ریتم آهنگ

دریافتی نو از شمس و مولوی

دریافتی نو از شمس و مولوی

«البته خیلی ها مثل من طوری می نویسند که شخصیت خاصی نداشته باشند. پس از من نپرس من کی هستم؟ و از من نخواه که همیشه همانی که هستم باشم. این اخلاق ما در ثبت دفتر سیاسی است. اخلاقی که بر هویت ما حاکم است. بنابراین بهتر است وقتی نوبت به نوشتن می‌رسد، ما را تنها بگذارید.» میشل فوکو - دیرینه شناسی دانش

 

 

 

 

 

یک – تا شودت گمان یقین من نه منم نه من منم

 

 

اینکه شمس از راه رسید و بدون هیچ نظری از جلال الدین بلخی سؤال کرد و در نهایت به آن سؤال پاسخ داد، در پاسخ تفصیلی نمی گنجد و برای شمس تبریزی مناسب نیست. شاید پاسخ خشک مغزها این باشد که این یک مشکل عرفانی است و چرا عقل نیاز است؟ اما آیا عرفان و ملحقات آن فراتر از معرفت است؟ در این صورت لغو خواهد شد. باید گفت که این گفت و گو در طول تاریخ ادبیات تنها با صورت بندی های عاشقانه تحلیل شده و انگیزه اصلی ایجاد نشده است. مختصات این جلسه نامعلوم است و البته نشان دهنده گمنامی آن برای اثبات بزرگی آن حادثه در سایه نادانی (جهل) است. عظمت یک رویداد این نیست که ما کیفیت آن را ندانیم. در حاشیه این جلسه می توان بحث های غیرمنصفانه را نیز مطرح کرد. مشکل این است که زمینه موضوع مورد بررسی قرار نمی گیرد و دانشگاه ادبیات وقت خود را صرف تحقیق در مورد صدور مطالب مربوط به تاریخ مرگ در حروف الفبا و انتشار مجلدات تاریخ ادبیات می کند. یک مشت حرف نامناسب و پوچ به اندازه رئیس فرهنگستان ادبیات و داشتن فرهنگستان فارسی به عنوان قبله است. کسانی که در خاطراتشان می گویند حافظ و سعدی به طب و آشپزی و هواپیماسازی علاقه دارند! برای نشان دادن ارادت خود به ادبیات در این زمینه. برای کسانی که نمی دانند آن طرف بازار کثیف چیست.

 

دیدار شمس با مولانا، رویارویی فلسفی پر از سوالات  و ابهامات است. استاد سید علی صالحی می گوید نثر شمس، نگاه او به جهان و قوام پدرسالاری آن دوره و نیز روشن نبودن اصل و نسب شمس، مرد یا زن بودن او را دچار تردید می کند. همانطور که در تاریخ، ما زنان شجاع زیادی داشتیم. پرونده آموزشی او طوفانی از اعتراضات را برانگیخت و در سکوت مطلق فراموش شد. ما هرگز به یک راه جدید نگاه نمی کنیم و مولانا را یک کشور جهانی، تفکر مدرن می بینیم. ما که مدتهاست به نخبه پرستی و مرده پرستی عادت کرده ایم. اگر به قول ابن عربی متوجه شدیم که مردان مقصرند و زنان فراموش شده اند، باید بدون توجه به جنسیت به واژه «رجال» و «زن» نگاه کنیم و ببینیم چه کسی فراموش شده و چه کسی زوئی را در ذهن دارد. ما در روزگاری زندگی می کنیم که ملت عشق صدها بار تجدید چاپ می شود و نمی دانیم که مولانا از سنایی و عطار پیروی کرده است. پرونده حضور شمس در قونیه هنوز بررسی نشده است زیرا رابطه شمس و مولانا در هاله ای از ابهام، عدم تحمل و الحاد بود. اما با برچیده شدن اخلاق سنتی در جامعه مدرن و جذب صمیمانه ترین حضور یک شهروند انسانی، مبنای معرفتی جایگزین اخلاق شد و پیوند شمس و مولانا با پژواک های فمینیستی الله و کیمیا خاتون در ملتی عاشق به وجود آمد. ثابت شده است.

 

در مورد این دیدار گفته شد که شمس پرسید: هدف از مجاهدت با نفس چیست؟ مولانا گفت: کشف آداب سنت و شرع. شمس گفت: معلوم است. آیا از علم یاد می گیرید؟ بنابراین، نشان می دهد که از دیدگاه سامز، معلوم باید دوباره شناخته شود. هدف آن آغاز بازخوانی است. در جای دیگر گفته شده است که برتری بایزید و رسول بین آنها بوده است. اعمالی مانند علم و ایمان با پوشیدن و خوردن فرق دارد. برای مولانا، محمد مصطفی و بایزیت نیز فعل محسوب می شوند. زیرا کاربرد و ارتباط آنها بیش از یک نام است. بنابراین، بر اساس وسعت میدان و فراتر از استعاره، ربط آنها را تشخیص داده و متمایز می کند. یعنی مصدر مصطفی بیشتر از بایزید برای او نماینده نظام است. لذا در بالا آن را معرفی می کند و در دام سوال دوم می افتد. شمس نیز بدون معرفی سوگرا و کبرا استدلال های خود را ارائه می کند. مولانا از تسلط شمس در هر دو جنبه بیشتر شگفت زده شد تا از نادانی او. اگرچه او ابتدا سعی کرد سامز را به تبعیض بین زبان و واقعیت متهم کند. اما سوال شمس همان استدلال او بود. در یک سوال که بستگی به سوال دیگری دارد باید مراقب بود. مولانا، به نمایندگی از جان لاک و دیوید هیوم، این موضوع را مطرح کرد و تصمیم گرفت که این موضوع با کلمات مرتبط باشد. خطای مولانا این بود که به اصل نمی اندیشید و به جای دفاع از حقیقت سعی در دفاع از زبان خود داشت. نمی خواست زبانش را عوض کند. زیرا می دانست که تغییر زبان گیج کننده خواهد بود. تغییر جمله جلال الدین را در شبکه ای بی پایان از عبارات قرار می دهد. مولانا هنگامی که پاسخ می دهد متوجه می شود که پیروانش پراکنده شده اند و شمس هنوز از اعتقادات مولانا حمایت نمی کند. در اینجا میدان دید پیره بلخی قواعد خود را از دست می دهد. مولانا با روش انباشتگی سعی می کند خورشید را ببیند و بداند. با این حال، شمس تصادفی است و سیگنال رمزگذاری شده خود را ارائه می دهد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”