ریتم آهنگ

آشنایی با جان هارفیلد؛ در آستانه آژیت پراپ

آشنایی با جان هارفیلد؛ در آستانه آژیت پراپ

 

جان هارتفیلد، نام اصلی به طور کامل هلموت فرانتس یوزف هرتسفلد، (زاده ۱۹ ژوئن ۱۸۹۱، برلین، آلمان – درگذشته ۲۶ آوریل ۱۹۶۸، برلین شرقی، آلمان شرقی)، هنرمند آلمانی که بیشتر به‌خاطر فتومونتاژهای آژیت‌پراپ (کلاژهای متن و تصاویر) و نقش او در توسعه جنبش دادا در برلین شهرت دارد.

 

فرزند والدین فعال سیاسی سوسیالیست، هارتفیلد (که تا سال 1916 نام هرتسفلد را حفظ کرد) شاهد آزار و اذیت سیاسی پدرش، نویسنده فرانتس هرتسفلد (که با نام مستعار فرانتس هلد می نوشت) بود. خانواده هرتسفلد از برلین فرار کردند و ابتدا به سوئیس نقل مکان کردند. در حدود سال 1899، زمانی که آنها مجبور شدند به خارج از سوئیس پناه ببرند، والدینش او و خواهر و برادرش را ترک کردند. اطلاعات در مورد اینکه چه کسی در آن مرحله از آنها مراقبت می کرد مبهم است.

 

هارتفیلد در مدرسه سلطنتی هنر و صنایع دستی مونیخ در رشته طراحی گرافیک تحصیل کرد و در هنر پوستر و تبلیغات تخصص داشت. بلافاصله پس از اتمام تحصیلاتش، در حدود سال 1912، او اولین شغل خود را به عنوان طراح گرافیک برای یک شرکت بسته بندی کاغذ در مانهایم پیدا کرد، اگرچه این موقعیت کمتر از یک سال به طول انجامید. قبل از شروع جنگ جهانی اول، هارتفیلد به همراه برادرش ویلاند هرتسفلد (که در سال 1914 یک e به نام خانوادگی خود اضافه کرد) به برلین نقل مکان کردند و این زوج به سرعت با نویسندگان و هنرمندان آوانگارد آنجا ارتباط برقرار کردند. هنگامی که در سال 1914 جنگ آغاز شد، هر دو برادر، هرتسفلد، به خط مقدم اعزام شدند. هارتفیلد توانست با تظاهر به بیماری روانی از خدمت فعال اجتناب کند. هنگامی که هرتسفلد در سال 1915 به برلین بازگشت، برادران دوباره به هم پیوستند. در آن سال برادران با جورج گروس، کاریکاتوریست و منتقد اجتماعی آلمانی آشنا شدند که در آن زمان هنوز گئورگ گروس نامیده می شد.

 

هلموت هرتسفلد در سال 1916 در پاسخ به ناسیونالیسم افسارگسیخته آلمانی که احساسات شدید ضد بریتانیایی را برانگیخت، نام خود را به جان هارتفیلد، شخصیت جدیدی که به طور کامل از طریق بیان هنری و سیاسی خود در آن ساکن بود، نامید. گروس، که در آن زمان نام خود را نیز تغییر داده بود، تأثیر عمیقی در جهت گیری هنر هارتفیلد داشت. حداقل تا حدی به دلیل رابطه او با گروس بود که هارتفیلد به این نتیجه رسید که تنها هنری که ارزش خلقت دارد هنری است که مسائل اجتماعی و سیاسی را به تصویر می کشد و در مورد آنها اظهار نظر می کند. او تمام هنرهایی را که قبل از جنگ خلق کرده بود نابود کرد. هارتفیلد در سال 1918 به حزب کمونیست آلمان پیوست. در همان سال او و گروس اعضای موسس کلوپ دادا برلین شدند که شامل هنرمندان آوانگاردی مانند هانا هوخ، رائول هاسمان و یوهانس بادر بود. به عنوان یک جنبش ضد هنر، دادا به هارتفیلد این آزادی را داد تا با مواد و اشکال جدید بیان آزمایش کند. هارتفیلد که با یک لوح تمیز و نگاهی تازه شروع کرد، نظرات سیاسی و اجتماعی خود را از طریق فتومونتاژ بیان کرد.

هارتفیلد به پیشرفت مهارت های خود به عنوان یک طراح کتاب ادامه داد و به یک مبتکر در استفاده از عکاسی روی جلیقه های گرد و غبار تبدیل شد. او به عنوان طراح داخلی برای Malik Verlag، یک خانه انتشاراتی که توسط برادرش تأسیس و اداره می شود، خدمت کرد. در اوایل سال 1919، مالیک ورلاگ Jedermann sein eigner Fussball ("همه توپ فوتبال خودش") را منتشر کرد، یک طنز طنز چهار صفحه ای که توسط برادران نوشته و طراحی شده بود که به سرعت سانسور شد. آنها با Die Pleite ("ورشکستگی")، یکی دیگر از نشریات سیاسی طنز که جمهوری وایمار را نقد می کرد و همچنین سانسور شد، دنبال کردند. انتشارات همچنین Der Gegner (1919-1923؛ "مخالف") را منتشر کرد که هرتسفلد، هارتفیلد و گروس در آن مشارکت داشتند. گروس و هارتفیلد همچنین از سال 1923 تا 1927 مجله طنز حزب کمونیست به نام Der Knüppel ("The Cudgel") را از سال 1923 تا 1927 تدوین کردند و پوسترها و جلدهایی را برای روزنامه روزانه حزب، Die rote Fahne ("پرچم سرخ") طراحی کردند. همراه با گروس و هاسمن، هارتفیلد اولین نمایشگاه بین المللی دادا را در برلین در سال 1920 ترتیب داد و یکی از فتومونتاژهای او به عنوان روی جلد کاتالوگ نمایشگاه استفاده شد. هارتفیلد با هنرمند Neue Sachlichkeit Rudolf Schlichter، فرشته پروس را خلق کرد، ساختگی از یک سرباز آلمانی با سر خوک پاپیه ماشه که از سقف گالری نمایشگاه دادا آویزان بود. بدن این پیکره با تابلویی پیچیده شده بود که روی آن نوشته شده بود: «من از بهشت ​​می‌آیم، از بهشت ​​بالا». این اثر توجه ارتش آلمان را به خود جلب کرد و هنرمندان را به افترا متهم کرد. در طول دهه 1920 هارتفیلد همچنین صحنه‌هایی را برای نمایشنامه‌هایی به کارگردانی اروین پیسکاتور، بنیانگذار تئاتر پرولتری در برلین، طراحی کرد و با برتولت برشت نمایشنامه‌نویس دوست شد و با او همکاری کرد.

