ریتم آهنگ

بیوگرافی میلتون اوری؛ نقاش آمریکایی

بیوگرافی میلتون اوری؛ نقاش آمریکایی

بیوگرافی میلتون اوری

دوران کودکی

میلتون اوری در 7 مارس 1885 در سند بانک نیویورک به دنیا آمد. خانواده او طبقه کارگر بودند - پدرش دباغ بود - و او یکی از چهار خواهر و برادر بود. هنگامی که او سیزده ساله بود، آویس به ایستگاه ویلسون، کانکتیکات نقل مکان کرد.

 

اوری در دوران جوانی خود درگیر هنر نبود، در عوض در زمینه های مکانیک و ساخت و ساز مشغول به کار شد. با مرگ پدرش و بعداً برادر شوهرش، اوری خود را در تأمین مخارج اقوام زن باقی مانده خود یافت. با این حال، یک یا دو سال پس از بیست سالگی، برای یک کلاس حروف نویسی در لیگ دانشجویان هنر کانکتیکات ثبت نام کرد، زیرا یک آگهی مجله قول می داد که این مسیری برای کسب درآمد است. کلاس در نهایت پر شد، اما اوری در یک دوره طراحی ثبت نام کرد و خیلی زود شیفته هنر شد. با این حال، وضعیت مالی خانواده‌اش مانع از آن شد که او نتواند کار تمام وقت خود را به هنر تبدیل کند. او در طول شب به عنوان کارمند پرونده کار می کرد تا به او اجازه دهد در کلاس های مدرسه معتبرتر انجمن هنر هارتفورد شرکت کند، جایی که او جوایزی را در نقاشی و طراحی پرتره دریافت کرد.

 

آموزش اولیه

اوری در سال 1925 در سن چهل سالگی به نیویورک نقل مکان کرد و سال بعد با سالی میشل، یک هنرمند جوان بیست ساله ازدواج کرد. تنها بیست سال پس از مرگ اوری، معلوم شد که اوری، که به دلیل رک بودنش شناخته می شود، در واقع در مورد سن خود به دلیل اینکه سالی بسیار جوانتر بود، به دروغ گفته است. او او را تشویق کرد که روی هنر تمرکز کند و او در کلاس های شبانه در لیگ دانشجویان هنر ثبت نام کرد. او در آنجا آثار نقاشان برجسته ای مانند ادوارد ویلارد و هانری ماتیس را مطالعه کرد، نشریات هنری را بلعید، و در جریان جنبش هایی مانند منطقه گرایی قرار گرفت. اوری اما اجازه نداد تحت تأثیر جریانات هنری روز قرار گیرد.

 

سالی از طریق کار تصویرگری مستقل خود به عنوان نان آور زن و شوهر عمل کرد، اما این همیشه سودآور نبود. سالی اعتراف کرد: "مبارزه برای زنده ماندن گاهی اوقات کمی تلخ بود. اما اعتقاد راسخ من به استعداد میلتون ما را در روزهای تاریک شکوفا کرد." باربارا هاسکل، زندگی‌نامه‌نویس اوری، نوشت که زندگی این زوج «کل زندگی‌شان حول محور هنر می‌چرخید؛ وقتی ساعت 6 صبح برمی‌گشتند، اغلب تا شام مستقیم نقاشی می‌کشیدند یا نقاشی می‌کشیدند».

 

ایوری و همسرش در مجاورت استوارت دیویس در مجتمع هنرمندان معروف به پاساژ لینکلن زندگی می کردند و مارسل دوشان و فرانسیس پیکابیا اغلب از این ساختمان بازدید می کردند. ایوری همچنین با برخی از مهم ترین هنرمندان آن روز، از جمله مارک روتکو، آدولف گوتلیب و بارنت نیومن دوستی برقرار کرد. روتکو و گوتلیب هجده سال از اوری کوچکتر بودند و نیومن بیست سال، و همه آشکارا به بدهی خود به کار او اذعان داشتند. ماد رایلی، منتقد، به علاقه و تحسین هنرمندان جوان‌تر اوری اشاره کرد و او را «نوعی نهاد» در دنیای هنر نیویورک خواند.

دوره بلوغ

اوری از سال 1935 با برخی از برترین گالری‌های نیویورک به نمایش گذاشت و در سال 1943 که با پل روزنبرگ شروع به نمایش کرد، کارش در نوسان کامل بود. او تحسین منتقدان را به دست آورد، منتقد هیلتون کرامر مهارت های او را به عنوان یک رنگارنگ تمجید کرد و دیگران در دنیای هنر به او لقب "فائ آمریکایی" را دادند. اولین نمایشگاه انفرادی او در سال 1944 در مجموعه فیلیپس در واشنگتن دی سی برگزار شد.

