ریتم آهنگ

بررسی رمان ایستگاه خیابان پردیدو اثر چاینا میول

بررسی رمان ایستگاه خیابان پردیدو اثر چاینا میول

چاینا میول و رمان ایستگاه خیابان پردیدو نقشی را در ژانر New Weird ایفا می کند که Neuromancer در ژانر Cyberpunk ایفا می کند. هرچند کمرنگ‌تر.

چاینا میول از نویسنده های پرکار و پر سر و صدای ادبیات گمانه زن در دو دهه اخیر است. او در بیشتر زیرژانرهای ادبیات گمانه زن قلم زده اما بیشتر با جریان ادبی New Weird شناخته می شود. ایستگاه خیابان پردیدو (Perdido Street Station) اولین رمان در سه گانه Bas-Lag است که در دنیایی به همین نام اتفاق می افتد. داستان رمان در شهری در دنیای Bas-Lag که New Crubzon نام دارد اتفاق می افتد و ایستگاه خیابان پردیدو ایستگاه مرکزی شهر و یکی از قسمت های پر رفت و آمد آن است.

رمان PSS تا حدی نقشی را (هرچند کمرنگ تر) در ژانر New Weird ایفا می کند که Neuromancer در ژانر Cyberpunk ایفا می کند. این ژانر ادامه دهنده سبک های وحشت و فانتزی در مجلات فکاهی از جمله Weird Tales است. در New Weird ترکیبی خاص از فانتزی، خصوصا فانتزی و اسطوره های کهن با زندگی شهری مدرن و بعضی اوقات استیم‌پانک طرف هستیم. البته New Weird از نظر نگارنده تا حدی جریان است تا سبک برای همین ممکن بسیاری از اثاری که این برچسب را به یدک می کشند تشابهات زیادی با یکدیگر نداشته باشند. نویسندگان این جریان تا حد زیادی دست خود برای الهام گرفتن از سبک و نویسندگان قدیمیتر باز می گذارند و شاهد ترکیبی از عناصر علمی تخیلی، فانتزی، وحشت با چاشنی عجیب و غریب این جریان هستیم.

خلاصه داستان (خطر لو رفتن)
داستان با رابطه آیزاک (انسان) و لین (نژاد خپری که در ادامه بررسی می شود) شروع می شود. لین یک مجسمه ساز است و توسط شخصی مرموز به نام Motley (که معلوم می شود رئیس یکی از مافیاهای بزرگ شهر است) استخدام می شود تا مجسمه او را درست کند. در همین زمان شخصی به نام Yagharek که یک گارودا (موجوداتی پرنده مانند که قابلیت پرواز دارند) است با آیزاک ارتباط برقرار می کند و از او درخوست می کند که به او قدرت پرواز کردن را بازگرداند (بال‌های او بخاطر گناهی که در گذشته انجام داده بریده شده) آیزاک که یک محقق و مخترع است از این چالش خوشحال شده و شروع به تحقیق می کند. او از دوستی تقاضا می کند از هر موجود پرنده شهر یک نمونه برای او ارسال کند تا بال‌های آنها را مورد مطالعه قرار دهد.

یکی از این موجودات به نام Slake Moth ازقضا یکی از خطرناک ترین موجودات زنده است که لاروای آن اتفاقی به دست آیزاک می رسد. آیزاک که از ماهیت موجود خبر ندارد شروع به نگهداری از آن می کند تا اینکه روزی لاروا تبدیل به بید عظیم‌الجثه‌ای می شود و فرار می کند. Slake Moth هم نوعان خود را که در جایی زندانی شده اند آزاد کرده و از آنجایی که از آگاهی افراد تغذیه می کنند شروع به گرفتن قربانی در سطح شهر کرده و افراد قربانی شده را در حالت کاتاتونیک رها می کنند. در این میان لین توسط Motely گروگان گرفته می شود (او صاحب Slake Moth‌های زندانی بوده و از آنها برای درست کردن مواد مخدر استفاده میکرده) و آیزاک با Yagharek و چند تا از دوستان خود شروع به پیدا کردن سرنخ هایی برای از بین بردن Slake Mothها و همچنین نجات لین می کنند.

