ریتم آهنگ

جهان خواندن ، جهان خود و جهانِ دیگر در سُرایندگی های هرمز علی پور

جهان خواندن ، جهان خود و جهانِ دیگر در سُرایندگی های هرمز علی پور

با نگاهی فراتر در می یابیم که گفتگو مندی یک شاعر در سه جهان خواندن، خود و دیگری در شعر شکل می گیرد. جهانِ خواندن به جهانی گفته می شود که شعر ِ شاعر در این جهان اتفاق می افتد و مقوله ی خواندن می تواند خواندنِ یک کتاب باشد یا یک مجله یا تابلو و یا خواندن طبیعت و جامعه و به هر خواندنی که خواندنی باشد و در شعر ِ شاعر اتفاقی هنرمندانه را به همراه داشته باشد جهانِ خواندن می گویند. جهانِ خواندن می تواند ذهن خوانی و عین خوانی مفاهیم باشد و یا تصویر خوانی مفاهیم که اغلب این شیوه، در دنیای هنر رخ می دهد. جهانِ خود جهانی است که بر اساس منِ فردی و منِ اجتماعی شاعر به وجود می آید و چه بسا شاعرانی که در شعرشان منِ فردی وجود دارد اما منِ اجتماعی و انسانی غایب است . جهانِ خود بستگی به خود داوری و خود باوری شاعر در شعر دارد. اگر چه متداول است که شاعران خود را درجهانِ خویش به تصویر می کشند اما باتوجه به شبیه سازی های جهان امروز در شعر، چنین مقوله ای قابل تبیین و ترسیم نیست و با التفات به حضور راسیونالیسم ( عقل گرایی) در شعر ،دیگر نمی توان شاعری به معنی واقعی  را در جهان خویش مشاهده نمودو تنها جهانِ خود را شاعرانی تشکیل می دهند که از بافتِ فکری و احساسی منحصر به فرد و کارآمدی بهره می جویند. جهانِ دیگر جهانی است که در جهان متن شعر شاعر حضور می یابد و خود را در شاکله  ای چند صدایی نشان می دهد. دیگری در شعرِ شاعر و یا دیگران در شعر شاعر با توجه و تفقدِ به موقعیت ِ مکان و موقعیتِ زمان ،از عمده دلایلی است که جهانِ دیگری شعر ِ شاعر را پر رنگ و لعاب می کند. با این تعابیر ، می توان چنین برداشت نمود که سُرایندگی های هرمز علی پور اغلب در چارچوب ِجهانِ خواندن و جهانِ خود قرارمی گیرند و شاعر کم تر به جهانِ دیگری در متن خویش التفات دارد. هرمز علی پور سُراینده ای است خود داورمند که این خود داوری در شعر را با اقتباس از خودباوری خویش و جهانِ خود به دست می آورد. وی سُراینده ای است که نه از شناخته ترین چهره های شعرِ ناب بلکه «شناخته ای ناشناخته» در شعر نو امروز به شمار می رود. این شاعر مدتی زیر تأثیر بافتِ زبانی و ساختِ بیانی شعر ناب بود که تقریبن زبانِ مستقل خود را در دفترِ شعرِ «سپیدی جهان»  به دست آورد و اغلبِ دفاترِ شعری اش از سپیدی جهان به بعد با تغییر زبان و نه تطورِ در زبان مواجه گردیده است. تطورِ در زبان یعنی این که شاعر بتواند فرم و محتوای شعر را از حالتی به حالتی دیگر در آورد و به دنبال نوعی برکندن ِ فرم و معنا در شعر باشد که این مهم تنها با تغییر زبانی فرمیکال به دست نمی آید. وی سُراینده ای است تیپیکال که با بهره گیری از تکنیک های شعرِ پست مدرن خود را متفاوط و متفاوت از حیث زبان نشان داده است . علی پور دفاتر زیادی را به دایره ی سُرایش و نشر آورده است که می توان به : ۱- کودک و کبوتر، نشر :واژه، ۱۳۶۰ ۲- نرگس فردا،نشر: نوید شیراز، ۳۱۳۷۰-سپیدی جهان ،نشر: قو ،۱۳۷۶ ۴- اوراق لاژورد، نشر:نارنج، ۱۳۷۷ ۵-الواح شفاهی، نشر:گیل، ۱۳۷۷ ۶- ۵۴به دفتر شطرنجی، نشر: نیم نگاه ، ۱۳۸۰ ۷- علف یونان به لغت عذرا ، نشر :لاجورد ، ۱۳۸۳ ۸- فاخته ی هیمالیا، نشر: پاندا، ۱۳۸۴ ۹- به لامکان به نرگس ها( گزیده اشعار)  نشر: تکا، ۱۳۸۹ ۱۰- سب بابه ، نشر: نوح نبی، ۱۳۸۹ ۱۱-همین دیدن ها، نشر: کلام، ۱۳۹۱  ۱۲- به گرمسیر، نشر: نوید شیراز، ۱۳۹۲ ۱۳- به حکمت مخروبه، نشر: نگاه، ۱۳۹۲  ۱۴- بالِ برف ، نشر: فصل پنجم، ۱۳۹۲  ۱۵- نیم رخ آهو، نشر: مروارید، ۱۳۹۳  ۱۶-پرتره، نشر : نیماژ،۱۳۹۳  ۱۷- بنفش پارچه ای ، نشر: شانی، ۱۳۹۴  ۱۸-به کوچه ی زنبق ، نشر: بوتیمار، ۱۳۹۵ ۱۹- داغ بی بی ، نشر: چلچله، ۱۳۹۵ اشاره نمود. با توجه به سیر سُرایندگی های هرمز علی پور و تجربه آزمایی هایی که در دایره ی شعر تا به امروز داشته اند می توان گفت از وضعیت موجود شعر دیروز فاصله گرفته و گام در وضعیت دیگر شعر امروز گذاشته است . درباره ی شعر علی پور کم نگفته اند اما بیش تر هم نگفته اند و در یک جمع بندی کلی وی را می توان شاعری در جهانِ خواندن و جهانِ خود ترسیم نمود که گاهی خوانده های خویش را با خوانده های جامعه هم همسان و همگام می کند. سبک و ژانر شعرهای علی پور که گامی در دیرینگی های زیست اجتماعی و فکری آن نیز دارد با کمی تغییر و تحولِ در امروزگی های آن در زبان ، قابل تعریف است . زبان و لحن دو پارامتر اساسی در شعر علی پور به شمار می روند که در اغلبِ دفاترش با کمی تغییر قابل مشاهده هستند. مهم ترین تکنیک علی پور در تمامی آثارش از قبل تا به امروز این است که توجه خاصی به دست بردن در ترتیب و تنظیم اجزای جمله دارد و با این شیوه می خواهد که خود را شاعری آشنازُدا از زبانِ معیار شعر فارسی نو نشان دهد. علی پور در دفاترش همیشه از فرهنگ و اعتقادِکلمات در جهت نیل به زبانی مستقل بهره می جوید و به جای جانشینی کلمات از محور هم نشینی کلمات و حتا خود نشینی کلمات استفاده می کند و حرف آرایی در شعر علی پور بیشتر حول و محور حرفِ«که» می باشد که با کارکشیدن از همین حرف در سطرها و جمله ها در شعر اتفاق می افتد  و این مهم به عنوانِ پیوندی معنایی در شعر کارکرد دارد. اما همیشه این روند نمی تواند بافتی زبان شناسانه را در شعر داشته باشد زبرا که استتیک شعر و به ویژه کلمات با به هم ریختگی خاص و اساسی مواجه می شوند . دیگری در شعر علی پور در حد و نصابی است که جهانِ خودش را قانع نماید و به همین خاطر است که منِ اجتماعی شاعر در شعرش با نوعی سلایق روحی و رفتاری و علایق تجربی تصادم دارد. اطناب کلمات در شعر علی پور جایگاهی خاص دارد اما اتفاقِ کلمات در شعر این شاعر حضوری چشم گیر ندارد. این شاعر به دنبال اتفاقی هنرمندانه در شعر نیست بلکه به دنبالِ تصادفی هنرورزانه  با پی آمدی تصادمی است . شاعر دغدغه های عرفانی و فانتزی خود را به دغدغه های اجتماعی- سیاسی  ترجیح می دهد و در جهانی که آکنده از درد و فریاد است دردی را معین و مشخص می کند که از