ریتم آهنگ

بیوگرافی بالتوس؛ نقاش آوانگارد فرانسه

بیوگرافی بالتوس؛ نقاش آوانگارد فرانسه

بیوگرافی بالتوس

دوران کودکی

بالتوس (با نام اصلی بالتاسار کلوسوفسکی) در پاریس، فرانسه در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمد. پدرش مورخ برجسته هنر و مادرش نقاش بود. او در سنین پایین در معرض هنر و صحنه اجتماعی در پاریس در اواخر قرن بیستم قرار گرفت، از جمله مربی او (و معشوقه مادرش) شاعر مشهور راینر ماریا ریلکه. برادر بزرگتر او پیر نیز یک هنرمند، نویسنده، فیلسوف و مترجم برجسته بود که حلقه آشنایان و تأثیرات وی شامل ژرژ باتای بود. علاقه باتای به تجاوز - از جمله ایده‌های سادو-مازوخیسم که در آثار مارکی دو ساد مورد مطالعه قرار گرفته است - قطعاً از طریق برادرش در اطراف بالتوس می چرخید.

 

به عنوان یک پسر جوان، نقاشی های او در کتاب او میتسو (1921) منتشر شد که شامل مقدمه ای از ریلکه بود. این کار او را در سنین پایین شروع به یک حرفه هنری مادام العمر کرد و همچنین آغاز استفاده او از گربه در کارش بود.

 

او در سنین جوانی شیفته «بلندی‌های بادگیر» امیلی برونته (1847) شد و یکی از اولین پروژه‌های بزرگ او ایجاد تصاویری برای آن بود، از جمله تصاویری از خود در نقش هیث کلیف. در حالی که این پروژه به صورت تجاری منتشر نشد، موضوعی را ارائه کرد که در کل آثار او نفوذ کرد. او در آثارش اساساً یک خاطره انعکاسی را با میل فعلی بازنمایی می کند. هم تجارب خودش در دوران کودکی و هم ارتباطش با شخصیت هیثکلیف، برونداد حرفه‌ای او را با ماهیتی اسطوره‌ای و در عین حال فضول پر می‌کرد.

 

آموزش اولیه

واضح است که مواجهه اولیه او با انرژی های خلاق هم از طرف والدینش و هم از طریق محافل اجتماعی آنها، او را از سنین جوانی به سمت یک حرفه هنری سوق داد. او در دوران جوانی خود، در سفر به خارج از کشور و زمانی که در اوایل دهه 1930 در ارتش مراکش خدمت می کرد، هنر خلق کرد.

 

پس از خدمت سربازی، او شروع به وقف خود برای توسعه نقاشی های خود در استودیوی پاریس کرد. در طول این مدت، او شروع به نقاشی از مدل های جوان، از جمله همسایه خود ترز، که به طور برجسته در برخی از کارهای اولیه او برجسته شده است، کرد.

 

به عنوان قطب مرکزی مدرنیسم، پاریس در اوج خود خانه برخی از عبارات هنری بود که هنر معاصر انتزاعی امروزی را شکل داده است، از جمله کوبیسم. با این حال، بالتوس تأثیرات کلاسیک قبلی خود را حفظ کرد و به کار خود در حالت بازنمایی ادامه داد.

 

اولین نمایشگاه او در پاریس در سال 1934 برگزار شد و او با شروعی مفتضحانه برای اولین بار وارد دنیای هنر شد. شاید شناخته شده ترین (و بدنام ترین) اثر او درس گیتار (1934) باشد، یکی از اولین نقاشی های او که از دختران جوان برای پرداختن به موضوعات جدی استفاده کرد.

 

او با بسیاری از نخبگان فرهنگی پاریس دوست بود، و پیکاسو، جاکومتی، من ری و برتون از جمله گروه اجتماعی او بودند (اگرچه او به دومی علاقه نداشت). او برای نمایش‌هایی که آلبر کامو و آنتونین آرتو به صحنه می‌بردند، صحنه‌هایی طراحی کرد و عموماً به عنوان یک هنرمند مورد احترام بسیاری از همتایان برجسته بود.

در این زمان او توسط همکاران سوررئالیست احاطه شد که به دنبال تسخیر ناخودآگاه در انسان از طریق اشکال مختلف بیان خودکار و آزاد بودند. او تلاش می‌کرد تا وضعیت روان‌شناختی خود را از تفاسیر آثارش دور کند و ترجیح می‌داد آن را راهی برای انعکاس ناخودآگاه دیگران، از جمله سوژه‌هایش و کسانی که آنها را مشاهده می‌کردند، قرار دهد.

