ریتم آهنگ

آشنایی با ویلیام بازیوتس؛ نقاش نیویورکی

آشنایی با ویلیام بازیوتس؛ نقاش نیویورکی

خلاصه ای از ویلیام بازیوتس

ویلیام بازیوتس نقاش نیویورکی بود که آثار غنایی و اغلب اسرارآمیز او به شدت بر موضوعی که از بیومورفیسم و ​​شعر سمبولیستی مشتق شده بود متکی بود. او بخشی جدایی ناپذیر از حلقه اکسپرسیونیست های انتزاعی بود و اغلب با آنها نمایشگاه می گذاشت. مانند همسالانش، او عمیقاً به نگرانی‌های مربوط به کاربرد رنگ و فرم‌های انتزاعی متعهد بود، با این حال علاقه‌اش به رسانه رنگ با منابع بسیاری برای تصویرسازی‌اش ترکیب شد تا آثاری را ایجاد کند که حالات خاص یا حالت‌های رویاگونه را برانگیزد - اغلب دقیق‌تر. مربوط به سوررئالیسم اروپایی است تا اکسپرسیونیسم انتزاعی. این دوگانگی در آثار او به عنوان «انتزاع بیومورفیک» توصیف شد و بر هنرمندانی مانند مارک روتکو تأثیرگذار بود.

 

دستاوردهای

بازیوتس یکی از معدود هنرمندان اکسپرسیونیست انتزاعی بود که به این چهره متعهد ماند. او کاوش های اولیه خود را که از سوررئالیسم الهام گرفته بود، با خلق تصاویر عجیب و ابتدایی که به نظر می رسد از تاریکی ضمیر ناخودآگاه بیرون کشیده شده است، فراتر برد. آثار او در این زمینه به دلیل استفاده از فرم‌های ارگانیک و دیگر عناصر فیگوراتیو که به راحتی قابل شناسایی نبودند، به عنوان «انتزاع بیومورفیک» توصیف شدند.

بر خلاف همتایان اکسپرسیونیست انتزاعی خود، حتی تجربی ترین بوم های بازیوتس حاوی ترکیبی ساختار یافته و تقریبا شبکه مانند است که تحت تأثیر کوبیسم اولیه و کار هنرمند با شیشه های رنگی قرار گرفته است. با این حال، بازیوتس در پیوند با این ساختار زیربنایی احساس می‌کرد که هنر باید احساسات و حالات را از طریق رنگ، شکل، و رنگ‌آمیزی برانگیزد، بنابراین بسیاری از آثار او دارای عنصری غنایی یا شاعرانه هستند.

 

بیوگرافی ویلیام بازیوتس

دوران کودکی

ویلیام بازیوتس در سال 1912 از پدر و مادر یونانی در پیتسبورگ، پنسیلوانیا به دنیا آمد. خانواده او اندکی پس از آن به شهر طبقه کارگر ریدینگ، پنسیلوانیا نقل مکان کردند، جایی که بازیوتس دوران کودکی خود را در آنجا گذراند. بازیوتس در جوانی از سال 1931 تا 1933 در شرکت شیشه کیس کار می کرد و در عین حال که در کلاس طراحی شبانه شرکت می کرد، شیشه های قدیمی را می ساخت و کارهای دیگر را انجام می داد. در ریدینگ بود که بازیوتس بایرون وازاکاس، شاعری را ملاقات کرد که دوست خوبی شد و نقاش را با آثار شارل بودلر و شاعران سمبولیست آشنا کرد، که نوشته‌هایش تأثیر قابل‌توجهی بر آثارش در طول زندگی‌اش داشت. وازاکاس بازیوت ها را تشویق کرد تا هنر را دنبال کنند و بازیوت ها در سال 1933 برای تحصیل در رشته نقاشی به شهر نیویورک نقل مکان کردند.