در این میان دو موجود دیگر به آنها کمک می کنند. اولی موجودی فوق‌العاده قدرتمند اما عجیب به نام Weaver که توانایی سفر در ابعاد مختلف دارد و دومی گروهی ربات که بخاطر یک ویروس نرم‌افزاری اکنون دارای شعور و آگاهی هستند. آنها بلاخره تمامی Slake Mothها را نابود می کنند و لین را (که گمان می‌کردند مرده) نجات می دهند اما لین بعد از شکنجه های فراوانی که توسط Motely کشیده شده و همچنین کشیده شدن نصف و نیمه آگاهی اش توسط یکی Slake Mothها در وضعیت بسیار دردناکی قرار دارد. در انتهای رمان یک گارودای دیگر نزد آیزاک می آید و به او ماهیت اصلی گناه Yagharek را که تجاوز به خود او بوده را به آیزاک می گوید و از آیزاک تقاضا می کند که تنبیه لحاظ شده برای Yagharek را با دادن قدرت پرواز دوباره به او از بین نبرد. آیزاک با شنیدن صحبت های او Yagharek را ترک می کند و رمان به پایان می رسد.

داستان به شدت نکات پیچیده دیگری دارد که برای کوتاه بودن و ساده تر بودن فهم آن در اینجا در مورد آن صحبتی به میان نیامده. این متن فقط برای آشنایی اولیه برای درک بهتر بقیه نقد و همچنین برای یاداوری برای کسانی نوشته شده که رمان را خیلی وقت پیش خوانده و داستان آن را فراموش کرده اند.

شهر زنده
از نکات قوت رمان میزان وسواس به خرج داده شده در خلق و توصیف شهر New Crubzon است. NC در رمان یک شهر زنده است که در عین تخیلی بودن کاملا واقعی می‌نماید. از محله‌های فقیر نشین تا عیان نشین، ساختمان‌ها، رودخانه‌ها و پل‌ها، ایستگاه‌های قطار (که PSS در قلب آنها قرار دارد) همه به صورتی به تصویر کشیده شده‌اند گویی NC یک شهر واقعیست که نویسنده چند سالی در آن زندگی کرده است. از دلایل این حس واقعی بودن شهر، توجه میول به زندگی روزمره ساکنان شهر و کشمکش آنها در نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شهر است. از فاصله طبقاتی، نژاد پرستی، ماموران بی‌رحم حکومتی و عصیان سیاسی همه به جزئیات پرداخته شده‌اند. موضوعاتی که شاید کمتر (خصوصا در ادبیات فانتزی) مورد توجه قرار می‌گیرند. تمامی این موارد NC را بسیار انسانی و ملموس جلوه می‌دهد.

برای مثال می‌توان به فصل 26 و شورش وودیانوی‌ها (موجوداتی وزغ مانند) و درگیری آنها با پلیس ضد شورش اشاره کرد که بسیار شبیه شورش های شهرهای انسانی پرداخته‌شده گویی گزارشی در یک روزنامه است. وودیانوی‌ها یکی از رودخانه های شهر را می‌بندند و مانع عبور قایق‌ها از آن نقطه می‌شوند؛ عده‌ای انسان به آنها می پیوندند و خواهان عدالت هستند در حالی که عده‌ای دیگر نیز ضد آنها در حال شعار دادن هستند. شعارهایی که بعضا نژادپرستانه هستند و وودیانوی ها را قورباغه خطاب می کنند. درگیری بین دو گروه بالا می‌گیرد تااینکه پلیس ضد شورش از راه می‌رسد و به وحشیانه‌ترین شکل ممکن اعتصاب را سرکوب می‌کند.

ایستگاه خیابان پردیدو

یکی دیگر از راه‌هایی که میول برای بهتر به‌تصویر کشیدن شهر NC استفاده می‌کند توصیفات اقتصادی شهر است. شهر به محله‌های عیان‌نشین، پست، طبقه کارگر، متوسط و نژادهای مختلف تقسیم شده. حتی در تقسیم‌بندی‌های نژادی نیز تقسیم‌بندی اقتصادی وجود دارد مثلا خپری‌های فقیر در محله کینکن و مرفه‌تر در محله کریکساید زندگی می‌کنند. طبقه اقتصادی حتی سطح تحصیل و جایگاه اجتماعی را در NC تعیین می‌کند. افرادی که موفق می‌شوند از مناطق فقیرنشین بیرون بیایند از لحاظ جهان‌بینی و سیاسی لیبرال‌تر و بیشتر پیگیر موضوعات هنری هستند و نژادپرستی در آنها کمتر دیده می‌شود. این توصیفات اقتصادی به توجه به‌اینکه سیاست و اقتصاد جزو دقدقه‌های شخصی میول است (ایشون چپ گرا و کمونیست دوآتیشه است) عجیب نیست اما وجود این موضوعات در رمان فانتزی تا حدی جالب توجه است. در دنیای NC می‌توان هرچیزی را (از جمله عجیب‌ترین فتیش‌های جنسی تا دوستی و وفاداری) رو با قدرت مالی یا سیاسی دست آورد.

