ریتم آهنگ

شناخت زندگی ادوارد مونک

شناخت زندگی ادوارد مونک

ادوارد مونک

 

(1863-1944)

 

نقاش برجسته اکسپرسیونیست نروژی در 12 سپتامبر 1863 در کلبه ای ساده در لوتن نروژ به دنیا آمد. پدرش پزشک و پدربزرگش کشیش بود. خانواده مونک به کریستیانا (اسلو کنونی) نقل مکان کردند. در آن زمان، پدر مونک در حال درخواست کار در وزارت بهداشت بود. ادوارد از نوادگان نقاشان ژاکوب مونک (1876-1776) و پیتر آندریاس مونک (1810-1863) بود.

 

در سن پنجاه سالگی، مادرش بر اثر اولین مجروحیت درگذشت و هنگامی که او چهارده ساله بود، خواهر 15 ساله سوفی بر اثر سل درگذشت. راهب خواهرش را می پرستید و او را محافظ خود می دانست. مرگ سوفی تأثیر عمیق‌تری بر مونک داشت تا مادرش، و او احساس می‌کرد که تمام غم و اندوه دنیا پشت سر اوست. پس از مرگ مادرش، برادران ادوارد توسط پدر و عمه‌اش بزرگ شدند. پدرش همیشه به فرزندانش می گفت که مادرشان از بهشت ​​آنها را تماشا می کند و رفتار بدشان را زیر نظر دارد. او به دلیل ریشه مذهبی که در خانواده داشت به فرزندانش دین می آموخت. این آموزه‌های دینی و همچنین داستان‌های ارواح بر سلامت ادوارد فقیر تأثیر گذاشت و باعث کابوس‌های شبانه او شد و او را دائماً نزدیک شدن به مرگ و ترس دائمی را احساس کرد.

 

یکی از خواهران کوچکتر ادوارد در سنین جوانی دچار بیماری روانی شد. از بین پنج برادر، فقط آندیاس ازدواج کرد، اما چند ماه پس از ازدواج درگذشت. ناپختگی، کمبود انرژی و جنون. نقاشی های اولیه مونک شامل تصاویری از بطری ها و قرص های دارو بود.

 

در نوجوانی علاقه هنری او شکوفا شد. در سیزده سالگی اولین آثار خود از جمله مناظر نروژ را در مدرسه به نمایش گذاشت. او به کپی کردن نقاشی روی آورد و بلافاصله شروع به نقاشی با روغن کرد.

 

در سال های بعد مونک به دلیل ناامیدی شدید پدرش دانشگاه را ترک کرد و تصمیم گرفت هنرمند شود. پدرش نقاشی کردن را امری نامقدس می دانست و همسایگانش با ارسال نامه های مفتضحانه او را مورد آزار و اذیت قرار می دادند. مونک برخلاف رفتار پدرش با هنر و خاطره نویسی سازگار شد و آرام گرفت.

 

او می گوید: «در هنر سعی می کنم زندگی و معنای آن را توصیف کنم.

 

در سال 1881، مونک وارد مدرسه سلطنتی هنر و طراحی در اسلو شد. یکی از اکتشافات او در هنر، یکی از بستگان دورش، جیکوب مونک بود. در آن سال، او در اولین پرتره خود که شامل پرتره پدر و اولین پرتره او بود، علاقه زیادی به نقاشی چهره های آکادمی نشان داد. در سال 1883، ادوارد اول نقش خود را در یک نمایشگاه عمومی نشان داد که در آن آثاری از او و دوستانش ارائه شد.

 

 در طول سال ها، او سبک های بسیاری از جمله ناتورالیسم و ​​امپرسیونیسم را تجربه کرده است. برخی از کارهای اولیه او شبیه آثار مونه بود.

 

مونک در سال 1889 به پاریس سفر کرد، جایی که ونسان ون گوگ امپرسیونیسم را به کمال رساند. در پاریس با امپرسیونیست ها آشنا شد و نقاشی های مهمی را تحت تأثیر آنها خلق کرد، اما این آغاز کار او بود. نقاشی "شب" که در سال 1890 خلق شد، هم امپرسیونیستی و هم دور از آن است و اولین گام جدی مونک به سمت کشف هنری بود. او در سال 1892 تابلوی معروف جیغ را خلق کرد که اولین اثر اکسپرسیونیست هاست و سرآغاز این جنبش هنری مهم قرن بیستم به شمار می رود. این تصویر، به عبارتی، "زاییده استرس دنیاست." مونک در دهه 1990 به آلمان نقل مکان کرد و در برلین ساکن شد. او در آنجا نمایشگاه های زیادی برگزار کرد و هنر خود را بیشتر شهرت بخشید. او یکی از روشنفکران آلمانی شد و با اندیشه های فردریش نیچه آشنا شد که تأثیر عمیقی بر ذهنیت و خلاقیت هنری او گذاشت. راهب نقش مهم و تاثیرگذاری در هنر قرن نوزدهم و بیستم داشت.

 

در دسامبر 1889، پدرش درگذشت و چیزی برای آنها نگذاشت.ادوارد به نروژ بازگشت و زمانی که تمام اقوام ثروتمندش به او کمک نکردند، وام بسیار زیادی از یک ثروتمند نروژی دریافت کرد. مرگ پدر باعث افسردگی او شد. مونک گفت: من با مرگ زندگی کردم. - پدرم، مادرم، خواهرم و پدربزرگم.

در سال 1892، مونک شخصیت خود را با ارتباط با زیبایی و مطالعه زیبایی سازماندهی کرد و ادیسون نورمن، هنرمندی از برلین، او را به نمایشگاهی دعوت کرد، اما نمایشگاه یک هفته بعد بسته شد. مونک در نامه ای نوشت: «تا به حال چنین لحظه شادی را تجربه نکرده بودم.

