بیوگرافی سیسیل بیتون
دوران کودکی
سر سسیل والتر هاردی بیتون در همپستد انگلستان در خانواده ارنست بیتون، تاجر چوب و استر سیسون متولد شد. او یکی از چهار فرزند بود. خانواده از طبقه متوسط بودند و علاقه بیتون به هنر از سنین جوانی تشویق شد. بیتون در زندگینامهاش، Photobiography (1951) لحظهای را که برای اولین بار به عکاسی علاقه پیدا کرد، مورد بحث قرار میدهد و موقعیتی را مشخص میکند که سه ساله بود و کارت پستالهایی را دید که لیلی السی، خواننده و بازیگر ادواردایی را به تصویر میکشید. او متعاقباً به ایستگاههای محلی رفت تا پول جیبیاش را برای کارت پستالهای هر چه بیشتر بازیگران زن مشهور خرج کند. پدرش همچنین برای او مجلات تئاتر می آورد و برنامه های تئاتر را از آمریکا به تصویر می کشد که او برای تجارت به سفر می رفت. به بیتون در سن 11 سالگی اولین دوربین خود، یک باکس براونی را دریافت کرد. پرستار او، آلیس کولارد، (معروف به "نینی")، یک عکاس آماتور مشتاق، در ابتدا به او کمک کرد تا تکنیک خود را اصلاح کند و با این کمک، بیتون به او کمک کرد. شروع به عکاسی از خانواده خود کرد و اغلب از خواهران و مادرش به گونه ای ژست گرفته بود که شبیه ستاره های هالیوود بود.
بیتون تحصیلات خود را در مدرسه هیث مانت آغاز کرد، جایی که در Photobiography زمان خود را به عنوان یک نتیجه ناخوشایند به یاد می آورد که در نتیجه مورد آزار و اذیت همکلاسی همکلاسی خود یعنی Evelyn Waugh (که به نویسنده بسیار مشهور تبدیل شد)، که به ادعای او زمانی دستانش را به عقب خم کرده بود. به جلو. بیتون بعدها در مدرسه سنت سیپریانس در کنار نویسنده جورج اورول و سپس در مدرسه معتبر هارو تحصیل کرد. بیتون با نگاهی به دوران حضور خود در هارو اظهار داشت: "من در هارو ساکت و ضعیف بودم و نسبتاً زنانه بودم. هرگز فوتبال بازی نکردم یا چنین کاری انجام ندادم. لباس خوبی می پوشیدم و می خواستم زیبا به نظر برسم، زیرا برایم راضی بود." بیتون زمان خود را در هارو خستهکننده میدانست و با دوستی که لباسهای تئاتری پوشیده بود برای گرفتن عکس بیرون میرفت.
آموزش اولیه و کار
در سال 1922، بیتون در دانشگاه کمبریج شروع به کار کرد، اما بیشتر وقت خود را به جای مطالعه با ADC (باشگاه دراماتیک آماتور) سپری کرد. بیتون همچنین به علاقه خود به عکاسی ادامه داد و اغلب عکس های خود را به نشریات مختلف ارسال می کرد. پس از تلاشهای فراوان، بیتون پرترهای را که دوشس مالفی را به تصویر میکشد، در ووگ در سال 1924 پذیرفته شد، این در واقع تصویری از همکلاسی جورج رایلندز بود که لباسهای درگ به تن داشت. در سال 1925، بیتون بدون مدرک، اما با تمایل آشکار به کار به عنوان عکاس، کمبریج را ترک کرد. پدرش که اصرار داشت هر چه زودتر شروع به کسب درآمد کند، به او پیشنهاد بازی در محل کارش را داد. در حالی که بیتون در ابتدا موافقت کرد، او احساس کرد که این کار برای او نیست و به پدرش اطلاع داد که برای کشف عکاسی و هنر عازم ونیز خواهد شد.
بیتون از سفر خود ناامید شد و اظهار داشت که "خیلی امیدوار بودم که ونیز چیز بزرگی را برای من به ارمغان بیاورد. می توانم تمام پولی را که بدهکارم را بازپرداخت کنم و از راه های دیگر کمک کنم. چقدر احمقانه گفتم، نه تنها یک بار، بلکه اغلب به نانسی [خواهرش] گفت: «چه لذتی خواهد داشت وقتی پول زیادی به دست میآورم و پولدار میشوم که جلوی بابا خودنمایی کنم و رانندگان تاکسیهای خیلی زیادهروی و ولخرجی باشم». با چنین انتظاراتی، بیتون ونیز را با احساس افسردگی ترک کرد. با بازگشت به انگلستان، بیتون روابط اجتماعی خود را به کار گرفت و این به او امکان داد تا با Bright Young Things، گروهی از افراد جامعه بوهمیایی از جمله استیون تنانت و ادیت سیتول، که بیتون شروع به مستندسازی زندگی آنها کرد، ملاقات کند. از طریق ادیت، بیتون همچنین با برادرش آزبرت سیتول آشنا شد که به او در تولید اولین نمایشگاهش در گالری های خنک کننده کمک کرد. عکسهای پر جنب و جوش بیتون از چیزهای جوان روشن در ارتباط با این نمایشگاه به ساختن شهرت او کمک کرد و به او ورود به جامعهای عالی را داد که هوس میکرد.
در سال 1928، بیتون به نیویورک سفر کرد، او در ابتدا هزینه های زندگی را گران دید و از اینکه مکرراً از او پرسیده می شد که آیا با آشپز معروف، خانم بیتون، نسبتی دارد یا نه، ناامید شد. با این حال، بیتون به زودی در Vogue مشغول به کار شد و در آنجا به مدت ده سال به عنوان عکاس مشغول به کار شد. زمان او در مجله فوق العاده پربار بود و به او این فرصت داده شد تا به سراسر جهان سفر کند، از افراد مشهور عکاسی کند و با افرادی از جمله واندربیلت ها، یکی از ثروتمندترین خانواده های آمریکا آشنا شود. در اوایل دهه 1930، او با جورج هوینینگن هوئن و هورست پی. هورست آشنا شد و تبادل نظر آنها باعث ایجاد سبک منحصر به فرد عکاسی مد دهه 1930 شد که در این دهه ظهور کرد. در حالی که در این نقش، ناشر، Condé Nast، درخواست کرد که Beaton دوربین عکاسی خود را با یک دستگاه عکاسی حرفه ای جایگزین کند. در ابتدا، او مقاومت کرد، زیرا هرگز واقعاً علاقه ای به نکات فنی عکاسی نداشت، اما پس از مدتی متقاعد کردن، بیتون دوربینی خرید که کیفیت عکس های او را بهبود بخشید.
زمانی که در وین بود، با پیتر واتسون، یک مجموعه دار هنری انگلیسی آشنا شد که شیفته او شد. عشق بی نتیجه بود بیتون بار دیگر در اتریش بود که خبر درگذشت پدرش را دریافت کرد. بیتون اغلب در مورد روابط تیره خود با پدرش که به برادرش رجینالد بسیار نزدیکتر بود تا به او، اظهار نظر کرده بود، واقعیتی که بیتون به تمایل خود به لباس پوشیدن و همچنین انتخاب شغلش نسبت داد. با این حال، سالها بعد، بیتون به این رابطه فکر کرد و در دفتر خاطرات خود نوشت: «الان خیلی بیشتر دوستش دارم که به او نگاه میکنم».
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”