ریتم آهنگ

آشنایی با کتاب مواجهه با سکوت اثر تورو تاکه میتسو

آشنایی با کتاب مواجهه با سکوت اثر تورو تاکه میتسو

تورو تاک میتسو، نظریه پرداز، آهنگساز و نوازنده ژاپنی را می توان به عنوان جوینده صداهای ناب توصیف کرد. خالق فضاهای موسیقی انتزاعی که زندگی ترسناک را خارج از تعادل طبیعی می دانست و می خواست هنرش با طبیعت هماهنگی کامل داشته باشد.

 به عنوان مثال میتسو را در نظر بگیرید که مهارت های زیادی در استفاده خوب از آلات ارکستر و ارکستر داشت، او به بیان احساسات اعتقاد داشت. بیان نهفته در هنر و کشف آن ارزشمند است. او معتقد است که این کشف به صورت فردی و شخصی و نه به صورت استاندارد انجام می شود و منجر به ظهور چیز جدیدی در جهان می شود.

 او در یکی از مقالات خود با خلق صدها قطعه موسیقی مستقل نوشت: «مهم نیست چقدر یا چقدر به حقیقت متعهد باشیم». در نهایت متوجه خواهیم شد که آنچه ساخته ایم یک مصنوع مصنوعی است. چیزی ساختگی و ساختگی. من شک ندارم که عشق به هنر عشق به غیر واقعی است. در مواجهه با آرامش و آرامش یک درخت کهنسال، فکر کردن بیش از حد به جریان کاری من کمکی نمی کند. حقیقت برای من فقط بر اساس کنش خلاقانه پدیدار می شود و اینجاست که خود نقد شکل می گیرد و در نتیجه احساس زنده بودن می کنم. برای من هیچ چیز عمیق تر و اساسی تر از این وجود ندارد. مدام به ارتباط موسیقی و طبیعت فکر می کنم. به نظر من موسیقی برای توصیف مناظر طبیعی خلق نشده است. موسیقی زمانی واقعی می شود که با دیدی خالی از زندگی مرا تحت تأثیر قرار دهد و شاید این انگیزه من برای نوشتن باشد.»

تاک میتسو نیز می دانست که جنبه جذاب و لذت بخش زندگی انسان را نباید نادیده گرفت و طبیعت و انسانیت را نباید دو پدیده متضاد تلقی کرد، از این رو ترجیح داد بر زندگی هماهنگ با طبیعت تاکید کند و آن را «طبیعی» بنامد. به نام.

 او درباره طبیعی بودن می نویسد: «این تضاد فراری است از اعماق قلب شمال، از اعماق شمال... در حوزه خلاقیت شخصی من، طبیعی بودن چیزی نیست جز نگرش به واقعیت. دیگ جوشانی که در آن هنر آفریده می شود».

Take Mitsu سعی کرد صداها را از قوانین مبهم موسیقی رها کند. قوانینی که موسیقی را با فرمول‌ها و محاسباتی خفه کرده‌اند که می‌خواهند فراتر از هر ایدئولوژی ابراز وجود، آزادی نفس به موسیقی ببخشند، به طوری که موسیقی مبتنی بر پیوند عمیق با طبیعت است که گاه ظریف و گاه خشن است.

Take Mitsu هنر موسیقی را به‌عنوان انحراف از هویت طبیعی آن توصیف می‌کند: ارتباط با طبیعت ممکن است قانون اساسی من باشد، اما این فقط یک ایده است و البته باید آن را عملی کنم. نوشتن در انسان شناسی می تواند راه خوبی باشد. موسیقی بومی که زیبایی و قدرت دارد. اما ما نمی‌توانیم کاملاً صادق باشیم.»

او که در صدد احیای پیوند موسیقی و طبیعت بود، در عین حال می دانست که باید با مدرنیته پیوند محکمی داشته باشد و تفسیر موسیقی محلی به شکل و شمایل مدرن را فریبکاری بیش نبود. خود آهنگساز در تناقض قرار گرفت و با افکار و خواسته های واقعی دیگران و زمانه مبارزه کرد. دیدگاه میتسوئو را در نظر بگیرید: در هرج و مرج زندگی مدرن، تنها راه درست برای یک آهنگساز این است که از نظر مفاهیم و احساسات با سنت ارتباط صمیمانه برقرار کند.

