ریتم آهنگ

شناخت ریچارد آودون؛ عکاس مد آمریکایی(بخش 2(

شناخت ریچارد آودون؛ عکاس مد آمریکایی(بخش 2(

دوره بلوغ

یک سال پس از طلاق او از دو در سال 1949، خواهر آودون، لوئیز، عود جدی را تجربه کرد. او در استودیوی آودون کار می‌کرد، اما ناگهان حرفش را متوقف کرد و تقریباً کاتاتونیک شد. او در بیمارستان بستری شد و بقیه عمر خود را قبل از مرگ در سن 42 سالگی در موسسات روانی گذراند. در سال 1951، آودون با اولین فرانکلین آشنا شد و با او ازدواج کرد که در سال 1952 جان را به دنیا آورد.

 

از قضا این اولین ازدواج او بود که فیلم «چهره خنده دار» (1957) بر اساس آن ساخته شد. با روحیه پیگمالیون، فرد آستر در نقش یک عکاس مد (آودون) و آدری هپبورن در نقش مدل (دو) بازی می کند، او خلق می کند و سپس عاشق او می شود. آودون به عنوان مشاور بصری فیلم استخدام شد و بسیاری از عکس های او ممکن است در فیلم دیده شوند. در همان سال، او ادای احترام مشهور خود را به سلف خود در عکاسی مد، مارتین مونکاشی، که عکسی به یاد ماندنی از یک مدل خوش‌پوش که چتری را در دست گرفته و با کفش‌های پاشنه بلندش با خوشحالی از روی یک گودال می‌پرد، خلق کرده بود. تفریحات آودون در سال 1957، مدل Carmen dell'Orefice را نشان می‌دهد که لباس‌های طراحی شده توسط پیر کاردین را پوشیده و از روی یک گودال کوچک در مقابل پس‌زمینه‌ای از ساختمان‌های آشنای پاریس می‌پرد.

 

آودون در درجه اول یک عکاس پرتره بود و موضوعات او طیف گسترده ای داشت: از اعضای دختران انقلاب آمریکا تا اسطوره های هالیوود مانند مرلین مونرو، بریژیت باردو، باستر کیتون، چارلی چاپلین، آدری هپبورن و بعدها، بروک شیلدز. او عکاس و دوست بزرگان هنری مانند پابلو پیکاسو، جورجیا اوکیف، فرانک لوید رایت و اندی وارهول بود و آثار او اغلب به تأثیرات هنری و ادبی که بسیار متنوع هستند ادای احترام می‌کند. میل او به رئالیسم، کاوش در روح و روان ساکنانش، چیزی بود که آودون از منابع ادبی مورد علاقه‌اش مانند بکت، پروست، و چخوف و تأثیرات هنری مانند گویا، که صداقت بی‌وقفه‌اش برای آودون قابل مقایسه و عمیقاً قانع‌کننده بود، به دست آورده بود، مودیلیانی که چهره‌های او را به تصویر می‌کشید. در مقیاس بزرگ، و سوتین، که از بافت خام و خشن برای آشکار کردن زندگی درونی سوژه هایش استفاده می کرد.

 

برای اولین کتاب آودون، مشاهدات، که در سال 1959 منتشر شد، ترومن کاپوتی نویسنده مشهور آمریکایی این مقاله را نوشت و چهره بسیاری از افراد مشهور و مهم در صفحات آن به نمایش درآمده است. گفته می شود که اندکی پس از انتشار کتاب، دایان آربوس در مورد آودون اظهار داشت: «هرکسی که وارد استودیوی آودون شد به نوعی ستاره بود. خلاصه اینکه حتی اگر نظاره گر به استودیوی آودون معروف نبود، در راه خروج معروف می شدند.

