بیوگرافی ریچارد آنوشکیویچ
دوران کودکی
ریچارد آنوشکیویچ در ایری، پنسیلوانیا، تنها فرزند والدین مهاجر لهستانی به دنیا آمد - اگرچه مادرش قبلاً یک بیوه با پنج فرزند بود. علیرغم بزرگ شدن در خانوادهای متواضع، آنوشکیویچ بعداً به یاد میآورد: "من واقعاً کودکی بسیار شادی داشتم و هرگز چیزی نمیخواستم... همراهی، محبت و همه چیزهای خوب داشتم." او از کودکی عاشق هنر بود و هر روز با حمایت والدینش نقاشی می کشید. پدرش که ماشینی را در کارخانه کاغذ کار میکرد، او را با آوردن کاغذ به خانه تشویق کرد تا از آن استفاده کند. خانواده او کاملاً کاتولیک بودند، و او در مدارس کلاس کاتولیک تحصیل کرد، جایی که به دلیل عملکرد عالی تحصیلی به او زمان بیشتری داده شد تا نقاشی بکشد. در سال 1944 به دبیرستان فنی اری منتقل شد و هر روز سه ساعت در کلاس های هنر شرکت کرد. در این کلاس ها او با تئوری رنگ های امپرسیونیستی، نظریه رنگ های مکمل و منشور طیف آشنا شد. حتی در دوران دبیرستان رویکرد او به نقاشی بسیار منظم بود. او برای خود چالشی ایجاد می کرد که طیف وسیعی از رنگ ها را از یک پالت محدود سه یا چهار رنگ ترکیب کند. معلم هنرش او را تشویق به شرکت در مسابقات کرد که در بسیاری از آنها برنده شد، از جمله یک جایزه بزرگ در سال پایانی در جوایز ملی هنر اسکولاستیک در سال 1947 و در نهایت، یک بورس تحصیلی کامل برای موسسه هنر کلیولند.
آموزش اولیه و کار
در موسسه هنر کلیولند، آنوشکیویچ شروع به ساده سازی صحنه های بازنمایی خود به طرح های انتزاعی کرد. در تابستان سال 1950، بین سالهای دوم و دوم، او نقاشی با هوای معمولی روی کیپ کاد را با نقاش هنری هنشه آزمایش کرد، که با آموزش تکنیک امپرسیونیستی ترکیب رنگها روی بوم، درک خود را از جنبش امپرسیونیسم عمیقتر کرد. . در آخرین سال تحصیلی خود در کلیولند، 1952-1953، بورسیه مسافرتی پولیتزر برای تحصیل هنر در اروپا به او اعطا شد. با این حال، با احساس نیاز فوری خود به یادگیری بیشتر در مورد اصول رنگ، تصمیم گرفت در عوض به مدرسه هنر و معماری ییل برود تا با هنرمند مشهور و نظریهپرداز رنگ، جوزف آلبرز، که در آن زمان رئیس دپارتمان نقاشی بود، مطالعه کند.
آلبرز معلم سابق کالج باهاوس و بلک مونتین بود که قبلاً به نسلی از هنرمندان مدرن آمریکایی مانند سی تومبلی آموزش داده بود و تئوریهای دقیق ترکیب رنگها را که بعداً در کتابش به نام «تقابل رنگ» (1963) توضیح داد. درک عمیقی از روابط رنگی در بین تعداد بیشماری از مربیان و دانشجویان هنر پرورش داد. آلبرز معلمی نیرومند و سختگیر بود که تواناییهای ادراکی دانشآموزان خود را از طریق تمرینهای مبتنی بر مشاهده و آزمایش تقویت میکرد. آنوشکیویچ در سال 1955 با مدرک کارشناسی ارشد در هنرهای زیبا از ییل فارغ التحصیل شد و اصول هنر انتزاعی ساده شده تحت تأثیر Bauhaus و سازنده گرایی و همچنین نظریه های پل کلی در مورد تعامل رنگی را آموخت. کار آنوشکیویچ بیشتر و بیشتر انتزاعی شد که او شروع به جذب بیشتر و بیشتر این مفاهیم کرد. او همچنین با خواندن کتاب هنر و ادراک بصری روانشناس ادراکی رودلف آرنهایم که الهام بخش موضوع پایان نامه فارغ التحصیلی او بود، مطالعه ای درباره ایجاد فضا با طراحی خط، به علم ادراک و اپتیک علاقه مند شد. کارهای انجام شده برای پایان نامه به او بسیار سود رساند و خط به یک ابزار ترکیبی مهم در کار او تبدیل شد و بعد از ترکیب رنگ دوم شد. با شروع دومین سال تحصیلی خود در دانشگاه ییل، او با دوست کلیولند خود (و هنرمند تأثیرگذار اپ در آینده) جولیان استانچاک، که همچنین لهستانی تبار بود، هم اتاق شد. این دو دانشآموز با هم به شهر نیویورک سفر کردند تا نقاشیهای اکسپرسیونیستهای انتزاعی و هنرمندان دیگری را ببینند که استفاده از رنگ آنوشکیویچ را هیجانزده کرده است، از جمله استوارت دیویس، بن شهن، هانری ماتیس و پیر بونارد.