این گونه است که میتسو از نظریه موسیقی غربی انتقاد می کند: «در نت نویسی غربی، این تمایل وجود دارد که سکوت به نوعی نمایش آماری و عددی تبدیل شود. اما این روش اصول بیانی موسیقی را نادیده می گیرد. درست مثل کسی که نمی تواند برای زندگی خود برنامه ریزی واضحی داشته باشد. این شخص، البته، نمی تواند برنامه ای برای موسیقی ارائه دهد. موسیقی هم صداست و هم سکوت. تمام عمرم درگیر این ایده بودم که صدا ساکت است. صدای ضد سکوت باید بلند باشد. وظیفه یک نوازنده جز نشان دادن اصول و اصول اساسی موسیقی و همچنین درک و ارائه اصوات شفاف و طبیعی نیست. "اگر متفاوت باشد، من تعجب می کنم."

وی تکنیک آهنگسازی و اجرا را امری غیرطبیعی دانست و در عین حال تاکید کرد که فنون آهنگسازی باید به صورت درونی با یکدیگر پیوند داشته باشند و کار را تشکیل دهند. تجربه وسیع او نشان داده است که گاهی ضربات ساده نیاز به تکنیک های پیشرفته دارد.

Take Mitsu درباره این موضوع می نویسد: «راستش را بخواهید، تکنیک نوشتن و نواختن نشانه مهارت نیست و چندان عالی نخواهد بود. این امری غیر طبیعی است که در نهایت نوعی برتری انسان بر طبیعت را نشان می دهد. در عوض، اجراها یا موسیقی ضد غالب برای ارائه نوعی دیدگاه معنوی عمیق رایج شد. از سوی دیگر، این مفهوم در مورد روشنفکران نیز صدق می کند. اما این راه سکوت نیست. ما نمی توانیم از سکوت مرگی که در انتظار همه ماست فرار کنیم. اگر کار صرفاً فنی باشد، درک ساده ای از طبیعت ارائه می دهد و در نهایت چیزی جز استخوان های سفید باقی مانده در طبیعت و مناظر نخواهد بود. هیچ سیستم تاریخی یا سنتی خوانایی وجود ندارد. "من یک مسیر غیر قابل تشخیص و ظریف می خواهم."

Take Mitsu در مقالات خود تاکید می کند که می خواهد مفهوم ایجاد صدا را کنار بگذارد. زیرا در دنیایی زندگی می کنیم که انباشت سکوت و صدا نامحدود است و می نویسد: «سخت است، اما می خواهم با دستانم صدا ایجاد کنم. صدایی بی نظیر و شفاف. صدایی که می توان آن را خاموش کرد.»

 برای مثال نگاه انتقادی میتسو به موسیقی غربی را در نظر بگیرید که مبتنی بر این واقعیت است که موسیقی غربی با دقت در یک سیستم خاص ضبط و ضبط می شود و سکوت در آن سیستم تمایل دارد بین صداها با نوعی سازش ریاضی قرار گیرد. در چنین سیستمی، قدرت صدا در محدوده عملکرد از بین می رود. او وظیفه یک نوازنده و آهنگساز را احیای قدرت اساسی صداها می داند، چیزی که تنها با بازشناسی آنچه در واقع صدا نامیده می شود ممکن است.

