ادیپا در طول کتاب اعلان قرعه شماره ۴۹ اثر توماس پینچن به جستجوی ماهیت تریسترو خود را پله پله غرق در دنیای تئوری های توطئه و روایت های متناقض می کند تا جایی که دیگر قدرت تشخیص واقعیت و تخیل را از دست می دهد.
توماس پینچن از بزرگترین نویسندگان میانه دوم قرن بیستم و ادبیات پستمدرن است. آثار پینچن پر از پیچیدگیهای روایی و ارجاعات بیشمار به فرهنگ عامیانه آمریکاست. موضوعاتی که میتوانند کار درک رمانهای او را برای خواننده ایرانی سخت کنند. رمان The Crying of Lot 49 کوتاهترین اثر او (البته اگر داستانهای کوتاه او را که در مجموعه Slow Learner گرداوری شدهاند را درنظر نگیریم.) به شمار میرود.
شخصیت اصلی داستان ادیپا ماس است. او که در ابتدا زنی ساده از طبقه متوسط آمریکا و تا حدی بیتفاوت به زندگی خود معرفی میشود، در ادامه مجبور میشود که وصیت دوستپسر قبلی خود را به نام پیرس اینوراریتی به اجرا در آورد. این وظیفه او را وارد تئوری توطئهای (که وجود آن همیشه در هالهای از ابهام قرار میگیرد) در مورد سیستمهای نامهرسان غیردولتی به نام تریسترو میکند که سررشته آن به چند قرن قبل در اروپا برمیگردد.
ادیپا از زندگی خود ناراضیست. خود را راپانزل بالای برج میبیند. احساس میکند تمامی مردانی که با آنها رابطه داشته او را ترک کرده اند. او به دنبال هدف و انگیزهای است که بتواند به زندگی خود معنی ببخشد. در اوایل میخوانیم ادیپا حتی به لاس زدن همسر خود با دختران زیر سن قانونی اعتراضی نمیکند. او مانند شخصیتی گم شده و بیهدف به خواننده معرفی میشود.
این شرایط روانی بستر مناسبی برای هر نوع تئوری توطئه بهوجود میآورد که جهان را مرموزتر و جذابتر از چیزی که واقعا هست به نمایش میدهد. جهان پیچیدهای که تا دیروز بدون ساختار بنظر میرسید اکنون دارای یک خط سیر داستانی مشخص است و تنها لازم است پرده از رازهای آن برداشته شود تا شخص به کل ماجرا پی ببرد. جهانی که تاکنون برای ادیپا بیهدف جلوه میکرد اکنون او را وارد یک روایت مرموز کرده و به او برای کشف آن انگیزه میدهد.
تریسترو نام سازمانی مخفی است که بهنظر میرسد فعالیت اصلی آن نامهرسانی خارج از سیستمهای نامهرسانی دولتی است. از آنجایی که تریسترو در رمان بیشتر به عنوان یک تئوری توطئه پرداخته میشود اطلاعاتی که ادیپا از آن بهدست میآورد تا حدی ضد و نقیض است. تریسترو از لوگوی شیپور استفاده میکند و تا آنجایی که ادیپا متوجه میشود گروههای مخفی دیگر مانند Inamorati Anonymous که بهنظر رابطهای با تریسترو ندارند نیز از این علامت استفاده میکنند. سرنخهای تریسترو از نمایشنامههای ویکتوریایی تا گروه نامهرسان مخفی دیگر به نام W.A.S.T.E پراکنده شدهاند و ادیپا را هرچه بیشتر گیج میکنند و او را در روایات خود غرق میکنند.
یکی از راههایی که رمان (و در کل پینچن) برای دستیابی به گول زدن مخاطب برای ترسیم یک تفسیر از رمان و سپس شک کردن به همان تفسیر بهره میگیرد، استفاده از نامهای به ظاهر با معانی مهم و تاثیر گذار در داستان است. برای انتخاب نام ادیپا و معانی احتمالی آن در رابطه با رمان میتوان صفحهها متن نوشت اما در انتها نمیتوانیم مطمئن باشیم که تمامی توضیحات ما با واقعیت رمان یکسان است یا خیر. آیا خود رمان را تفسیر میکند یا نگرشی که ما نسبت به آن داریم؟ آیا اصلا رمان میتواند دارای حقیقتی واحد باشد که برای همه انسانها یکی است؟
تریسترو در طول رمان و از دید ادیپا هم وجود خارجی دارد و هم ندارد. درواقع میتوان گفت از نظر او تریسترو به عنوان یک ابژه وجود دارد اما معلوم نیست دقیقا ماهیت آن چیست و ادیپا نیز نمیتواند تشخیص بدهد که تعریفی که او از تریسترو دارد چقدر به واقعیت نزدیک است.
این مکانیسم اصلی ساختار تئوری توطئه در واقعیت است. همه ما میدانیم واقعا (مثلا در دنیای سیاست) «چیزی» هست که ما از آن خبر نداریم. مثلا میدانیم که حتما اطلاعات محرمانهای وجود دارد که شهروندان عادی به آنها دسترسی ندارند. اما چه اطلاعاتی؟ وسعت آن تا کجا پیش میرود؟ چه کسانی مطلع هستند؟ و چگونه از آن اطلاعات استفاده میکنند؟
وقتی جوابی برای این سوالها نداشته باشیم مانند ادیپایی میشویم که گرفتار در دنیای پر رمز و راز تریسترو شده. ادیپا چنان غرق دنیای تئوری توطئه تریسترو می شود و تا آنجایی پیش میرود که در دنیایی خیالی/واقعی همه چیز را تریسترو میبیند. او حتی به شوهر خود (که بهنظر خودش فرد چندان باهوشی نیست) به دلیل وجود یک تایپو در پاکت نامه شک میکند.