بجز توصیفات سیاسی و اقتصادی می‌توانیم به چگونگی ساختار فیزیکی دنیای Bas-Lag بپردازیم. دنیای ایستگاه خیابان پردیدو پر از مخلوقات جالب و هویت‌هایی که کمتر در کارهای دیگه مشاهده می‌شوند است؛ بااینحال خواننده “حس” فانتزی کمتری دارد. دنیای کتاب ترکیب عجیبی از فانتزی و “علمی” است که دقیقا همان علمی که ما آن‌را می‌شناسیم نیست اما ساختار و قواعد خاصی را دنبال می‌کند که بی‌شباهت با تئوری‌های علمی شناخته شده نیست. سیستم و وقایع غیر طبیعی و فانتزی در دنیای داستان کاملا تئوریک و آکادمیک به تصویر کشیده شده‌اند. تمامی موجودات و اتفاقات دارای نوعی منطق سخت و شبه علمی هستند. پاراگراف‌های متعددی به نکات تئوری پرواز کردن با انرژی آشوب (Chaos Energy) یا چگونگی شکل دادن به آب توسط وودیانوی‌ها و … پرداخته می‌شود. در واقعا رمان را از لحاظ ژانری بجز New Weird می‌توان Hard Fantasy نیز دسته‌بندی کرد.

بررسی چند نژاد در ایستگاه خیابان پردیدو
گارودا
گاروداها (الهام گرفته از افسانه‌های هندی) موجوداتی شبیه پرنده هایی انسان وار هستند که به صورت عشایری در صحراهای Cymek زندگی می‌کنند. در دنیای گاروداها بزرگترین گناه سلب کردن “حق انتخاب” از شخصی دیگر است. این حق انتخاب می‌تواند هرچیزی باشد. اگر شما وسیله‌‌ای که متعلق به دیگری است را بردارید در واقع حق انتخاب او را برای استفاده از آن وسیله را از او سلب کرده‌اید. نتیجه این طرز فکر فردگرایی بالای گاروداها است.

نژاد گارودا 

Yagharek، از شخصیت‌های اصلی داستان که شروع دومینوی داستانی از تصمیم او برای پرواز کردن دوباره شروع می‌شود، در ابتدا شخصی بسیار ضد اجتماعی و منزوی دارد. او هم در غم بال‌های از دست رفته‌اش است و هم بنظر می‌رسد احساس گناه جرمش بر دوشش سنگینی می‌کند. حاصل این دو، کشمکش درونی Yagharek در طول رمان است. او به مرور و با تشویق ایزاک با اعضای گروه شکل گرفته برای نابود کردن Slake Mothها رابطه دوستانه‌تری برقرار می‌کند و حتی چندین بار برای دیگر افراد گروه از خود گذشتگی نشان می‌دهد. درواقع Yagharek به یکی از رکن‌های اصلی شخصیت پردازی کتاب تبدیل می شود و در کنار ایزک بیشترین پختگی و تغییر شخصیتی را تا پایان کتاب تجربه می‌کند. کتاب با پذیرفتن او در مورد میزان صدمه گناهش و کنار آمدن با ناتوانی در پرواز به پایان می‌رسد. این پذیرش گناه نه بعنوان پذیرش منطقی و رسم گارودایی بلکه با درک میزان دردی که به گارودای تجاوز شده اعمال کرده نشانه اصلی تکامل شخصیت اوست. او با “خودی” احساس کردن اعضای گروه و نوعی رابطه دوستی می‌تواند تمرکز را از روی “خود” برداشته و بر روی افراد اطرافش بگذارد.