 

در اوایل دهه 1960، رابطه کاری نزدیک بین آودون و ماروین اسرائیل، طراح گرافیک و بوهمی نیویورکی ایجاد شد. به عنوان ویراستار مد برای هارپرز بازار در اوایل دهه 1960، او از نزدیک با آودون همکاری کرد و در سال 1964 این دو نفر دومین کتاب آودون به نام «هیچ شخصی» را منتشر کردند. این کتاب یکی از پروژه های پرماجراتر او را نشان می دهد: ساختن پرتره در حین سفر در جنوب آمریکا. تصاویر تظاهرات حقوق مدنی و نژادپرستان، نابرابری عمیق در ایالات متحده را آشکار می کند. سوژه های او از پلنگ های سیاه، سربازان آمریکایی و قربانیان ناپالم ویتنامی تا بیماران بستری در بیمارستان ایالتی لوئیزیانا را شامل می شود. در مورد دومی، خواهر آودون مطمئناً الهام‌بخش بود. تصاویر او هم تکان دهنده و هم تکان دهنده هستند و شرایط وحشتناکی را که افراد مبتلا به بیماری روانی بدون منابع در آن زمان در معرض آن قرار داشتند را آشکار می کند. آودون پس از ویرایش مهمان در شماره آوریل 1965 هارپرز بازار، مجله را پس از مواجهه با طوفانی از انتقادات به خاطر همکاری اش با مدل های رنگی، ترک کرد. او هارپر را به مقصد Vogue ترک کرد و با آن قراردادی بی سابقه 1 میلیون دلاری امضا کرد. در این زمان، "نگاه" آودون به طور کامل تثبیت شد و او برای بیست سال آینده در Vogue باقی ماند.

در سال 1969، درگیر شدن آودون با سیاست معاصر، به ویژه جنبش ضد جنگ، او را برانگیخت تا مجموعه‌ای از پرتره‌های گروه فعال ضد جنگ، شیکاگو هفت، را که توسط دولت فدرال به توطئه و سایر جنایات ادعایی متهم شده بود، تهیه کند. مربوط به اعتراضات ضد جنگ ویتنام. در شب افتتاحیه نمایشگاه عکس، دانش آموزان در اتاقی که این اثر در آن به نمایش گذاشته شده بود جمع شدند تا حمایت خود را از جنبش ضد جنگ نشان دهند. در سال 1971، او به عنوان خبرنگار جنگی ایالات متحده به ویتنام سفر کرد، در تظاهرات ضد جنگ در ساختمان کنگره ایالات متحده شرکت کرد و به دلیل نافرمانی مدنی دستگیر و زندانی شد.

 

در سال 1974، اودون مبتلا به پریکاردیت، التهاب دیواره داخلی قلب، تشخیص داده شد. پس از آزادی از بیمارستان، او تخت بیمارستانی را در استودیوی نیویورک خود گذاشت و مدل های مد کاتالوگ Bloomingdale را از آن کارگردانی کرد. یک سال قبل از آن، در 1 سپتامبر 1973، پدر آودون درست قبل از تولد 84 سالگی او درگذشت. به مدت شش سال قبل از مرگ پدرش، آودون مرتباً از او عکس می‌گرفت و در نهایت مجموعه‌ای تهیه کرد که در سال 1974 یک کتاب و یک نمایشگاه کوتاه در موزه هنرهای مدرن شهر نیویورک به نمایش گذاشت.

 

دوره متاخر

در سال 1981، آودون یکی دیگر از به یاد ماندنی ترین و بحث برانگیزترین پرتره های خود را ساخت. ناستاسیا کینسکی، هنرپیشه مشهور، که در آن زمان بیشتر به خاطر نقش اصلی‌اش در فیلم برنده جایزه اسکار رومن پولانسکی، تس (1979) شناخته می‌شد، برهنه برای آودون ژست گرفت. واضح است که ناستاسیا باردار نزدیک به دو ساعت روی کف بتنی سرد استودیو دراز کشیده بود، در حالی که یک پیتون عظیم الجثه برمه ای روی بدن او خزیده بود، در نهایت به اندازه ای نزدیک شد که زبانش را نزدیک گوش او بیرون آورد و چیزی را که او احساس می کرد ایده آل است برای آودون فراهم کرد. شلیک کرد. پرتره هم به صورت سیاه و سفید (در یک سری محدود) و هم به صورت تمام رنگی به عنوان پوستر چاپ شد که بیش از دو میلیون نسخه از آن فروخته شد.