 

آموزش اولیه

بازیوت ها از سال 1933 تا 1936 در آکادمی ملی طراحی در شهر نیویورک حضور داشتند و همچنین در این دوره کار استادان قدیمی را مطالعه کردند. او از سال 1936 تا 1938 در کوئینز برای اداره پیشرفت کار پروژه هنر فدرال تدریس کرد و سپس از سال 1938 تا 1941 در پروژه WPA Easel کار کرد، جایی که برای ماندن در استودیوی خود و ساختن هنر دستمزد دریافت می کرد. در همین مشاغل مختلف بود که او به هنرمندانی که در اصطلاح سوررئالیستی کار می کردند، که بسیاری از آنها مهاجر اروپایی بودند، معرفی شد. او با نقاش سوررئالیست شیلیایی روبرتو ماتا آشنا شد که از طرفداران نقاشی خودکار بود و تأثیر زیادی بر بازیوت ها گذاشت. رابرت مادرول، که او نیز در این دوره با او آشنا شد، دوست صمیمی شد. بازیوت ها در سال 1941 با اتل کاپستاین ازدواج کردند و در مورنینگ ساید هایتس نیویورک زندگی کردند. یکی از اولین نمایش های گروهی بازیوت ها اولین نمایشگاه سوررئالیسم در نیویورک در سال 1942 بود.

 

علاقه سوررئالیستی به بعد روانی و ناخودآگاه خود را در فرم‌های غنایی عجیب و غریبی که نقاشی‌های بازیوتس را پر می‌کند، نشان داد و نقاش اسپانیایی خوان میرو الهام‌بخش خاصی بود. بسیاری دیگر از نقاشان نیویورکی علاوه بر بازیوت ها، از جمله آدولف گوتلیب، کلیفورد استیل و مارک روتکو نیز در تلاش برای دستیابی به اهمیت جهانی تر، به آنچه که اشکال ابتدایی یا اسطوره ای می دانستند روی آوردند.

 

دوره بلوغ

بازیوتس شخصیت اصلی در گالری‌ها، مدارس و باشگاه‌هایی بود که دنیای اجتماعی اکسپرسیونیسم انتزاعی را تشکیل می‌دادند. او اولین نمایش انفرادی خود را در گالری هنر این قرن پگی گوگنهایم در سال 1944 و دومین نمایشگاه را در سال 1946 در گالری ساموئل کوتز برگزار کرد. حتی مهم‌تر از گالری‌ها، مدارس و باشگاه‌هایی بودند که اکسپرسیونیست‌های انتزاعی تأسیس کردند و در آنها حضور داشتند. برخی از اینها کاملاً غیررسمی بودند، مانند بحث های منظمی که در میخانه خیابان سدار در خیابان هشتم در روستای گرینویچ انجام می شد. دیگران هدفمندتر بودند. در سال 1948، بازیوتس، همراه با دیوید هار، رابرت مادرول و مارک روتکو، «موضوعات مدرسه هنرمندان» را تأسیس کردند، گروهی که، در میان چیزهای دیگر، انجمنی برای سخنرانان فراهم کرد که در آن هنرمندان آمریکایی و اروپایی می‌توانستند موضوعات مورد علاقه را بیان کنند. نقاش مدرن

 

سالهای پایانی و مرگ

برخلاف روتکو و استیل که از نمادها و اشارات اسطوره‌ای فاصله گرفتند و به کارهای کاملاً انتزاعی‌تر رفتند، نقاشی‌های بازیوتس کیفیتی سوررئالیستی و فیگوراتیو را حفظ کردند.

 

بازیوتس در طول دهه 1950 به عنوان هنرمند تدریس در مدرسه هنر موزه بروکلین، دانشگاه نیویورک، مرکز هنر مردمی در موزه هنر مدرن، و دانشگاه شهر نیویورک، کالج هانتر کار کرد. در سال 1962، او در نمایشگاه مهم ده نقاش آمریکایی سیدنی جانیس شرکت کرد. بازیوتس در سال 1963 بر اثر سرطان ریه درگذشت.

 

میراث ویلیام بازیوتس

در حالی که بازیوت ها از نظر سبکی تا حدودی از اکسپرسیونیست های انتزاعی اصلی جدا ماندند، او تأثیر شگرف و شکل دهنده ای بر بسیاری از نقاشان آن زمان گذاشت. او یکی از اولین هنرمندان نیویورکی بود که به طور فعال طراحی خودکار و سایر تکنیک های سوررئالیستی را آزمایش کرد، و انجمن هایی را برای بحث و گفتگو ایجاد کرد که در صحنه نیویورک در دهه 1940 مرکزی بودند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”