جنس  دنیای پست مدرن می باشد و کم تر به درد جامعه ی دردمند موطن خویش می خورد و بیشتر به درد و کارِ جهان بینی خودش می آید. دیالوگ ها همیشه دو جانبه اند و اغلب اشعارش بر محور مونولوگ ترسیم شده اند که این تک گویی ها که در برخی از موارد هم توأم با چندگویی در شعر خود را نشان می دهند به کار و استعانت شعر علی پور در بافتی چند صدایی نمی آیند. هرمز علی پور اصولن شاعری نوآور است ولی نوآوری های آن از جنس منِ فردی است نه منِ اجتماعی و مهم تر این که این فکرآوردها در دایره ی زبان و تصویر سازی قابل التفاتی، اتفاق نمی افتد. او شاعر خیال ها و ساختارهاست و آغاز اشعارش بی مقدمه و پایان اشعارش همیشه باز است ولی در مابین این آغاز و پایان کم تر به جهانِ دیگر توجه دارد. شاعری نوستالژیک و در ابعادی هم در برخی دفاتر آرکائیک با کارکردهایی ناتورالیسم است که برای تغییر زبان از واژِ گانی تکراری و طبیعی استفاده می کندو با کار کشیدن و تعامل در بین همین واژه ها معانی دیگری را برای شعر ترسیم می کند که این فرآیند فکری راه کار فزآینده و فرآینده ای  برای شعر امروز در ابعادی وسیع تر نیست. برای این که به زبانی تازه با مفاهیمی بدیع تر در شعر دست یابیم نیاز است که واژِگانِ خود را با سیر زمان و خیرِ مکان تعویض نمائیم و کم تر از واژه های آرکائیک و قدیمی استفاده نمائیم . با واژِگانی طبیعی و ساده نمی توان به زبانی مستقل و مستقبل دست یافت وفرم و محتوای یک شعر بستگی به صنعت واژه گُزینی توسط شاعر هم دارد که از چه واژِگانی در شعر بهره می جوید . علی پور نسبتِ به هم معاصران خویش در شعر ، فاصله ها دارد و در شعر نو هم به نحوی متد سازس کرده است اما در شعر امروز که با مؤلفه های دنیای پست مدرن در حرکت است در جوانبی اغیار است و شعر علی پور را می توان شعری برمعیارهای طرح، روایت، تمرکز، ساختارشکنی و در جوانبی هم تصادف، ضد روایت، پراکندگی ، هنجار گریزی و روان گسیختگی تعریف نمود. شاعری بینامتنیت  هم هست که کارکرد مفهومی شعرش ریشه در زبان و ادبیات فارسی دارد که تنها منتقد می تواند این کارکردها ی مفهومی را برای جامعه نمایان سازد. اگر چه علی پور در برخی از آثارش به سمت قافیه اندیشی در شعر سوق یافته است اما دیگر تکنیک آن در اشعارش التفات به جناس و جناس پروری است . شاعری مدرن که به سمت فرامدرن گرایی هم در حرکت است . زایش های شعری آن بر اساس سازش های فردی-اجتماعی و فکری آن تعبیه شده اند . در کودک و کبوتر شاعری است که خواننده با شعرش ارتباطی صمیمانه برقرار می کند زیرا که زبانِ شاعر سلیس و روان است و اشیاء و پدیده ها را به خوبی در شعر پدیدار می کند . در کودک و کبوتر شاعر به خیال هایی می اندیشد که واقعی اند و به واقعیاتی می ا ندیشد که مملو از خیال اند. در این دفتر شاعر کاملن ناتورالیسم است و طبیعت آینه ی ذهنِ شاعر است که واژگان را در آن به تصویر می کشد به مانند: به شب این گونه اگر سلام کنی/ صبح را/ میان خاکستر می بینم/ من از شکوفه های سفر/ دل کندم/ تا چشم های تو / عابران ابرها باشند.