خپری
خپری‌ها با اینکه تونایی صحبت کردن با دیگر موجودات را ندارند (تنها با زبان ایما و اشاره قادر به صحبت با غیرخپری‌ها هستند) اما بیشتر از گاروداها در جامعه و فرهنگ دنیای Bas-Lag و خصوصا در شهر NC حل شده‌اند. آنها بیشترین تفاوت را میان جنسیت زن و مرد دارند به صورتی که تمامی خپری‌های نامبرده شده در داستان مؤنث هستند زیرا جنس مذکر نژاد خپری حشرات بمراتب کوچکتر و کم ذهن‌تری هستند که تنها توانایی این را دارند که با سر خپری‌های ماده آمیزش جنسی داشته باشند. خپری‌های نر هیچگونه خودآگاهی خاص یا هویتی بالاتر از یک حشره ندارند. این دینامیک خاص در یکی از فرقه‌های افراطی که لین در کودکی با آن دست و پنجه نرم می‌کند به طرز جالبی پرداخته شده است. در این فرقه باور بر این است که این جنس نر هستند که زندگی کامل و درست را تجربه می‌کنند و خودآگاهی و شعوری که جنس ماده از آن برخوردار است درواقع نوعی نقطه ضعف و یا حتی ننگ محصوب می‌شود. از این رو وظیفه خپری‌های مؤنث این است که خود را تمام و کمال در اختیار خپری‌های نر بگذارند.

دنیای نژاد خپری در NC از دید اقتصادی نیز پرداخته شده است. مدت زمان به نسبت طولانی است که خپری‌ها در NC زندگی می‌کنند با اینحال آنها هنوز شهروند درجه دو محسوب می‌شوند و این موضوع حتی در خپری‌ها نیز نهادینه شده، به صورتی که لین با طرز لباس پوشیدن انسان‌واری که دارد توجه دیگر خپری‌ها را به خود جلب می‌کند. خود خپری‌ها در دو محله فقیر نشین به نام کینکن و کریکساید زندگی می‌کنند و خانه‌های این دو محله با مخاط تولید شده توسط خپری‌ها تبدیل به خانه‌های آنها شده. محله کینکن که فقیرتر است بیشتر خپری‌نشین است و انسان‌ها یا دیگر موجودات کمتری در کنار خپری‌های آن زندگی می‌کنند از همین جهت ساکنان آن سنتی‌تر و نسبت به تغییر یا طرز فکر یا شیوه‌های جدید زندگی خصمانه‌تر هستند. به همین دلیل خپری‌های کریکساید که در محله‌ای با نژادهای متنوع‌تر زندگی می‌کنند خود را از همنوعان کینکنی خود برتر می‌دانند. آنها همچنین بیشتر به فعالیت‌های هنری و متنوع می‌پردازند.

جنس مؤنث نژاد خپری

از مهمترین خصوصیات خپری‌ها مخاطی است که در سر حشره‌مانند آنها تولید می‌شود که فعالیت هنری شخصیت لین نیز هست. خپری‌ها با خوردن تمشک‌هایی با رنگ‌های متفاوت می‌توانند رنگ مخاط را کنترل کنند و بعد از سفت شدن مخاط مجسمه‌های گوناگون بسازند. در شهر NC مجسمه‌های خپری نوعی کالای هنری/فرهنگی محسوب می‌شوند و در Plaza of Statues تعداد زیادی از این مجسمه‌ها به نمایش گذاشته شده‌اند.

نام و شکل ظاهری خپری مانند دیگر نژادها از اسطوره‌های قدیمی الهام گرفته شده. خپری نام خدایی در مصر باستان با سر حشره (Scarab یا سرگین‌چرخان) که نمادی از طلوع خورشید است.

Weaver
خلاقیت به‌خرج رفته در خلق موجودی مانند Weaver نه در ظاهر بلکه در خصوصیات اخلاقی او، قابل تامل است. او در ظاهر مانند عنکبوتی عظیم‌الجثه با دو دست انسان است اما Weaver را به دلیل ویژگی‌های عجیب در طرز فکر و حتی گفتار یکی از بیگانه‌ترین موجودات در ادبیات گمانه‌زن می‌توان قلمداد کرد.

