ریتم آهنگ

شناخت ربکا بلمور؛ نقاش بومی آمریکای شمالی (بخش دو)

شناخت ربکا بلمور؛ نقاش بومی آمریکای شمالی (بخش دو)

آموزش اولیه

از سال 1984 تا 1987، بلمور در کالج هنر و طراحی انتاریو (OCAD) در تورنتو تحصیل کرد. در طول دوران حضورش در OCAD بود که او یک آلتر-من جسورانه به نام مامان تروما تیپی با تکنولوژی بالا (که با اجرای کلیشه‌های اغراق‌آمیز بومی باعث ناراحتی مخاطبان می‌شد) ایجاد کرد و شروع به انجام مداخلات نمایشی در فضاهای عمومی. هدف از این مداخلات جلب توجه به «تصرف زمین و معیشت ملل اول» و همچنین به ریاکاری شرکت‌های نفتی و «بیهودگی روابط کانادا با سلطنت بریتانیا» بود.

 

ریچارد ویلیام هیل در ستون خود برای Canadianart می نویسد که دهه 1980 و اوایل دهه 90 نشان دهنده دوره ای بود که با مبارزات اولین موج بزرگ هنرمندان بومی آموزش دیده در مدرسه هنر برای ایجاد فضایی برای خود در گالری ها، موزه ها و مجلات تعریف شد. بهترین آثار آن هنرمندان - از جمله ربکا بلمور، و همچنین جیمز لونا، جیمی دورهام، ژان کوئیک برای دیدن اسمیت، ادگار هیپ از پرندگان، ادوارد پویتراس، برای نام بردن تنها چند نفر - نحوه تصور ما از خود و جایگاهمان را تغییر دادند. جهان. هیل تا آنجا پیش می رود که این لحظه در تاریخ هنر را «رنسانس بومی» می نامد.

 

درست است که توانایی بلمور در افشای حقایق سخت و بدون رنگ قدرت استعماری، او را در سراسر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 به رسمیت شناخت. در سال 1991 برای شرکت در چهارمین دوسالانه هاوانا به کوبا سفر کرد. ویدیویی از اجرای او، آفرینش یا مرگ: ما برنده خواهیم شد (1991)، همراه با اجراهای دیگر (معمولاً ضبط‌های فیلم با فناوری پایین به جای نصب‌های جاه‌طلبانه امروزی) از این دوره، بخش کلیدی نمایشگاه مروری بزرگ اخیر این هنرمند را تشکیل می‌دهد. مواجهه با مونومنتال که در MAC، کانادا برگزار شد. منتقدانی که درباره زندگی اولیه بلمور اظهار نظر می کردند، خاطرنشان کردند که او هنر "صحبت کردن بدون زبان" را تقویت کرد. در اوایل کارش مشخص شد که بلمور از طریق استفاده از پرفورمنس مستقیماً با مخاطبان خود درگیر گفتگوهایی در مورد خشونت استعماری و محو هویت می شود. مورخ هنر، کلر بیشاپ، این را به عنوان "ناراحتی و ناراحتی" توصیف کرده است که در واقع می تواند "تاثیر هنری" یک اثر مشارکتی را افزایش دهد و بینندگان را تحت تاثیر قرار دهد که این مسائل همچنان بر تعداد زیادی از کانادایی ها، حتی امروز هم تاثیر می گذارد.

دوره بلوغ

در سال 2000، بلمور به گالری Pari Nadimi در تورنتو پیوست که اولین گالری تجاری او بود. او همچنین در سال 2002 نمایشگاهی در گالری موریس و هلن بلکین در ونکوور داشت و در چند سال آینده برخی از تأثیرگذارترین آثار خود از جمله وحشی (2001)، آب بزرگ (2002)، بیداری (2002) را تولید کرد. نخ سفید (2003) و فواره (2005). همکاری با گالری پری ندیمی تا سال 2006 ادامه داشت، زمانی که بلمور تلاش کرد تا روابط خود را با گالری قطع کند و با درخواست غرامت برای آثار فروخته شده و همچنین درخواست بازگرداندن باقیمانده مجموعه خود، تلاش کرد. گالری مدعی نقض قرارداد شد و از بلمور برای 750000 دلار شکایت کرد. اندکی پس از جدایی او از گالری پری ندیمی، بلمور کار خود را با کیوریتور واندا نانیبوش آغاز کرد و رابطه شخصی و حرفه ای آنها برای بیش از یک دهه دوام داشت.