بااینحال خود تریسترو در جاهای مختلف رمان بسیار بدیهی و در دسترس احساس میشود (چندین شخص از آن اطلاعات مختلفی دارند و حتی ادعای عضویت در آن را دارند) و در جاهای دیگر بسیار مخفی و غیر قابل ردیابی.
“… as if the more she collected the more would come to her, until everything she saw, smelled, dreamed, remembered, would somehow come to be woven into The Tristero.”
«… انگار ادیپا هر چه بیشتر اطلاعات جمع میکرد چیزهای پنهان بیشتری را میدید، تا آنجا که هر چه میدید، میبویید، خواب میدید، به خاطر میآورد، به طریقی تنیده در تار و پود تریسترو بود.»*
“Either Trystero did exist, in its own right, or it was being presumed, perhaps fantasied by Oedipa, so hung up on and interpenetrated with the dead man’s estate.”
«یا تریسترو مستقلاً وجود داشت، یا اینکه همهاش فکروخیال بود، شاید همهاش اوهام ادیپا بود که تا این حد مشغول و مجذوب املاک مرد مُرده شده بود.»
متافیکش رمان زمانی خود را نشان میدهد که خواننده درمییابد همانگونه که ادیپا در حال پیدا کردن سرنخ برای تریسترو است خود مخاطب نیز در حال کاویدن رمان برای پیدا کردن “معانی مخفی” در خصوص تئوری توطئه است.
ادیپا خود خواننده است در حال بررسی تمامی زوایای کتاب زیر ذرهبین برای پیدا کردن تمها، سَمبُلها و معانی دوپهلو. این نگرش را میتوان به خارج از خود رمان و به کل جهانبینی انسانها و کاوش آنها برای پیدا کردن سرنخهایی گسترش داد که از نظر آنها باعث توضیح و تفسیر دنیای اطراف میشود.
این سرنخها و روایتی که از آنها بدست میآید چندان واقعیتر از سرنخها و تئوریهای ادیپا از تریسترو نیست. درواقع پینچن بدون اشاره مستقیم این نگرش پستمدرنیستی را در ذهن مخاطب بوجود میآورد که “حقیقت” به معنای کلاسیک آن وجود ندارد بلکه تنها «نگرشها» و «برداشتها» از آن وجود دارند که هر شخص با مقابله (و برای مقابله در برابر آن) برای خود ترسیم میکند. در مواردی (مانند توضیحات پروفسور اموری بورتس) بنظر میرسد که تمامی شکها برطرف شده و به حقیقت رسیدهایم اما دوباره متوجه میشویم به فرض اینکه یک تئوری تمامی سوالات ما را پاسخ میدهد دلیل بر واقعی بودن آن نیست.
ادیپا حتی بعد از زمانی که متوجه میشود نشانههایی که او از تریسترو میشناسد (مانند علامت شیپور) الزاماً مربوط به تریسترو نیست هنوز از دنبال کردن تئوریهای خود صرف نظر نمیکند. در فصل پنجم ادیپا با شخصی صحبت میکند که روی لباس خود پین علامت شیپور را زده و شخص توضیح میدهد که این علامت متعلق به گروهی به نام Inamorati Anonymous (شبیه به Alcoholics Anonymous) است که اعضای آن عشق را به مثابه یک ماده اعتیاد آور و فرد عاشق را معتاد میانگارند.
ادیپا با وجود اطلاع از این گروه (حداقل در حدی که توضیح آن را دریافت کرده) هنوز از نظرات خود در مورد تریسترو دست نمیکشد درحالی که وجود چنین گروهی و استفادهی آنها از همان علامت حداقل باید باعث شود که ادیپا به تمامی علامتهایی که تاکنون با آنها برخورد داشته شک کند. در ادامهی همان فصل میخوانیم که ادیپا وارد یک حالت پریشانی میشود که مرز میان رویا و واقعیت را مبهم میکند.
“She stayed with buses after that, getting off only now and then to walk so she’d keep awake. What fragments of dreams came had to do with the post horn. Later, possibly, she would have trouble sorting the night into real and dreamed.”
“بعد از آن چندبار اتوبوس عوض کرد و هرچندوقتیکبار پیاده شد و قدم زد تا بیدار بماند. خوابهای ازهمگسیختهاش دربارهی شیپور پُستی بود.
احتمالاً، بعداً برای تفکیک بخشِ واقعی شب از آن بخشی که در خواب تجربه کرده بود دچار مشکل میشد.”
در آخر به نظرم مهم است که اشاره کنیم تریستو نه هر تئوری توطئهای بلکه تئوری توطئه در مورد ارتباط میانانسانی است. موردی که ادیپا خود در زندگی شخصی با آن به مشکل خورده. در ابعاد بالاتر میتوان برداشت کرد که خود تئوریهای توطئه زمانی تشکیل شده و به شکوفایی میرسند که ارتباط واضح بین اشخاص یک جامعه دچار نقص شود و در این میان سوء برداشتها و کژنگریها جای مباحثه و انتقال روشن اطلاعات را میگیرند.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”