علاقه آودون به عکاسی مد با گذشت سالها کاهش یافت و در سال 1988 تصمیم گرفت Vogue را ترک کند. بین سال‌های 1985 و 1992، عکاسی مد او تقریباً منحصراً در مجله ادبی و هنری فرانسوی Egoiste ظاهر شد.

 

در سال 1989، اندکی پس از فروپاشی دیوار برلین، آودون به آلمان سفر کرد تا از اولین جشن سال نو آلمانی در دروازه براندنبورگ از زمان اتحاد عکس بگیرد. چیزی که او با آن روبرو شد، فضای جشن نبود، بلکه فضای خشونت و ناراحتی بود. مجموعه عکس‌هایی که آن تجربه را مستند می‌کنند با کارهای معمول او تفاوت اساسی داشت: عکس‌ها دیوانه‌کننده و بی‌نظم هستند و تعدادی نماهای نزدیک از چهره‌ها را نشان می‌دهند، و تأکید می‌کنند که، علی‌رغم رنگ‌های روزنامه‌نگاری‌شان، پرتره همچنان در مرکز انگیزه عکاسی آودون قرار دارد. در سال 1992، آودون به عنوان عکاس کارکنان نیویورکر شروع به کار کرد که این فرصت را برای او فراهم کرد تا سبک رسمی خود را تقویت کند و سطح بالایی از تئاتر را به آن تزریق کند. پاییز آن سال، او شروع به تدریس یک سری کلاس های کارشناسی ارشد زیر نظر مرکز بین المللی عکاسی در نیویورک کرد. علاوه بر این، او گاهی اوقات کارهای تبلیغاتی نوآورانه ای را برای چاپ و پخش برای برندهایی مانند Calvin Klein، Versace و Revlon تولید می کرد. آودون در حالی که در سن آنتونیو برای روزنامه نیویورکر مأموریت داشت، بر اثر خونریزی مغزی در 1 اکتبر 2004 درگذشت.

 

میراث ریچارد اودون

ورود گستاخانه، جوان پسند و نمادین آودون به ژانر عکاسی مد، نشان از نقطه‌ای بی‌بازگشت داشت: دیگر مدل‌های مد در زمان یخ زده، مجسمه‌مانند و غیرقابل اغتشاش نبودند. بلکه موجوداتی زنده، متحرک و ناقص بودند، هر چند زیبا باشند. او روایت‌های ساده‌ای را تحمیل کرد تا بینندگان و مصرف‌کنندگان بتوانند به اندازه خود لباس روی داستانی درباره یک لباس (و مدل آن) سرمایه‌گذاری کنند. پرتره های یدکی او، اغلب سیاه و سفید، با فرمت بزرگ، و اغلب در قسمت های تار، طیف متنوعی از موضوعات مانند تمایلات جنسی، خشونت و مرگ را بررسی می کند. تصاویر، چه از افراد مشهور، چه رهبران جهان یا افراد عجیب و غریب، به همان اندازه درباره زندگی داخلی ساکنان او بود که ظاهر بیرونی آنها به آن اشاره می کرد. رویکرد تقریباً بی‌رحمانه آودون به پرتره راه را برای «عکاسی شبه مستند» سیاه و سفید اغلب آزاردهنده‌ای هموار کرد که در آن افراد به حاشیه رانده و نامناسب دوستش، دایان آربوس، کاوش‌های سخت شخصیت‌های فرهنگ پانک در اواخر دهه 1970 نان گلدین را نشان می‌داد. ، یا عکس های هرب ریتس که مرزهای بین مد و هنرهای زیبا را در بر می گیرد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”