 

بلمور به دلیل موفقیتش در دوسالانه ونیز در اوایل همان سال، مدرک دکترای افتخاری از OCAD در سال 2005 دریافت کرد. او بعداً در سال 2019 مدرک دکترای افتخاری دیگری در هنرهای زیبا (honoris causa) از کالج هنر و طراحی نوا اسکوشیا دریافت کرد. او همچنین جایزه هنرهای تجسمی بنیاد هناتیشین در سال 2009 و جایزه فرماندار کل در هنرهای تجسمی و رسانه ای را دریافت کرد. 2013.

 

از سال 2001، بلمور نزدیک به 12 سال در ونکوور زندگی کرد، قبل از اینکه با همسر و همکارش، هنرمند کوبایی الاصل اسوالدو یرو مونترو، در تابستان 2012 به وینیپگ نقل مکان کرد. برای زنده ماندن به عنوان یک هنرمند با درآمد یک هنرمند بسیار گران است». سپس، در پاییز 2014، این زوج دوباره به مونترال نقل مکان کردند، زیرا "شرایط زمستان [در وینیپگ] بسیار شدید بود." با این حال، بلمور مجبور است اعتراف کند که زمستان های مونترال خیلی قابل تحمل نیست. او در سال 2014 اظهار داشت که "این اساساً به این موضوع مربوط می شود که ما تلاش می کنیم فضای بهتری پیدا کنیم... برای زندگی با هم به عنوان دو هنرمند [...] ما هنوز ناآرام هستیم و نمی دانیم که می خواهیم به کجا برسیم. شاید کوبا ما سال‌هاست که درباره [کوبا] بحث کرده‌ایم. اما هر چه بزرگ‌تر می‌شود و زمستان سردتر به نظر می‌رسد، جذاب‌تر به نظر می‌رسد. بعلاوه، اسوالدو 20 سال است که اینجاست و فکر می‌کنم نوبت من است که متقابلاً به او اجازه بدهم. زمانی را با مردم خود به زبان و فرهنگ خود سپری کند."

 

میراث ربکا بلمور

مانند جیمز لونا، کوکو فوسکو و گیلرمو گومز-پنا در ایالات متحده، ربکا بلمور کانادایی با توسعه واژگان اجرایی برای بازنمایی هویت ملل اول (به طور مشخص زنانه) در هنر به دنیای هنر معاصر بین‌المللی کمک کرده است. جولی ناگام (رئیس تاریخ هنر بومی در آمریکای شمالی) اظهار می‌دارد: «بدن بلمور با تثبیت مردم بومی به‌عنوان حضور به‌جای غیبت، نگاه استعماری را به چالش می‌کشد». به همین ترتیب، محقق بومی، لیان بتاساموزاک سیمپسون، بیان می‌کند که «بلمور خود را به فضاها به شیوه‌ای غیرقابل معذرت‌خواهی و بنیادی حمل می‌کند [...] استعمار مردم بومی را از سرزمین، زبان، فرهنگ، خانواده، دور از سیستم دانش خودمان و دور از توانایی احساس در خانه بودن در بدن خود - سلب مالکیت ما گسترده است. بلمور از این سلب مالکیت امتناع می ورزد. او خود را به بدن خود به عنوان خانه می چسباند و خود را به هر فضایی که در آن است حمل می کند، گویی به او تعلق دارد، انگار که قرار است باشد. آنجا. چون البته او هست، ما هستیم. او یک حضور غیراستعماری ایجاد می کند و دارد که احساس و تجربه آزادی را به من هدیه می دهد."

 

بلمور توضیح می‌دهد: «من لحظه‌ای را در اجرا صرف می‌کنم تا فضایی ایجاد کنم تا بدانم آنچه در حال وقوع است مهم است.» در این عرصه پرفورمنس که اغلب در مورد مسائل زنانه صحبت می کند، بلمور به مجموعه ای از زنان نمادین علاقه مند به موضوعات مشابه می پیوندد. اینها شامل مارینا آبراموویچ، آنا مندیتا و مونا هاتوم هستند. همه مفاهیم تعلق را در تضاد با بیگانه بودن بررسی می کنند و سعی می کنند این مرز غیر مفید را همراه با سایر موانع بی معنی که تنها به ایجاد آسیب می پردازند، از بین ببرند. در کنار چنین شرکت خوبی، کار بلمور همچنان به الهام بخشیدن به نسل‌های جوان‌تر از هنرمندان ادامه می‌دهد تا همیشه مراقبت و انعطاف‌پذیری را تمرین کنند، حتی زمانی که با تعصب و تفرقه مواجه می‌شوند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”