پس از فارغ التحصیلی از ییل، آنوشکیویچ به اوهایو بازگشت و برای تکمیل درآمد خود از هنر، مدرک معلمی گرفت. او در سال 1956 از دانشگاه ایالتی کنت با مدرک لیسانس علوم در آموزش فارغ التحصیل شد. در اوهایو، به دور از تأثیر آشکار آلبرز، او شروع به توسعه سبکی کرد که بیشتر به خاطر آن شناخته شده است و ترکیبات انتزاعی را از تضادهای شدید رنگ های گرم و سرد ایجاد کرد. او همچنین تعامل رنگ های مکمل را در شرایط نوری مختلف آزمایش کرد. در اوایل بهار سال 1957، در سن 27 سالگی، او نقاشی های کافی برای نقل مکان به شهر نیویورک و نمایش آثار خود را به گالری ها خلق کرد.
در نیویورک، آنوشکیویچ در ابتدا با طرد مواجه شد. گالریستهایی که هنوز درگیر شدت عاطفی اکسپرسیونیسم انتزاعی بودند، عادت نداشتند آثاری با چنین دقت و هوش ترکیبی پیشگیرانهای ببینند. با این وجود، آنوشکیویچ به توسعه تکنیک نقاشی خود ادامه داد، در حالی که کارهای عجیب و غریب مختلف را نگه داشت، بیشتر با رنگ های متضاد آزمایش کرد، و همچنین امکان اشکال تکراری و فرم های هندسی را بررسی کرد. در پایان دهه 1950 او یک تور شش ماهه در اروپا را آغاز کرد، و هنگامی که به نیویورک بازگشت در مارس 1960 یک نمایش انفرادی در گالری معاصران به او داده شد. پس از شروعی آرام، نمایش موفقیت چشمگیری را نشان داد. آلفرد بار، مدیر موزه هنرهای مدرن نیویورک، اولین نقاشی، مکمل فلورسنت، را برای مجموعه MoMA خریداری کرد و دیگر مجموعهداران برجسته از این کار پیروی کردند. پس از موفقیت این نمایشگاه، آنوشکیویچ مشاغل دیگر خود را رها کرد تا تمام وقت خود را به نقاشی اختصاص دهد. او همچنین با الیزابت (سالی) فینی، یک معلم مدرسه از ایست اورنج، نیوجرسی ازدواج کرد و این زوج به انگلوود، نیوجرسی نقل مکان کردند.
سالهایی که پس از نمایشگاه معاصران آنوشکیویچ، شهرت فزایندهای برای او به ارمغان آورد و تکنیک او توسعه یافت. در طی سالهای 1962-1963، او شروع به استفاده از نوار ماسک به جای نقاشی با دست آزاد کرد تا اشکال هندسی دقیق تری ایجاد کند و خطوط تقسیم تیغ تیز را ایجاد کند که به علامت تجاری او تبدیل شود. او و سایر اپ آرتیست ها نیز شروع به استفاده از رنگ اکریلیک Liquitex کردند که ایجاد لبه های تیز را آسان تر می کرد و در طیف رنگ های "مدرن" تری در دسترس بود. در سال 1963 او پنج نقاشی را در The Americans به نمایش گذاشت، نمایشی در MoMA که توسط مجله TIME پوشش داده شد، در مقاله ای که آثار او را نشان می داد. مجله LIFE همچنین نقاشی مرکوریان او در آتش را در دسامبر 1964 روی جلد خود به نمایش گذاشت و آنوشکیویچ را "جادوگر جدید اپ" توصیف کرد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”