پابلو پیکاسو، هنرمند مکتب کوبیسم
فلسفه پابلو پیکاسو که به خوبی در آثارش نمود یافته و حاصل سالها تجربه او در حیطههای مختلف هنری است، برای افراد بسیاری بسیار آموزنده است. پیکاسو نه تنها در آثارش خلاقیت و نوآوری داشت، بلکه در مسیر رشد و پیشرفت شخصی، برخلاف آنچه که منتقدانش معتقد بودند، خود را نیز همواره از نو میآفرید. جمله معروفی از پیکاسو نقل شده که در آن عنوان میکند «هر اقدامی برای خلق هر چیزی، در ابتدا به اقدامی برای تخریب نیاز دارد.»
شاید بتوان تا حدودی فلسفه پابلو پیکاسو را از این جمله استنباط کرد. او برای ابداع هر چیزی ابتدا آن را در هم میریخت و تخریب میکرد. او حتی این کار را در مورد خود نیز انجام میداد. احتمالاً همین طرز تفکر به آفرینش سبک کوبیسم توسط او و ژرژ براک منجر شد.
نکتههای بسیاری از داستان زندگی و هنر پابلو پیکاسو میتوان آموخت که ما آنها را در قالب این مطلب در رابطه با فلسفه پابلو پیکاسو گردآوری کردیم.
کنجکاوی کودکانه پابلو پیکاسو
پیکاسو همانند کودکی کنجکاو همواره مشغول یافتن پاسخی برای سوالات خود، خلق هنر و لذت بردن بود. مطابق فلسفه پابلو پیکاسو، هر کودکی هنرمند است ولی این که چگونه میتواند در حین سپری کردن دوران رشد خود همچنان هنرمند باقی بمان، مسئله است. از نظر پیکاسو نقش، آموزش و پرورش در حفظ خلاقیت کودکان انکارناپذیر است. کودک هیچ محدوده و مرزی برای خلاقیت خود ندارد و تنها تحت تأثیر این آموزشها است که ممکن است چارچوب و محدودیت برایش ایجاد شود. برای کودک مفاهیم «خوب» و «بد» در هنر معنا نشدهاند و صرفاً کنجکاوی خود را در محیط اطرافش در فضای سفید کاغذ بروز میدهد. او حتی خود را ملزم به رنگآمیزی نقاشی های خود داخل خط و محدوده نمی کند.
با بزرگ شدن، معلمهایی که در مسیر رشد کودک قرار میگیرند برای او چارچوب تعیین کرده و به او میگویند که چه کاری را انجام بدهد و چه کاری را انجام ندهد. آموزگار به کودک میگوید که داخل خط نقاشی کند یا قراردادهای فضای هنری را به او آموزش می دهد.
فرد کودک درون خود را محدود کرده و با این روند رشد میکند. همین امر موجب میشود تا دیگر نتواند آن گونه که در کودکی خلاق بود، خلاقیت خود را بروز دهد. اگر به عقیده پیکاسو همه ما هنرمند هستیم، چگونه میتوانیم در دوران بزرگسالی نیز این هنر خود را حفظ کنیم؟
برای خلاق ماندن در دوران بزرگسالی نیاز است تا خود را بروز داده و سانسورهای درونی را که دائم در حال اصلاح ما هستند، حذف کنیم. نباید به طور دائمی از دیگران درخواست کنیم تا در مورد هنر یا آثار هنری ما بازخورد بدهند. به بیان دیگر، باید دقیقاً مانند کودکی رفتار کنیم که برای هنر خود نیاز به تایید دیگران ندارد. کودکان هنر را به خاطر خود هنر دوست دارند، زیرا برایشان جذاب و لذت بخش است.
فلسفه پابلو پیکاسو ایده های جذاب را از منابع مختلف گرفتن
نکته دیگری که از بررسی و تفسیر زندگی پیکاسو در بیان فلسفه او می توان نتیجه گرفت تلاش همیشگی او برای ایده گرفتن بود. او آثار هنرمندان دیگر را به دقت بررسی میکرد و از آن ها الهام میگرفت. ولی از آثار آن هنرمندان کپی نمیکرد. بلکه با خلاقیت، تکنیک و دید هنری خود، آنها را به هنری جدید تبدیل میکرد.
بدون ایده گرفتن از آثار هنرمندان دیگر شاید هرگز نتوان اثری اصیل (Original) را خلق کرد. افراد، تجربههای منحصر به فردی در فضا و جامعه که زندگی میکنند دارند و هر کدام کلکسیونی از تجربههای خود هستند. به خوبی میتوان این تجربهها را در مسیر خلق اثری هنری با الهام گرفتن از آثار هنرمندان دیگر به کار برد.
در آثار هنری اصیل، هنرمند و احساسات او به خوبی بیان می شود. هنرمند برای خلق آنها از هر منبعی که می تواند الهام گرفته ولی سلیقه، نظر، نگرش، احساس و روح خود را نیز در آن وارد میکند. این گونه میتواند به این اثر هنری اصالت بخشد.
