ریتم آهنگ

آشنایی با کارل آندره - مجسمه ساز آمریکایی

آشنایی با کارل آندره - مجسمه ساز آمریکایی

بیوگرافی کارل آندره

سال های اول

پس از مدرسه، آندره برای مدت کوتاهی به کالج کنیون در اوهایو رفت، اما به زودی ترک تحصیل کرد. او چند ماه بعد را در کوئینسی کار کرد و بین سالهای 1955 تا 1956 خدمت سربازی خود را در فورت براگ در کارولینای شمالی به پایان رساند. در سال 1957 با این نیت به نیویورک نقل مکان کرد تا زمان بیشتری را به نوشتن شعر و ساختن هنر اختصاص دهد. حلقه دوستان او که در منهتن پایین زندگی می کرد شامل هالیس فرامپتون و نقاش فرانک استلا بود که هر دو در آکادمی فیلیپس نیز شرکت کرده بودند. فرامپتون آندره را با اشعار و مقالات ازرا پاوند آشنا کرد و از طریق پاوند بود که آندره به طور فزاینده ای به کار مجسمه ساز کنستانتین برانکوشی علاقه مند شد. آندره با تحریک مدرنیست رومانیایی، شروع به آزمایش با بلوک های چوبی یافت، اره کردن و تراشیدن آنها به اشکال هندسی ساده کرد.

 

رویکرد آندره به هنرسازی به شدت تحت تأثیر نمونه فرانک استلا بود. در پایان دهه 1950، استلا برای نقاشی‌های سیاه خود، مجموعه‌ای از آثار که فقط از نوارهای موازی یکنواخت رنگ مینای سیاه تشکیل شده بود، شهرت فزاینده‌ای به دست آورد. هم فرامپتون و هم آندره مجذوب شیوه‌های منضبط و کارمندانه‌ای بودند که دوستشان نقاشی می‌کرد: در ذهن آنها این تکنیکی بود که فضای کمی برای هنرمندی باقی می‌گذاشت. آندره تکنیک استلا را به عنوان ابزاری برای تأکید بر اینکه او کار خود را از ترکیبی از «واحدهای یکسان و گسسته» ساخته است، «ساخت‌گرایانه» توصیف کرد و مجسمه‌های هرمی آندره از سال 1959 را می‌توان تلاش اولیه مهمی برای تولید اثر به شیوه‌ای مشابه در نظر گرفت. .

 

با این حال، نه از طریق مجسمه سازی، بلکه با کلمات و متن بود که آندره به کشف پیامدهای یک تکنیک "ساخت گرایی" ادامه داد. در واقع بین سالهای 1960 و 1964 آندره مجسمه های کمی ساخت. در این سال‌ها او به عنوان ترمزدار بار در راه‌آهن پنسیلوانیا کار می‌کرد و فضا یا پول کمی برای تولید آثار هنری سه‌بعدی داشت. در عوض او شروع به "ساختن" اشعار از کلمات یا عباراتی کرد که به طرز عاقلانه ای از متون خاص انتخاب می کرد. سپس این قطعات را یادداشت می کرد و آنها را بر اساس یک پروتکل از پیش تعیین شده در صفحه مرتب می کرد، مانند طول کلمه، یا بر اساس حروف الفبا، یا پیروی از یک سیستم ریاضی ساده. بسیاری از این اشعار با استفاده از ماشین تحریر تولید شده اند و از اواخر دهه 1960 آندره مکررا دست نوشته های این آثار مبتنی بر متن را در کنار مجسمه های بالغ خود به نمایش گذاشته است.

 

دوره بلوغ

آندره پیش از نمایش عمومی مجسمه‌هایش به 30 سالگی رسیده بود، اگرچه ابهام نسبی که تا آن زمان از آن لذت می‌برد، زمان کافی برای خواندن و آزمایش گسترده در اختیارش قرار می‌داد. بنابراین زمانی که فرصت‌های نمایشگاه از سال 1964 به بعد باز شد، آندره قبلاً مسیری را برای هنر خود اصلاح کرده بود که بعداً به طرز چشمگیری منسجم به نظر می‌رسید. در اواسط دهه 1960، او قبلاً به خوبی با یک منطق مبهوت کننده برای کارش مجهز شده بود، و تا حد زیادی به لطف همین بود که توانست شهرت خود را با سطحی از اعتماد به نفس که نفس گیر بود، تثبیت کند.

 

در سال 1966 آندره تصمیم گرفته بود که مجسمه‌های او دیگر توسعه نخواهند یافت. او در اکتبر 1966 در Artforum به منتقد دیوید بوردون توضیح داد که کارهای اولیه او را می توان به عنوان "مجسمه به عنوان فرم" توصیف کرد، زیرا شامل برش و شکل دادن به مواد بود. پس از آن، او به «مجسمه‌سازی به‌عنوان ساختار» پیش رفت - مرحله‌ای که در آن آثار را نه با برش یا شکل دادن، بلکه با چیدن واحدهای یکسان تولید می‌کرد. سه مجسمه سکه، گهواره و مرکب (همه 1965)، ساخته شده از تیرهای فوم فوم 9 فوتی که آندره در گالری de Nagy در سال 1965 به نمایش گذاشت، ممکن است نمونه هایی از دومی در نظر گرفته شوند: هر اثر نمونه ای از تکنیک ساخت ساختمان متفاوت است. با این حال، از سال 1966 به بعد، آندره توضیح داد که از فرم و ساختار صرف نظر کرده است، و با قرار دادن واحدها به صورت افقی در امتداد زمین، کار او تنها به مظهر "مکان" تبدیل شده است. در سال 1967 آندره شروع به ساخت مجسمه‌هایی با استفاده از صفحات فلزی یک چهارم اینچی کرد و «مجسمه به‌عنوان مکان» مترادف با کاری شد که به صورت افقی بر روی سطح زمین کشیده می‌شد.

