در حدود سال 1968، برای آربوس آشکار شد که برای حفظ خود به منابع درآمد دیگری فراتر از روزنامه نگاری عکاسی نیاز دارد. انتشارات مجلات او کاهش یافت زیرا کار او کمتر تخیلی به نظر می رسید. برای کسب درآمد بیشتر، او با اکراه شروع به تدریس دوره های عکاسی کالج در پارسونز و کوپر یونیون کرد و بعداً در خانه اش در وست بت کلاس استادی برگزار کرد. در همان زمان، او همچنین نسبت به مواد دوربین خود بیقرار شد و اغلب در مورد از دست دادن علاقه خود به عکاسی با فلاش نوشت که زمانی او را شگفت زده می کرد.
آربوس در دوره پس از 1968 به طور فزاینده ای ناسالم شد. تشخیص افسردگی و هپاتیت B باعث کاهش وزن ناخواسته و احساس خستگی مداوم شد. آلن و دایان، اگرچه از سال 1959 از هم جدا شدند، اما سرانجام در سال 1969 از هم جدا شدند. آلن به کالیفرنیا نقل مکان کرد و فضای ناپایدارتری را برای دایان ایجاد کرد. ناگهان دیگر تظاهر نمی کرد. به زودی او تمام وزن عاطفی خود را به اسرائیل منتقل کرد و حسادت بدی نسبت به همسرش ایجاد کرد. بسیاری از دوستان و همکاران آربوس متوجه نوسانات خلقی اغراق آمیز او شدند. واکنش منفی او نسبت به بسیاری از داروهای تجویز شده مانع از بهبود وضعیت روانی او شد. یک بار دیگر، پول نیز یک مسئله بود. او دعوت واکر ایوانز برای تدریس در کلاس عکاسی در دانشگاه ییل را رد کرد زیرا افسردگی او را در انجام این دوره و سایر تعهدات سخت ناتوان کرد.
او در دو سال آخر زندگی خود به خانه ای برای معلولان ذهنی در واینلند نیوجرسی دسترسی پیدا کرد و چندین بار از ساکنان آن عکس گرفت. او در ابتدا می خواست کتابی با این موضوع منحصر به فرد تولید کند، کاری که قبلا انجام نداده بود. این تصاویر در طول زندگی او به نمایش گذاشته نشدند، با این حال کتابی در سال 1995 با عنوان "بدون عنوان" منتشر شد که شامل 51 تصویر بود و پس از مرگ توسط دخترش دون در ارتباط با بنیاد دیافراگم منتشر شد. این مجموعه کار از نظر اخلاقی پیچیده است. زیرا مطمئن نیست که افراد در تصاویر رضایت داده باشند، چه رسد به اینکه بتوانند رضایت دهند. آربوس به موضوع دستیابی به نسخههای منتشر شده برای کار مجلهاش حساس بود و برخی از تصاویر از نمایش MoMA در سال 1967 برداشته شد، زیرا او از برخی موضوعات نسخهای نداشت. مدافعان نیازهای ویژه می گویند که سوژه ها احتمالاً اجازه نداده اند یا متوجه نشده اند که عکس گرفتن مستلزم چیست.
در اوایل سال 1971، او به دوستانش گفت که عکاسی دیگر نیازهای او را برآورده نمی کند. آربوس از عکسهایی که از بیماران نیوجرسی گرفت و سالها به شدت به دنبال ثبت آنها بود متنفر شد. اسرائیل در 26 ژوئیه 1971 آربوس را پس از خودکشی در آپارتمانش در روستای گرینویچ با خوردن آرامبخش های کشنده و بریدن مچ دست پیدا کرد.
میراث دایان آربوس
زندگی کوتاه و پر دردسر آربوس منجر به مجموعهای از آثار شد که هم به خاطر دلسوزیاش مورد تجلیل قرار میگرفت و هم برای عینیتشدن محکوم میشد. بیش از هر چیز دیگری، آربوس یک راز باقی می ماند، یک راز بحث برانگیز. اغلب اتفاق میافتد که مورخان هنر (و ستوننویسان اخبار هیجانانگیز) میخواهند او را برای توضیح ماهیت کارش یک آدم عجیب و غریب جلوه دهند. آنها به روابط جنسی بالقوه (و تایید نشده) با برادرش و رابطه دخترش با ماروین اسرائیل (که علاقه دیرینه آربوس بود) اشاره می کنند.
همچنین بر سر روابط آربوس با سوژه هایش اختلاف نظر وجود دارد. در یکی از مجموعههای بدنام، تعدادی از عکسها بر روی یک زوج نژادی تمرکز میکنند، اما یکی از عکسها شامل یک آربوس برهنه در بالای مرد است. این سریال و شایعات مرتبط با شیوه عمل آربوس تعابیر متفاوتی دارند: شاید او با این زوج درگیر عیاشی بوده است، یا شاید همیشه هنگام عکاسی از برهنگان برهنه میشود، یا شاید این راه او برای راحتتر کردن این زوج بوده است. همه اینها، البته، خلاصه میشود به هنرمندی که بسیار تحریککننده است و مرتباً در عصر هنر پست مدرن تفسیر مجدد میشود - دورانی از هنرسازی که تعدادی از این شیوهها را میپذیرد و میپذیرد (که آربوس ممکن است یا ممکن است پیشگام نبوده باشد).
در نهایت، شجاعت او برای رویارویی با افراط در موقعیت های انسانی بر عکاسان مد، خیابانی و فمینیست تأثیر گذاشت. به عنوان مثال، عکاسی از مد هیجانانگیز استیون مایزل، طرحبندی مجلات بحثبرانگیزی را ایجاد کرد و مد را با سیاست و استانداردهای اجتماعی مشکوک همراه کرد. ایده او برای تراشیدن ابروهای یک مدل مد بریتانیایی نه تنها باعث راهاندازی حرفهی این مدل شد، بلکه لقب «Le Freak» را برای او به ارمغان آورد که یادآور برچسبی است که اغلب به عکسهای آربوس میدادند. عکاس آمریکایی، پرتره های عمیقا شخصی و صریح نان گلدین از جامعه دگرباشان جنسی، تأثیر مستقیمی از مضامین آربوس در مورد هویت جنسی، ایفای نقش، و ناهنجاری فردی است که آربوس را از همتایان مردش در دوران پس از جنگ جهانی دوم متمایز می کند. علیرغم اینکه هرگز به خود فمینیسم وابسته نبود، دیدگاه زنانه آربوس بر عکاسی سیندی شرمن تأثیر گذاشت، که توانایی او در کاوش و ساختارشکنی کلیشهها و هویت زنانه محصول نفوذ عمیق، هر چند ناخواسته، آربوس برای ادراک زنانه در دهههای 1960 و 70 است. ادامه اسطوره سازی آربوس او را بارها و بارها در کانون توجه قرار داده است، زیرا بسیاری از مؤسسات پس از مرگ او نمایشگاه های گذشته نگر را به طور مداوم برای عموم به نمایش گذاشته اند.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”