 

توجه به این نکته حائز اهمیت است که از نظر موضوعی، نمایش کودکان خردسال - و به ویژه دختران جوان - به هیچ وجه با محیط هنری معاصر او بیگانه نبود. با وجود خشم عمومی در The Guitar Lesson، موضوع آن ناشی از علایق مشابه سایر سازندگان هنری بود که بالتوس توسط آنها احاطه شده بود. به طور خاص، کار من ری با کلاژ عکس، موقعیت‌های اغواکننده بسیاری را در خود جای داده بود که در آن دختران پیش از بلوغ ساکن بودند، در حالی که ریلکه مضامین جنسی کودک را در آثار ادبی خود بررسی می‌کرد. هنرمندان اگون شیله و اتو دیکس نیز تصاویری صریح جنسی از دختران جوان خلق کردند و بالتوس با تمام کارهای این هنرمندان آشنا بود.

 

او از ابتدای کار در نقاشی و طراحی، به هر یک از قطعات خود عناصری از دقت و احترام به فیگورهای به تصویر کشیده شده در آنها تزریق می کرد. در حالی که فرزندان خردسال او ممکن است بی‌حوصله به نظر برسند، وضوح و جاذبه‌ای که قبلاً در پرتره‌ها برای افراد برجسته و بزرگسالانی که شایسته‌تر می‌دانستند، به آنها داده می‌شود. برخلاف درمان‌هایی که پیشینیان سرسخت سوژه‌هایش ارائه می‌کردند، او سوژه‌هایش را با آگاهی از دنیای اطرافشان آغشته می‌کند و حسی از انگیزه‌ها و علایق درونی آنها را منعکس می‌کند.

 

در این قطعات خواسته های کودکان بازنمایی شده در یک شی یا محیطی که هنرمند به عنوان محفظه ای "امن" برای آن خواسته ها قرار داده تجسم می یابد. تعهد و احترام او به سوژه‌هایش در تکنیک‌های سخت‌گیرانه‌ای که او آنها را در ترکیب‌بندی‌های رسمی به‌دقت ارائه شده به تصویر می‌کشد نیز آشکار است.

 

کار بالتوس به عنوان طراح صحنه در تئاتر برای زمینه زندگی و حرفه خلاقانه او بسیار مهم است، زیرا او اساساً از سنین جوانی در خلق شخصیت ها و روایت ها از طریق تنظیم صحنه فیزیکی برای تابلوهایی که در آن نقش بسته اند تسلط یافت. منتقد از این جنبه از صحنه‌های سخت در نقاشی‌هایش به عنوان «تئاتری بودن دکمه‌ها» یاد می‌کند). تجربه پدرش در طراحی تئاتر در برلین و مونیخ بدون شک بر مشارکت اولیه او در تولیدات باله، اپرا و تئاتر تأثیر گذاشت.

 

در سال 1937 با آنتوانت دو واتویل، آشنای دیرینه و مدل مکرر کارش، ازدواج کرد و سرانجام صاحب دو پسر شد. با این حال، از آنجایی که دهه 1940 جنگ و نابسامانی سیاسی را در اروپا به ارمغان آورد، او خانواده خود را ابتدا به حومه فرانسه و سپس به سوئیس نقل مکان کرد و پس از پایان جنگ در سال 1946 به پاریس بازگشت.

 

دوره بلوغ

با توجه به حلقه اجتماعی تأثیرگذار هنری او، جای تعجب نیست که آثار او در تعدادی از نمایشگاه های قابل توجه در سراسر جهان گنجانده شود. در نیویورک او توسط گالری پیر ماتیس (که توسط پسر هانری اداره می شد) نمایندگی شد و در سال 1956 اولین نمایشگاه انفرادی موزه بزرگ خود را در موزه هنر مدرن نیویورک برگزار کرد. در این زمان، گرایش او به افراد عجیب و غریب به خوبی تثبیت شده بود.

 

در سال 1964 به رم نقل مکان کرد و با مجموعه فرهنگی آنجا ادغام شد و با اسطوره های فرهنگی مانند فدریکو فلینی دوست شد، در حالی که به عنوان مدیر آکادمی فرانسوی در رم در ویلا مدیچی خدمت می کرد. او دوباره در سال 1977 به سوئیس نقل مکان کرد و با همسر دوم خود - هنرمند ژاپنی ستسوکو ایدتا - ازدواج کرد که از او صاحب یک پسر شد که در سن بسیار پایین درگذشت. این واقعیت که او در زمان ازدواجشان سی و پنج سال از بالتوس کوچکتر بود، به هاله‌ی ممتد رسوایی پیرامون او افزود.