 

از اواسط دهه 1960، زمینه های اساسی هنر آندره عملاً بدون تغییر باقی مانده است، زیرا رویه ساخت اثر تغییر نکرده است. این بدان معناست که کار آندره تمایل به نمایش طیفی از ویژگی های متمایز دارد که آن را فوراً قابل تشخیص می کند. به عنوان مثال، بسیاری از مجسمه های بالغ او به شدت پایین است، و همه پیوندهای سنتی در مورد رابطه مجسمه سازی با بدن انسان را تضعیف می کند. وقتی جلوی یکی از آثار فلزی آندره بر روی زمین می ایستید، هیچ فرمی وجود ندارد که "رو به روی" شما باشد. درعوض، اغلب به شما اجازه داده می‌شود که از روی مجسمه‌های فلزی او راه بروید و در فضایی که معمولاً مواد مجسمه‌سازی در آن قرار دارد، بایستید.

عمدتاً به این دلیل که کار او بسیار پایین است و همیشه روی زمین ارائه می شود، کار او اغلب می تواند بسیار محجوب به نظر برسد. این خصوصیتی است که آندره نیز آن را پرورش داده است. او هرگز علاقه ای به ساخت آثار عظیم و عظیمی که بیننده را کوتوله کند، نداشته است. در عوض، آندره اغلب گفته است که دوست دارد مجسمه‌هایی بسازد که بتوانید با آنها در یک اتاق باشید، اما اگر بخواهید نادیده بگیرید.

 

با این حال، اشتباه است اگر بگوییم که تغییرات قابل توجهی در ظاهر مجسمه او وجود نداشته است، و در طول سال ها آندره خانواده های متنوعی از آثار را با استفاده از مواد و پیکربندی های مختلف تولید کرده است. به عنوان مثال، هنگامی که او از بلوک های ضخیم سرو، یا مکعب های گرانیت و سنگ آهک، یا به ویژه فلزات براق استفاده کرده باشد، نتایج می تواند مجلل و بزرگ به نظر برسد. با این حال در موارد دیگر او مجسمه‌هایی از مواد ارزان قیمت و تقریباً بی‌ارزش ساخته است، از جمله اشیاء پاک‌شده مانند میخ‌های خمیده، زنگ‌زده، یا طول لوله‌های پلاستیکی. در واقع، حتی مجسمه‌هایی که از یک نوع واحد ساخته شده‌اند، بسته به نحوه نصب آندره، می‌توانند کاملاً متفاوت به نظر برسند. برای مثال، سه صفحه مسی که در گوشه‌ای سایه‌دار از یک گالری به دیوار فشار داده می‌شوند، کاملاً متفاوت به نظر می‌رسند با سی و سه صفحه از همان ماده، که به شکل مستطیل چیده شده و درست در وسط اتاق قرار می‌گیرند. برای یک ناظر معمولی، همه کارهای آندره ممکن است بسیار شبیه به نظر برسند، اما آندره از بینندگان می‌خواهد که سرعت خود را کاهش دهند و روی تفاوت‌های کوچک و ظریف تمرکز کنند - و در مورد آنها فکر کنند.

 

در سال 1969 آندره از نزدیک با ائتلاف کارگران هنر مستقر در نیویورک مرتبط شد. این گروه برای افزایش حقوق هنرمندان و پایان دادن به تبعیض جنسی، نژادپرستی و ستم در دنیای هنر، گالری‌های عمومی بزرگ شهر را لابی کرد. در این دوره بود که برجستگی آندره در میان هنرمندان دیگر و مؤسسات هنری آمریکای شمالی و اروپای غربی در بالاترین حد خود بود.

 

با این حال، در سال 1985 شهرت هنری او به دلیل یک رویداد غم انگیز در زندگی شخصی وی به شدت آسیب دید. همسر وقت او، آنا مندیتا، هنرمند کوبایی-آمریکایی، از پنجره آپارتمانشان در نیویورک سقوط کرد و جان باخت. آندره به دلیل قتل او دستگیر شد، و اگرچه در سال 1988 به طور کامل تبرئه شد، برای کسانی که به مندیتا نزدیک بودند تبدیل به یک چهره نفرت انگیز شد. از نظر آنها، او شخصیت بسیاری از ارزش‌های ظالمانه و تأسیسی را که او و ائتلاف کارگران هنر در اواخر دهه 1960 علیه آن‌ها مبارزه کرده بودند، نشان داد.

 

کارل آندره با هنرمندی به نام ملیسا کرچمر ازدواج کرده است. آنها در نیویورک زندگی می کنند.

 

میراث کارل آندره

از اواخر دهه 1960 به بعد، هنر آندره به یک نقطه مرجع مهم برای بسیاری از هنرمندان بعدی هم در آمریکای شمالی و هم در اروپای غربی تبدیل شد - عمدتاً به این دلیل که او مجسمه سازی را به حالت اصلی خود کاهش داده است. در حالی که خود آندره این را نقطه پایانی هنر خود می‌دید، بسیاری از مجسمه‌سازان (از جمله ریچارد سرا) بینش‌های او را نقطه شروع تمرین خود قرار دادند و از اصولی که آندره وضع کرده بود، ساختند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”