در دفاتر دیگر به مانند نرگس فردا و سپیدی جهان تا بنفش پارچه ای و داغ بی بی و به کوچه ی زنبق و پرتره، بافتار حسی و ساختار زبانی شعرها زبان مند و رفتارمند تر می شود به طوری که دربازآفرینی واقعیّات به ارجاعات درون متنی ، رویکردی ابژکتیو دارد و این ذهنیت گرایی را به سمت هست مندی های عینی هم سوق می دهد . شاعر به زیبا یی شناختی تضادی و تقابل های دو گانه توجه بیشتری دارد. نکته ی دیگر، مبحث خود آگاهی و ناخودآگاهی شاعردر این دفاتراست که جهانِ خودِ شاعر بر جهانِ ناخودآگاه متن چرخش و چربش بیشتری دارد . به دیگر بیان، هرمز علی پور در دفاتر شعری اش به دنبال آموزه های فلسفی- عرفانی هم هست که مرتبطِ با جهانِ خواندن و جهانِ خود می باشند. در اشعارش مرگ اندیشی وجود دارد اما این اندیشگی ها در جهانِ دیگری قابل بحث نیست بلکه مرتبطِ با مؤلفه های جهان خود هستند. علی پور «درد فهم» است ولی دردمند نیست به گونه ای که درد را در شعر خوب درک و فهم می کند اما دردمندی اجتماعی خود رابه مخاطب در قالبی احساسی و عاطفی بیان نمی کند. شاید دردِ علی پور در شعر دردی به رنگ پست مدرن باشد که نامِ این رنگ «بی رنگی » است . مثلن در شعر ذیل می سُراید:
اعلام وضعیت این است/ دارند مرگ های ساده را کنار هم می چینند/ همه می دانند می بینند/ و تا حس های من می خواهد یک مجموعه ای شود/ چیزی ترتیب همه چیز رابه هم می ریزد.
تم یا درون مایه ی شعر اعتراضی – فانتزی است که به جای آن می توانست انتقادی – اجتماعی باشد که شاعر چنین دنیایی را یا تجربه نکرده و یا دوست ندارد تجربه کند . مرگ هم به نوبه ی خودنوعی درد است که هر کسی به شیوه ای طعم و مزه ی این درد را می چشد و شاعر بایستی به نحوی مرگ رادر شعرش تصویر نماید که قدرت جامعه پذیری داشته باشد نه فرد پذیری.
مثلن در شعر ذیل شاعر بیشتر جهانِ خواندنی و جهانِ خود را بازگو می کند تا جهانِ دیگری را در متن:
همین طور خوب است/ یکدیگر را بنویسیم / بگذاریم /که این قدر از این صورت ها/ که این قدر از این آدم ها/ من دیده و گذشته ام/ حیرت های نزدیک به خود را/ می توان به شکل های گوناگون/ به حافظه سپرد و نوشت بعدا”/ این انگشت بر گونه و زیر گوش/ به چه فکر می کند تو فکر می کنی/ من می روم و باران امانتی را/ می برم با خودم به خانه ام.
تشخص دادن به واژه ها و لباسی نو را بر تن واژه ها کردن از مهارت های علی پور در اشعارش به شمار می رود اما هیچ اتفاقی در این شعر که نشانگر از جامعیّت شعرباشد توأم با پیامی اجتماعی به جامعه دیده نمی شود . تنها دیالوگی فانتزی است که زبانِ شعر را مبیّن می کند . سُرایند به جای این که زبانیّت شعر راتقویت نماید به گسترش لحن در قالبی تیپیکال توجه دارد. شعر نوعی خود خوانی از جهانِ متن خویش است که در قالبی تیپیک و فاقد تکنیک ترسیم شده است .