“… AGAIN AGAIN AND AGAIN DO NOT WITHHOLD THIS BLADED SUMMONS THIS EDGED HYMN I ACCEPT I AGREE YOU SLICE SO NICE AND NICELY YOU LITTLE ENDOSKELETAL FIGURINES YOU SNIP AND SHAVE AND SLIVER THE CORDS OF THE  WOVEN WEB AND SHAPE IT WITH AN ANCOUTH GRACE …”

” … دوباره دوباره و دوباره این احضارهای تیغه دار، این سرودهای لبه دار را دریغ نکنید من تایید و موافقت می‌کنم شما زیبا می‌برید و به زیبایی شما پیکرهای کوچک اندواسکلتونی شما ریسمان‌های تار تنیده شده را می‌چینید و می‌تراشید و چاک می‌دهید و با ظرافتی ژولیده شکل می‌دهید …”

وسواس Weaver در از بین نرفتن زیبایی تاروپود شکل دهنده جهان و توانایی سفر او به چندین بعد به او هم قدرت فراوان داده و هم او را به شخصیتی غیرقابل پیش‌بینی تبدیل کرده است. درواقع تا آخر رمان نیز نمی‌فهمیم مقصود او مکانیزم کلی تاروپود جهان دقیقا چیست یا چرا انقدر شیقته انواع قیچی است و آنها را جمع‌آوری می‌کند. شخصیت‌های داستان در قسمتی با Weaver تجربه سفر به بعدهای بالاتر پیدا می‌کنند هم توصیفات عجیبی از گستردگی بی‌حد و مرز ابعاد بالاتر می‌دهند. Weaver همیشه این حس را به خواننده القا می‌کند که زبان انسان در توصیف منظور و نیت او قاصر است و همیشه از یک لایه‌ مبهم (گویی یک ترجمه ناقص و دست دوم) با او طرف هستیم.

رمان پر از موجوداتی دیگر مانند وودیانوی (موجوداتی وزغ مانند برگرفته شده از افسانه های اسلاو)، Cactacae (کاکتوس‌واره‌ها)، و Wyrmen (موجودات گارگویل مانند کوچکی که حکم پیک در شهر NC را دارند) و بسیاری نژاد دیگر است که نقشی به‌مراتب کمرنگتر از نژادهای بالا ایفا می‌کنند.

ساختار زبانی و روایتی
تا میانه رمان داستان تا حدی کند پیش می‌رود و بیشتر با یک نثر توصیفی و پر جزئیات طرف هستیم. از میانه با اضافه شدن گره‌های داستانی به کنشگری شخصیت‌ها و اتفاقات اضافه شده و هیجان داستان بیشتر می‌شود. از اینجا اصولا فصل‌ها به این صورت نوشته شده‌اند که تا نیمه‌ی فصل هنوز با نثر توصیفی و کند طرف هستیم تا اینکه اتفاقی می‌افتد و ریتم داستان تندتر می‌شود. هردو بخش کتاب جذابیت‌های خود را به نوبه خود حفظ می‌کنند. بنظر می‌رسد که میول سعی در گریز از محدود کردن اثر خود به سبکی خاص است. هرچند بخاطر همین انتخاب رمان او دارای سبکی خاص شده است!

زبانی که میول اختیار می‌کند و واژگانی خاص که مورد استفاده قرار می‌دهد تاثیر به‌سزایی در خلق دنیای منحصر بفرد او دارد.

“Fat chimneys retch dirt into the sky even now in the deep night. It is not the current which pulls us but the city itself, its weight sucks us in. Railways trace urban anatomy like protruding veins. Red brick and dark walls, squat churches like troglodytic things, ragged awnings flickering, cobbled mazes in the old town, culs-de-sac, sewers riddling the earth like secular sepulchers, a new landscape of wasteground, crushed stone, libraries fat with forgotten volumes, old hospitals, towerblocks, ships and metal claws that lift cargoes from the water.“

“دودکش‌های فربه حتی در عمق شب به آسمان کثافت قی می‌کنند. جریان آب نیست که ما را می‌کشد بلکه خود شهر است که وزنش ما را می‌کشد. ریل‌ها آناتومی شهر را مانند رگ‌هایی بیرون زده ترسیم می‌کنند. آجر قرمز و دیوارهای سیاه، کلیساهای چمباته زده مانند چیزهای غارنشینان، سوسوی سایبان‌های کهنه، هزارتوهای سنگفرش شده شهر قدیمی، بن بست‌ها، فاضلاب‌هایی که مانند مزارهای دنیوی زمین را سوراخ سوراخ کرده‌اند، چشم اندازی جدید از خاک‌چال، سنگ‌های خرد شده، کتابخانه‌هایی پر از کتاب‌های فراموش شده، بیمارستان‌های قدیمی، مجتمع‌های مسکونی، کشتی‌ها و چنگک‌های فلزی که بار آنها را از آب می‌گیرند.”