عرفانی که در زندگی و حرفه او وجود دارد، بدون شک توسط خود هنرمند پرورش یافته است، اما واضح است که عجیب و غریب بودن او نیز به تثبیت او در کانون تاریخ هنر کمک کرده است. محققانی که توجه خود را بر کار او متمرکز کرده‌اند، پیشنهاد کرده‌اند که زندگی عجیب و غریب بالتوس در واقع برای ویژگی خاص کار او ضروری بود. در حالی که کار او حاوی موضوعاتی بود که بسیاری آن را وابسته به عشق شهوانی و پورنوگرافی مرزی می‌دانستند، بالتوس به ندرت به این ادعاها به طور رسمی پرداخته بود، که به او اجازه می‌داد آنطور که بیننده دیده بود از نقاشی حذف شود. در حالی که مخاطب ممکن است به دنبال کشف مقاصد و معنای پنهان در آثار هنری بر اساس بیوگرافی هنرمند باشد، او متعهد به حفظ فاصله بین هنرمند و نقاشی‌هایش بود.

 

در سال 1968 مروری بر آثار او در گالری تیت لندن برگزار شد و نقاش برای آماده سازی تلگراف زیر را برای آنها ارسال کرد: بدون جزئیات بیوگرافی. شروع: بالتوس نقاش اوست که هیچ چیز شناخته شده نیست. حالا بیایید به تصاویر نگاه کنیم. با احترام. ب.

 

ایده داشتن یک گذشته نگر بدون هیچ گونه اطلاعات بیوگرافی ممکن است غیرعادی به نظر برسد، اما نشانه تلاش او برای جدا کردن تصورات هنرمند از اثر هنری است.

 

هم بالتوس و هم پسرش این تصور را که کار او اروتیک یا پورنوگرافیک است با انکار نادیده انگاشتند. از نظر بالتوس، نیت فضولی که بیننده مشاهده می کند، انگیزه های ناخودآگاه بیننده را منعکس می کند، نه هنرمند. بنابراین، اگر اثر به عنوان پورنوگرافیک دیده می شد، این بیننده بود نه هنرمند که به آن این معنا را داده است.

 

پسر بالتوس در مورد پدرش نوشت و قاطعانه معتقد بود که پدرش سوژه‌هایش را به‌عنوان ابژه‌های شهوت جنسی یا شهوانی نمی‌داند، بلکه به‌عنوان موزه‌ای به این معنا که چگونه افراد واقعی به‌عنوان الگوهای الهام‌بخش برای هنرمندان استاد سنتی عمل کرده‌اند، نگاه می‌کند. او به تأثیرات بسیاری از حلقه اجتماعی خود و همچنین سنت بزرگ نقاشی زنان جوان که در جنبش های تاریخی هنر دیده می شود اشاره می کند.

 

او تا زمان مرگش به کار ادامه داد، اما زندگی منزوی تری را با همسرش داشت. او در سال 2001 در سوئیس درگذشت.

میراث بالتوس

ادغام او از این رویکردهای کلاسیک تر به امکانات گسترده قرن بیستم که در سوررئالیسم و ​​نئواکسپرسیونیسم توسعه یافته بود، تأثیر معاصران و همتایانش مانند جورج گروس، ماکس بکمن، رنه ماگریت، من ری، پابلو پیکاسو و آلبرتو جاکومتی را نشان داد. دستاوردهای او در خلق تابلویی که هم از نظر بصری بسیار ترکیب شده بود و هم به شدت تداعی کننده حالات روانی شدید بود، حتی در شرایطی که در موقعیت‌های پیش پا افتاده قرار می‌گرفت، کادرهای تئاتری و چیدمان‌های کارگردانان بعدی فیلم مانند آلفرد هیچکاک را از پیش ترسیم کرد. ژاک ریوت، فیلمساز موج نو، فیلم Hurlevent محصول 1985 خود را بر اساس اثری از بالتوس ساخته است، در حالی که فیلم همسرگزینی خانواده فرانسوا تروفو (1970) صحنه برجسته ای را به نمایش می گذارد که در آن زن و شوهری که در آن دعوا می کنند بر سر طرحی از بالتوس با هم دعوا می کنند.

 

از جمله هنرمندانی که او تحت تأثیر او قرار گرفت، نقاشان نسل بعدی اکسپرسیونیسم فیگوراتیو مانند فرانسیس بیکن، لوسیان فروید، جان کورین، الکس کاتز و ویل بارنت هستند. صحنه های صمیمی و شدیدی که توسط بالتوس به تصویر کشیده شده است نیز تحت تأثیر عکاس Duane Michaels قرار گرفته است. هیساجی هارا و جولی بلکمون ادای احترام معاصر بیشتری به آثار او انجام داده اند. شاخص‌های ضمنی‌تر و همچنین صریح‌تر او از برخوردهای جنسی و متجاوزانه اجتماعی، راه را برای کاوش در چنین مضامینی برای هنرمندان بی‌شماری رادیکال‌تر که مایل و علاقه‌مند به طرح مضامین مشابه پس از او بودند، نشان داد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”