 

به گفته منتقد ادوار آیکینگ، اوری "ارزش ترک نیویورک را برای تقویت دوباره خود و خانواده اش می دانست." خانواده اوری اغلب به گلاستر، ماساچوست یا مکان‌هایی در ورمونت می‌رفتند، و گهگاه روتکو و گوتلیب در طول غیبت‌های نیویورک از اوری دیدن می‌کردند. این اقامت‌های ساحلی الهام‌بخش برخی از برجسته‌ترین نقاشی‌های اوری بود.

 

متأسفانه اوری در سال 1949 دچار حمله قلبی شدید شد و هرگز به طور کامل بهبود نیافت. همسرش اظهار داشت: "زندگی بسیار مهمتر شد زیرا او تقریباً آن را از دست داد. من فکر می کنم کارهای بسیار ساده ای که او انجام داد نتیجه تجربه چنین رویداد دراماتیکی در زندگی اش بود."

 

دوره متاخر

با آغاز دهه 1950، شهرت اوری در میان دنیای هنر نیویورک کاهش یافت. روزنبرگ او را در سال 1950 کنار گذاشت و کل سهام اوری را به مجموعه دار روی آر نوبرگر فروخت.

 

با وجود چنین مشکلاتی، اوری به نقاشی کردن ادامه داد. او کاملاً عاشق استان ماساچوست بود و در سال های 1957-1960 تابستان را در آنجا گذراند و آن را موضوع بسیاری از کارهای اخیرش کرد. او با بوم‌های بزرگ‌تر و بزرگ‌تر آزمایش می‌کرد، درست مانند «پسران انتزاعی» که یک بار اظهار داشت.

 

اگرچه شهرت او در طول سال‌ها کاهش یافت، حتی کلمنت گرینبرگ، منتقد هنری نیز آمد و در سال 1957 نوشت که این هنرمند را دست کم گرفته است. موزه هنر آمریکایی ویتنی در سال 1960 مروری بر آثار او برگزار کرد. یک سال تخمین زده شد که او فقط 50 دلار درآمد داشته است.

 

اوری چند سال آخر عمر خود را پس از سکته قلبی دوم در بیمارستانی در برانکس گذراند. او در سال 1965 در خواب درگذشت. در تشییع جنازه او بیش از 600 نفر شرکت کردند که بسیاری از آنها از مشاهیر دنیای هنر بودند. دوست صمیمی او روتکو صحبت کرد و به "عظمت" اوری اشاره کرد و او را "لنگر" هنرمندان جوان‌تر دانست. او همچنین او را "مخترع شاعر بزرگی که صداهایی را ابداع کرد که قبلاً دیده نشده و نشنیده‌ایم) را اختراع کرد. اوری در گورستان هنرمندان در وودستاک نیویورک به خاک سپرده شد.

میراث میلتون اوری

تنها در چند دهه اخیر است که میلتون اوری به شناخت گسترده‌تری که شایسته آن است، دست یافته است، اما گویای این است که برخی از بزرگترین معذرت‌خواهان او در طول زندگی‌اش مارک روتکو و آدولف گوتلیب اکسپرسیونیست‌های انتزاعی معروف بودند. اوری به دلیل استفاده شهودی و پرشور از رنگ و توانایی اش در انتقال مناظر و چهره ها با حداقل نشانه گذاری، فارغ از جزئیات یا روایت های اضافی، الهام بخش آنها و بسیاری دیگر بود. او مدتها قبل از اینکه نقاشان میدان رنگی با این کار به شهرت برسند، رنگ خود را نازک کند و بوم هایش را با دست رنگ آمیزی کند، و قبل از اینکه کلمنت گرینبرگ آن را به عنوان یک فریاد تجمع فرمالیستی بسازد، به دنبال ارتقای ویژگی متوسط ​​بود.

 

اوری در میان دنیای بازنمایی و انتزاع گذر کرد و هرگز به روندهای رایج جهان هنر که از او می خواست یکی یا دیگری را انتخاب کند توجهی نکرد. مانند سلف/معاصرش هانری ماتیس، او در استفاده از رنگ بر روی بوم شکوه داشت و مرزهای رنگ، خط و فرم را جابجا کرد. برای اوری شعر در مینیمالیسم، در زندگی روزمره وجود داشت. او تلاش کرد تا آثاری با آرامش و ظرافت فوق‌العاده خلق کند، اگرچه شوخ طبعی سریع او اغلب در یک تکه رنگ، یک قلم موی بداخلاق یا یک خط ضعیف قابل تشخیص است. مدرنیست‌های آمریکایی دهه 1930، اکسپرسیونیست‌های انتزاعی و نقاشان حوزه رنگ همگی مدیون اوری هستند، مانند نقاشان معاصری مانند مری ودرفورد، پیتر دوگ، کلر برمنر، که رنگ را راهی اصلی برای تسخیر ذات یک شخص، مکان می‌دانند. یا لحظه ای در زمان

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”