به عنوان مثال میتسو را در نظر بگیرید که در مورد موسیقی و رقص دربار ژاپنی به عنوان یک هنر کاملاً متفاوت می نویسد که هیچ ضربی به معنای غربی کلمه ندارد و "گاگاکو" نامیده می شود. اما می دانم که در صداهای گاگاکو می توان انبوهی از صداها را تشخیص داد که با یک طبقه بندی فشرده از هم جدا شده اند. منظورم "جریان صداها" بود. این فقط یک توصیف گویا نیست، بلکه عبارات مورد بررسی در تضاد با تمام روش های پذیرفته شده کلی ساختارهای موسیقی است. ساختارها با هم صداهای متعددی را تشکیل می دهند. فرقی نمی کند فضای جدید با یک شکاف ساده ایجاد شود. این سوال مطرح می شود: آیا می توان با پذیرش درک جدیدی از فضا، مفاهیم و احساسات فعال، دنیای ناشناخته و باورنکردنی را کشف کرد؟ مثل این است که صدا را یک (شیء) فرض کنیم. با گوش دادن به موزیکال "نمایش" به سهم ابتدایی و خلاقانه فکر کردم. ضبطی با فضای منفی. دنیای درونی و بیرونی ما پر از ارتعاش است و ما در این جریان بی پایان صداها زندگی می کنیم. فکر می‌کنم وظیفه من ایجاد صدایی خاص، تثبیت، بازسازی و احیای گاگاکو است که به طور معجزه آسایی پیش از موعد و برای مدت طولانی در زمان ما زنده ماند.

Take Mitsu تفاوت موسیقی ژاپنی و غربی را در آثارش بیان می کند و سعی می کند راهی برای خلق موسیقی جهانی با صداهای واضح بیابد. زیرا در موسیقی ژاپنی به ندرت پیش می آید که ساز قطعه ای را بنوازد. یا اکنون بسیار کم پیش می آید که همراهی احساسی یک ساز ساده را با کلمات مشاهده کنیم. زیرا اغلب سازها تمایل دارند همزمان کلمات و اشعار را در موسیقی طراحی و توصیف کنند که این امر در هنگام ساخت موسیقی (غیرکلامی) حائز اهمیت است و عاملی است که باعث اتصال و بهبود کیفیت صداهای فردی و فردی به خصوص ساز می شود. «کوتو» و «شامیزن» یا یک ساز زهی سنتی است. در سازهای غربی، نوازندگان به صداهای فردی حساس هستند. اما این صداها همیشه بخشی از یک ترکیب کلی تری هستند و معنای آنها فقط در متن قطعه قابل درک است. می توان گفت که این یک نوع اصل و ساختار است. به همین دلیل است که موسیقی ژاپنی و غربی تفاوت اساسی دارند.

در برابر این تفاوت می نویسد: «این تفاوت و دوری مرا شگفت زده کرد. اما فاصله های جغرافیایی و فرهنگی روز به روز کمتر می شود. من باید بتوانم با این چالش روبرو شوم و با آن روبرو شوم.»

Take Mitsu تجربه عمیق خود را در صدا به گونه‌ای بیان می‌کند که می‌تواند الگویی برای هنرمندانی باشد که به دنیا نگاه می‌کنند: «برای من، دنیا صدا است. صدا در من نفوذ می کند و با جهان ارتباط برقرار می کند. من صداهای معنایی فعال می دهم. با این کار از حضور و حضور در صداها مطمئن می شوم و یکی از آنها می شوم و این برای من بالاترین مرتبه حقیقت است. چنین فکری به معنای شکل دادن به چیزی نیست، بلکه مرا با جهان متحد می کند. و من در قلب جهان غوطه ور هستم."

خلاقیت باید بتواند خطوط ظریف دنیا را ترسیم کند و در عین حال خود هنر را رها کند تا تأثیر عمیقی داشته باشد. با درک این موضوع، Take Mitsu به دنبال اتحاد با صداهایی است که دنیای او را می سازند و به شرح زیر است: «صداها زمانی ایجاد می شوند که افکار آهنگساز را منعکس کنند و با او یکی شوند. روش های ایجاد صدا با استفاده از فرمول های ریاضی واضح است. اگر موسیقی فقط شبیه این صداها بود، می توانستم بدون آهنگساز بودن آن را به خوبی انجام دهم. صداها زنده هستند و از قوانین طبیعت پیروی می کنند، بنابراین فکر می کنیم آواز پرندگان زیبا است. واقعا خوش تیپ. در واقع من علاقه ای به ساخت موسیقی ندارم. "من می خواهم در نهایت ماهیت یک صدا را از طریق بسیاری از صداها درک کنم."

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”