ریتم آهنگ

بیوگرافی بارونس السا فون فریتاگ-لورینهوون؛ هنرمند پیشرو (بخش دو)

بیوگرافی بارونس السا فون فریتاگ-لورینهوون؛ هنرمند پیشرو (بخش دو)

دوره بلوغ

بارونس چه خالق واقعی فواره باشد چه نباشد، پیشگام دادای نیویورک بود. اجراهای فریتاگ-لورینگهوون و استفاده از بدن او در فضاهای عمومی شاید رادیکال ترین حمله او به هنجارهای عقلانی بود. لباس او که گاهی شامل سوتین حلبی، قفس پرنده (با پرنده زنده) برای کلاه، حلقه های پرده به عنوان النگو، و مجموعه ای از پر و منگوله بود، تمایز بین هنر و زندگی را از بین برد. فریتاگ-لورینگهوون به سادگی آثار هنری دادا را به اشیایی ثابت در یک گالری تبدیل نکرد - او با دادا زندگی می کرد و ظاهرش را در انظار عمومی به اجراهای بی معنی تبدیل می کرد. فرانسیس پیکابیا، نقاش برجسته دادا، نوشت که "دادا با شما صحبت می کند، همه چیز است، همه چیز را در بر می گیرد...." فریتاگ-لورینگهوون در حالی که اشیاء پوچ به تن داشت، تجسم زنده دادا بود. فریتاگ-لورینهوون اغلب تمبرهای پستی را روی صورت خود می گذاشت و اشعار خود را در ملاء عام می خواند. رفتار عجیب و غریب او زندگی روزمره را قطع کرد. این اجراهای بدنام همچنین او را به چهره ای افسانه ای در روستای گرینویچ نیویورک تبدیل کرد.

در اوایل سال 1910، فریتاگ-لورینهوون به دلیل حضور در انظار عمومی با لباس غیر متعارف دستگیر شد. او به ژست گرفتن برای هنرمندان و استفاده از بدن زنانه و پیرش به عنوان محل هنر خود در طول زندگی حرفه ای خود ادامه داد. در سال 1921، فریتاگ-لورینهوون در فیلمی از Man Ray و Duchamp، بارونس Elsa von فریتاگ-لورینهوون موهای ناحیه تناسلی خود را می تراشد، بازی کرد، که در آن او عمل توصیف شده در عنوان را انجام داد. اجرای این وظیفه دنیوی و تکراری، بدن او را فانی و پست برجسته کرد.

 

فریتاگ-لورینهوون نه تنها یک هنرمند تجسمی، بلکه یک شاعر مبتکر بود که در سال 1918 در مجله آوانگارد The Little Review در کنار جیمز جویس ظاهر شد. چند سال بعد، در سال 1922، The Little Review شعر محبت آمیز او را در کنار عکسی از مجموعه او منتشر کرد، پرتره مارسل دوشان، ادای احترامی عجیب به هنرمند متشکل از پرها و تکه های گیاه شناسی که بر روی یک جام شراب شکسته قرار دارند.

 

اواخر دوره

بارونس علیرغم کمک‌های فراوانش به آوانگارد، فقیر باقی ماند و تا حد زیادی به دلیل کار چالش برانگیزش در طول زندگی‌اش مورد تایید قرار نگرفت. در سال 1923، فریتاگ-لورینهوون به امید ارتباط مجدد با صحنه هنر آوانگارد آنجا به آلمان بازگشت و به فکر بهبود وضعیت مالی بود. در عوض، او سرزمینی را یافت که از جنگ ویران شده بود. پدرش مرده بود و او را از ارث محروم کرده بود و چاره ای جز فروش روزنامه در برلین برای گذران زندگی برای او باقی نمی ماند. او برای گذراندن زندگی به دوستان و دیگر مهاجران وابسته بود، اما در نهایت خود را فقیر دید. کارهای او در این دوره اغلب غم انگیز است، مانند نقاشی او در سال 1924، فراموش شده مانند این پاراپلییس من از تو - برنیس بی وفا، که به رابطه او با عکاس برنیس ابوت اشاره دارد، که از نظر مالی از فریتاگ-لورینهوون حمایت کرده بود، اما به طور فزاینده ای از خود به عنوان Freytag فاصله گرفت. -لورینگهوون در سالهای پایانی زندگی اش بیشتر و بیشتر مستأصل شده بود. ابوت در سال 1923 فریتاگ-لورینگهوون را به نویسنده جونا بارنز معرفی کرد که همکار هنری و معشوق او شد. بارنز تمام مکاتبات خود را بین او و فریتاگ-لورینگهوون حفظ کرد و حتی سعی کرد زندگی نامه ای از این هنرمند بنویسد که هرگز به پایان نرسید.

 

در سال 1926، فریتاگ-لورینگهوون به پاریس نقل مکان کرد، جایی که آخرین سال زندگی خود را بی پول و کم کار سپری کرد. او یک بار دیگر بین سال‌های 1926 و 1927 در استودیوهای مون‌پارناس در Grande Chaumière به‌عنوان حرفه‌ای مشغول به کار شد. فریتاگ-لورینگهوون با وجود نداشتن ثروت خوب، هرگز جاه‌طلبی نداشت، اما برنامه‌ریزی کرد تا مدرسه مدلینگ خودش را در اواخر تابستان افتتاح کند. 1927، آن ​​را "آخرین رویای خود" نامید. این رویا در نهایت محقق نشد و تلاش های او برای انتشار مطالب جدید ناموفق ماند.

 

در 14 دسامبر 1927، فریتاگ-لورینگهوون و حیوانات خانگی‌اش در آپارتمانش در خیابان بارا در اثر خفگی جان خود را از دست دادند، زیرا گاز روشن شده بود. شرایط مرگ بارونس هنوز حل نشده است. مشخص نیست که مرگ او یک خودکشی بوده است یا اینکه فراموش کرده بود گاز را خاموش کند. بارونس در گورستان پرلاشز در پاریس به خاک سپرده شده است.

میراث بارونس السا فون فریتاگ-لورینگهوون

اگرچه او کمتر شناخته شده است، بارونس السا فریتگ-لورینگهوون با نمایش ها و اجراهای عمومی عجیب و غریب و همچنین با تمایلش به آمیختن تمایلات جنسی خود با هنرش به شکل گیری جهت دادای نیویورک کمک کرد. فریتاگ-لورینگهوون در مواجهه با اتهاماتی مبنی بر «دیوانه بودن او» به سادگی می گوید: «هر هنرمندی نسبت به زندگی عادی دیوانه است». انحراف جنسیتی و نمایش آشکار تمایلات جنسی او، هنر و عملکرد فمینیستی اواسط قرن بیستم را پیش‌بینی می‌کرد. او یک هنرمند مبتکر بود که آثارش راه را برای هنرهای تجربی بعدی در اواخر دهه 1950 و 1960 هموار کرد. السا و آثارش که یک شاعر مشهور و یک فمینیست اولیه است، اخیراً توسط مورخان هنر که به اهمیت مشارکت او در دادای نیویورک پی برده اند، دوباره کشف شده اند. شعر تحریک آمیز او پس از مرگ در سال 2011 در Body Sweats: The Uncensored Writings of Elsa von فریتاگ-لورینهوون منتشر شد. در خط مقدم توسعه هنر آماده و پرفورمنس، بارونس میراثی به عنوان "مامان دادا" دارد، همانطور که هالند کوتر منتقد نیویورک تایمز او را نامگذاری کرد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”