 

اگرچه هارتفیلد یک طراح گرافیک و منظره مشهور است، اما بیشتر به خاطر کارش با فتومونتاژ شناخته می شود. او در انتقال پیام‌های قوی با کنار هم قرار دادن تصاویر و تکه‌های متن از رسانه‌های جمعی استاد بود. تفسیر او عمدتاً به اقدامات نازی ها و رهبران حزبی مانند آدولف هیتلر، هرمان گورینگ و جوزف گوبلز اختصاص داشت. اولین فتومونتاژ هارتفیلد به سال 1916 برمی گردد، اما شناخته شده ترین آثار او برای Arbeiter-Illustrierte Zeitung (AIZ؛ "روزنامه مصور کارگران")، یک هفته نامه چپ پرتیراژ که او از سال 1927 تا 1938 برای آن کار می کرد، خلق شد. به طور منظم با مجلات و روزنامه ها همکاری می کرد، کار او در معرض دید زیادی قرار گرفت - به طوری که در سال 1929 یک اتاق کامل از نمایشگاه عکاسی معروف "Film und Foto" (اشتوتگارت، آلمان، مه تا ژوئیه 1929) به این نمایشگاه اختصاص یافت. به او؛ اتاق با عنوان "Benütze Foto als Waffe" ("استفاده از عکاسی به عنوان یک سلاح") بود. دو مورد از شناخته‌شده‌ترین فتومونتاژهای او به سال 1932 مربوط می‌شوند: آدولف سوپرمن طلا را می‌بلعد و قلع را بیرون می‌کشد، تصویری از هیتلر با دهان باز صحبت می‌کند و اشعه ایکس قفسه سینه روی تنه‌اش قرار گرفته است که مری ساخته شده از سکه‌های طلا را نشان می‌دهد. توده سکه در گودال شکمش؛ و The Meaning of Geneva، کبوتری را به تصویر می کشد که توسط سرنیزه ای در مقابل مقر اتحادیه ملل به نیزه زده شده است، که پرچم سوئیس را برافراشته که صلیب آن به یک صلیب شکسته تبدیل شده است. تصویر قبلی به قدری قدرتمند بود که به عنوان یک پوستر سیاسی در سراسر برلین به طور برجسته ای تولید شد.

 

هنگامی که نازی ها در سال 1933 به قدرت رسیدند، هارتفیلد و تصاویر ضد نازی او بلافاصله مورد هدف قرار گرفتند. هارتفیلد در حالی که نازی ها روی پاشنه او بودند، برلین را پیاده به مقصد پراگ ترک کرد و در آنجا به کار برای AIZ ادامه داد. گفته می شود که او حدود 230 تصویر برای AIZ خلق کرده است که بیش از نیمی از آنها در جلو یا پشت جلد ظاهر می شود. در سال 1938، زمانی که حمله نازی ها به چکسلواکی قریب الوقوع بود، به لندن نقل مکان کرد و در آنجا به عنوان طراح کتاب برای انتشارات لیندسی دراموند و کتاب های پنگوئن مشغول به کار شد.

 

هارتفیلد پس از 17 سال تبعید به وطن خود بازگشت و در سال 1950 در لایپزیگ (در آن زمان در آلمان شرقی) اقامت گزید و در نهایت به برلین شرقی نقل مکان کرد و در آنجا به هنر و طراحی صحنه برای گروه برلینر و دویچز ادامه داد. تئاتر. سال‌های اقامت هارتفیلد در لندن، ظن خیانت را در میان استاسی (پلیس مخفی آلمان شرقی) برانگیخت. برشت و نویسنده اشتفان هیم از بی‌گناهی و ارزش هنرش دفاع کردند و راه را برای انتخاب او به آکادمی هنر آلمان شرقی در سال 1956 هموار کردند. در سال 1960 او در آنجا استاد شد. در سال 1964 نام او به طور قانونی به هارتفیلد تغییر یافت.

 

از زمان مرگ او آثارش به طور منظم در سراسر ایالات متحده و اروپا به نمایش گذاشته شده است، از جمله یک نمایشگاه گذشته نگر که او در سازماندهی آن کمک کرد اما پس از مرگش در مؤسسه هنرهای معاصر لندن در سال 1969 برگزار شد و یک نمایشگاه گسترده، اولین نمایشگاه در اندازه آن در ایالات متحده در موزه هنر مدرن در شهر نیویورک در سال 1993.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”