 

مونک در برلین در میان حلقه‌های بین‌المللی نویسندگان، هنرمندان و منتقدان و همچنین آگوست استرینبرگ، نمایشنامه‌نویس سوئدی بود که آن را در سال 1892 نوشت. مونک در طول چهار سال اقامت در برلین، ایده‌های خود را در بسیاری از مهم‌ترین آثارش بیان کرد. کتیبه زندگی در ابتدا برای یک کتاب نوشته شد و بعداً به نقاشی تبدیل شد. در همان زمان، مونک بخش دیگری از نقاشی های خود را در مورد کودکان نشان داد و بقیه نقاشی های او فقط جزئیاتی از پختگی روش او را نشان می داد.

 

در دسامبر 1893 نمایشگاهی از آثار راهب در برلین برگزار شد که در آن شش نقاشی با عنوان مطالعه عشق ارائه شد. این آغاز دوره ای بود به نام "آغاز زندگی".

 

در قسمت مرگبار این قسمت در بیمارستان، موضوع مرگ خواهر سوفی تمرکز عاطفی نقاشی بر روی پرتره های همه اعضای خانواده اوست. در آغاز قرن، مونک برای تکمیل این مجموعه یخی که بیشتر آنها بزرگ بودند، تلاش کرد.

 

در سال 1896، مونک به پاریس سفر کرد تا روی کارهای گرافیکی با کتیبه های زندگی تمرکز کند. مونک یک مدل رنگارنگ از یک کودک بیمار کشید، نقاشی که فروش خوبی داشت و نمونه های زیادی از بوسه ها را ساخت. وضعیت مالی او در سال 1897 به طرز چشمگیری بهبود یافت. راهب برای خود کلبه ای خرید، یک کلبه ماهیگیری که در قرن هجدهم در شهر کوچکی در آسگاداسترد ساخته شد. او خانه اش را «خانه مبارک» نامید و تا بیست سال هر تابستان به آنجا برنمی گشت. در سال 1899، در سن 34 سالگی، مونک رابطه نزدیکی با تولا لارسن برقرار کرد. آنها به ایتالیا سفر کردند و در بازگشت دوره پرباری از کار او را آغاز کردند که شامل مناظر و آخرین نقاشی های مجموعه زندگی کتیبه، رقص زندگی بود. سرانجام در سال 1900 به این زن پشت کرد و برای آینده خود به برلین بازگشت.

 

در سالهای 1903-1904، مونک نشان داد که سبک وحشیگری (Foyest) در راه است. این آثار با رنگ های غیرمعمول خود او را جذب کردند. مونک با نشان دادن سبک خود در سال 1906، روی بسیاری از آنها کار کرد. در این دوره راهب به این پرتره ها و نقاشی ها توجه زیادی داشت. پس از آن در سال 1907 دوباره توجه خود را به چهره ها و موقعیت های مختلف انسانی معطوف کرد.

 

در پاییز 1908، مونک عصبی و ناراحت کاملاً به غذا وسواس پیدا کرد (غذاهای او بسیار تند شد) زیرا بعداً نوشت: "وضعیت من نشانه جنون جدی بود.

 

به دلیل این بی نظمی ها، او به کلینیک دکتر دانیل یاکوبسن رفت، جایی که مونک برای بازگرداندن شخصیت خود تحت درمان بود. پس از بازگشت او به نروژ در سال 1909، کار او رنگارنگ تر و کمتر بدبینانه بود. او هنگام کار و بازی صحنه های زیبایی و احساسات انسانی را نقاشی می کرد. رنگ سفید در کارهایش بیشتر رایج شد و کمتر از رنگ سیاه استفاده می کرد، پرتره پروفسور یاکوبسن در سال 1909 کشیده شد که یکی از بهترین آثار مونک است.

 

با بهبود وضعیت او، مجمع عمومی نروژ سرانجام به کار او توجه کرد و موزه ها نقاشی های او را خریداری کردند. اولین نمایشگاه او در سال 1912 در نیویورک آمریکا برگزار شد.

 

مونک با درآمد بیشتر توانست ملک جدیدی بخرد. مونک می گوید: «دوستان من آلمانی هستند، اما من فرانسه را دوست دارم. در دهه 1930، مشتریان آلمانی او که بسیاری از آنها یهودی بودند، آینده خود را در طول ظهور نازی ها از دست دادند. از سال 1930 تا 1940، نازی ها به همراه پیکاسو و پل کله، ماتیس، گوگن و بسیاری از هنرمندان معاصر که 82 اثر او را از موزه های آلمان جمع آوری کردند، آثار مونک را منحط خواندند.

 

مونک 72 سال داشت و تمام کارهایش را در طبقه دوم خانه اش نگه می داشت. 71 هنرمند قبلاً توسط نازی ها اسیر شده اند یا آثار آنها توسط نازی ها جمع آوری شده است. راهب هم از نازی ها می ترسد. نازی ها هرگز یازده اثر پیدا نکردند که مهم ترین آنها جیغ و دختر بیمار بود. مونک در 23 ژانویه 1944 در خانه خود در آکلی، نزدیک اسلو، تنها یک ماه پس از تولد 80 سالگی خود درگذشت.

 

وقتی مونک درگذشت، بقیه آثار او به شهر اسلو اهدا شد، که پس از افتتاح موزه راهبان در وین در سال 1963 به نمایش گذاشته شد. این موزه 1100 نقاشی، 4500 طراحی و 18000 نسخه از آثار او را به نمایش گذاشت. موزه راهب اکنون مرکز رسمی آثار اوست.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”