باز به نمونه ذیل:
با نگاهی که بر قلم داری/ به شب آن هم / برگ های سپید چه می تواند باشد/ درخت و برف هم/ که یکی نیست/ باشد/ نباشد) و( از این هم عکس  یکی دو تاست / که به دیدن می ارزد/ این یکی را سپرده ام از یاد/ نمی شناسم این را/ از این که خوشم نیامده هرگز/ و اما/ مواظب باش/ تا کیسه ی زباله را محکم ببندی)
بهرگیری از واژگانی طبیعی که در شعر اغلب شاعران به کرار دیده می شود و شعر کاملن از زبانی زُمخت و فرمیکال بهره جسته است و هیچ اتفاقِ هنرمندانه ای را درشعر مشاهده نمی کنیم و تنها سُراینده به دنبال تعویض کلمات در جهتِ نیلِ به متفاوت سُرایی است که در این راستا توفیقی را هم به دست نیاورده است . نوعی دیالوگ پیش و پا افتاده که شاعر در جهانِ خود کشف می کند و توجهی به جهانِ دیگری در شعر ندارد. اگر چه وانمود می کند که جامعه در شعرش حضور دارد ولی این حضور نوعی بی حضوری محض است.
باز نمونه:
دیگر از نام های قدیمی خود نگویم/ این  جاکه بر ظرف آب ها/ نام و شماره بنویسند/ یا که دوست در کدام روز مسافر است / بر سکوت و چهره می توان اما دید/ آنان که آزرده خاطرند/ و به ذات خود / به هر لحظه نزدیک تر.
 اگر چه آشنازُدایی هایی سطحی در شعر دیده می شود اما زبان شاعردر اختیار واژه سُرایی هایی ابتدایی است که خود را به هر شکلی می خواهند در شعر نشان دهند. شعر کاملن حالتی خطی را دنبال می کند و دردمندی  و بهره مندی ازجامعه درشعر غایب است .
بازنمونه:
شکوفه هایی را به خاطر بیاورید/ که در خواب میوه دیوانه می شوند/ و هیچ کاری هم از ما ساخته نیست/ و ژولیدگانی  که خصلت کوهی خویش می بازند/ که در امتداد گریه های شان / به جای آنکه سبک تر شوند/ سراغ مرگ را بگیرند و خورشیدها.
شاعر با بهره گیری از کلماتی ناتورال به دنبال تصویر سازی هایی ناتورالیسم است که تا اندازه ای هم موفق نشان می دهد اما پی آمدی آنچنانی را به جامعه معرفی نمی کند و تقریبن شاعر در این شعر شاعر طبیعت است نه جامعه. شوربختانه گویا درد و دردمندی اجتماع و تفاهم بین طبیعت و اجتماع در شعر شاعر غایب است و تنها به جهانِ خود با بازخوانی دیگری از طبیعت توجه دارد.
باز نمونه:
ابداع این گیاه برای من خوب است/ برای من که با مرگ موازی نبوده ام هرگز/ و افتادن زین بر زمین و / اندوه اسب را دیده و /دیگر تنها ناشناخته نیست که ترس بیاورد/ کسی برای من خبر دسته نمی کند/ از افتادن از دل درخت و از طول جیغ / عضو بریده چه آزمایشی دارد/ که ایستادن در میان دو موجود/ سنگ را و ساعت را به حیرت بیاورد از ما/ دنیا فقط دو روز نبود ، نیست/ و من از همین حالا دارد برمی خورد به من/ که اسم یکی دو شی به ظاهر آدم/ در زیر آگهی ترحیم من بیاید/ در این زمینه مغرورم و خیلی سخت. خوب فهمیدی/ هزار که برگ ها به هم بجوشد/ چیزی مثل اول اش نمی شود.
بهره مندی از واژه گانی طبیعی در جهت نیل به زبانی ستقل هدف شاعر است که در این رهگذر توفیقی آنچنانی دیده نمی شود زیرا که شاعر با مُستفادِ از سازه های ذهنی ، هستیّت  و زمان مندی ها را تنها به سخنی غوره وامی دارد و تنها رگه هایی از اعتراض در فردیت شاعر در شعر احساس مس شود . گویا سُراینده مرزبندی کلمات را روایت می کند و قرار نیست به تفاهمِ در بین کلمات در جهتِ نیل به پیامی سازنده دست یابد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”