استفاده از کلمات قدیمی (archaic) حس بیگانگی خواننده با جهان به تصویر کشیده در رمان را دوچندان می‌کند. به همین دلیل دنیای کتاب و موجودات ساکن آن همیشه در پشت پرده‌ای از ابهام قرار می‌گیرند تا خواننده با تخیل خود تصویرسازی سورئال کتاب را شکل دهد. قدرت Slake Mothها در تولید کابوس برای اهالی شهر اتفاقی نیست. PSS خود کابوسیست که در پس ذهن مخاطب ساخته می‌شود.

سبک نگارش میول بجز موارد بالا حسی بسیار شاعرانه به نثر کتاب می‌دهد. او از معدود نویسندگانی است که در زمان توصیف یک مکان، نه فقط خلاقیت بکار رفته در خلق مکان بلکه ساختار آهنگین جمله و کلمات استفاده شده آن باعث لذت خواننده می‌شود. البته در اوایل رمان شاید این تکنیک برای خواننده‌ای که بیشتر از فضا و اتمسفر به کنش داستانی اهمیت می‌دهد کمی خسته کننده باشد.

توانایی ارتباط با دیگری
از تم‌های اصلی کتاب ایستگاه خیابان پردیدو می‌توان به ارتباط با “دیگری” اشاره کرد. این تم با شخصیت ایزاک و درک و ارتباط او با اشخاصی که کاملا برای او (وخصوصا برای خواننده) بیگانه محسوب می‌وند شکل می‌گیرد. رابطه عاشقانه‌ای که با لین که یک رابطه کاملا بین‌گونه‌ای(interspecies) است تا رابطه دوستانه‌ای که با Yagharek برقرار می‌کند. Yagharek شخصیتی منزوی و سخت است اما با اصرار آیزاک و رفتار صمیمی او تبدیل به عضوی از گروه شده و اصطلاحا از لاک خود بیرون می‌آید. اهمیت کار آیزاک با درنظر گرفتن اینکه او هیچ ایده خاص و درستی از مرام، طرز فکر و فرهنگ گاروداها ندارد دوچندان می‌شود. آیزاک مانند چسبی قوی با تمامی اشخاص قابل دوست شدن است و اعضای گروه را به هم نزدیکتر می‌کند.

آیزاک همچنین تنها کسی است که می‌تواند با Weaver ارتباطی معنادار (حداقل تا آنجایی که می‌توان) پیدا کند. در اوایل کتاب می‌خوانیم که شهردار NC وقتی برای مقابله با Slake Moth ها به کمک احتیاج دارد حاضر است که اول شانس خود را با شیطان امتحان کند زیرا ارتباط برقرار کردن با او آسانتر از Weaver است. سپس بعد از همکاری نکردن نماینده شیطان (که خود ازSlake Mothها می‌ترسد) از سر مجبوری از Weaver تقاضای کمک می‌کند. وقتی شهردار با Weaver صحبت می‌کند مکالمه‌اشان پر از ترس، گنگی و شک است. درحالی که آیزاک بعد از برخورد با Weaver به زودی تاحدی قادر به درک او می‌شود، از او کمک می‌خواهد و حتی با او نقشه می‌کشد.

تم درک و ارتباط در انتهای کتاب و پایان‌بندی آن نیز نقشی مهم ایفا می‌کند. وقتی می‌خوانیم که حتی شخصی مانند آیزاک، با وجود رابطه دوستانه‌ای که با Yagharek برقرار کرده، حاضر نیست از گناهی که مرتکب شده گذشت کند. دلیل اصلی این انتخاب را می‌توان به همدردی با لین و وضعیت دردناکی که دارد و انتقال این حس همدردی به گارودایی که توسط Yagharek مورد تجاوز قرار گرفته دانست.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”