هنرمند در مسیر آفرینشگری هنری خود همواره از خود میپرسد، با توجه به همه کارهایی که تا به حال افراد مختلف انجام دادهاند، من چه کار جدیدی میتوانم انجام دهم. بر این اساس، بهترین نویسندهها هم آنهایی نیستند که بیشترین داستانهای اصیل را خلق کردهاند. بلکه، افرادی هستند که ایدههای نویسندههای دیگر و داستانهای قدیمی را گرفته، آن ایدهها را در فضای دیگر یا مدرنتری برای خواننده معاصر خود بیان میکنند.
اقدام کردن
در فلسفه پابلو پیکاسو، مهمترین کلید موفقیت اقدام است. ممکن است فردی ایدههای فوقالعاده زیادی داشته باشد و این ایدهها را با دوستان و خانواده خود نیز مطرح کند. ولی این تنها کاری باشد که در جهت تحقق ایدههای خود انجام دهد. هرگز برای تحقق بخشیدن به ایدههایش هیچ اقدام خاصی انجام ندهد.
در هنر اهمیت این موضوع دو چندان می شود. در این فضا مهم ترین قدم برای موفقیت اقدام کردن است،. زیرا هنرمند بدون اقدام کردن، خلق کردن و آفرینش هنری چیزی برای عرضه نداشته و نمی تواند در مسیر موفقیت گام بردارد.
به کار بردن تمامی منابع در دسترس
با کمی دقت در سرگذشت هنرمندان مختلف متوجه میشویم که تقریباً از هر منبعی که در دسترس داشتند، برای آفرینشگری هنری خود استفاده میکردند. پیکاسو میگوید، اگر رنگ قرمز نداشته باشم از آبی استفاده می کنم. هیچ مانعی نمیتواند جلوی خلق و آفرینشگری هنری را بگیرد.
همان طور که در مطلب داستان زندگی و هنر پیکاسو عنوان شد، زندگی او را به سختی به دوره های آبی فام و صورتی فام تقسیم می کنند. پیکاسو، در دوره آبی فام فقط از رنگ های آبی و سبز آبی برای آثار خود استفاده می کرد. نقاشی هایش تک رنگ بودند ولی همیشه نقاشی میکشید. زمانی که از او در مورد دلیل کاربرد این رنگها در نقاشیهای این دوره سوال شد، عنوان کرد این رنگها تنها رنگ هایی بودند که در آن زمان در اختیار داشتم. استراتژی پیکاسو در استفاده بهینه از منابع در دسترس، این نکته را بیان میکند که تنها با چند رنگ محدود در پالت رنگی خود نیز میتوان شاهکاری هنری آفرید.
کمبود امکانات و مواد اولیه برای همه امری عادی است ولی برای یک هنرمند و فردی خلاق مانند پابلو پیکاسو، حتی این محدودیت هم فرصتی برای آفرینش است. همیشه باید امکانات محدود خود را به کار گرفت و بهترین چیزی را که می توان با آن امکانات خلق کرد.
ایجاد واقعیت مخصوص به خود در فلسفه پابلو پیکاسو
برای افرادی مانند پیکاسو، هنرمند بودن به معنای خلق دنیایی بود که همیشه آرزو داشتند تا در واقعیت ببینند. آنها با آفرینشگری هنری خود، آن چه را که میدیدند به دیگران نیز نمایش میدادند.
پیکاسو، در طول عمری هنر خود از واقعیت و سبک رئال به کوبیسم رسید. او ابتدا استاد نقاشی رئال بود و سپس توانست سبک کوبیسم را ابداع کند. او هنرمندی انتزاعی نبود. آثار پیکاسو به خوبی احساسات، سردرگمی ها و آشوب های دنیای واقعی را به نمایش میگذارند ولی نحوه نمایش آنها معمول و متداول نیست. این آثار، واقعیتهای موجود را عالی و در چارچوب پذیرفته شده، نمایش نمیدهند. پیکاسو سعی کرد با چارچوبهایی که سایر هنرمندان در آن قرار داشتند مبارزه کرده و روایت مخصوص به خود را از واقعیت بیان کند که گویای دید هنری او است.
حذف کردن
هنر، در فلسفه پابلو پیکاسو، به معنای حذف کردن اجزاء غیر ضروری بود. این فلسفه در آثار هنرمندان دیگر نیز مشهود است. گویا از نظر این هنرمندان، هنر بیشتر به کم کردن و حذف کردن موارد غیر ضروری و غیره لازم میپردازد تا اضافه کردن چیزهای جدید در قاب یک اثر هنری.
روش پیکاسو در نقاشی نیز بیانگر همین فلسفه او بود. او ابتدا سوژه را به شکل واقعی و به سبک رئال میکشید و سپس شروع به کم کردن اجزاء مختلف آن میکرد تا جایی که به آن چه که از نظر او «اساس و ذات» آن سوژه بود، برسد.
رگههای همین فلسفه پابلو پیکاسو را در دنیای بیزینس نیز میتوان دید. فلسفه طراحی «استیو جابز» هم بر همین اساس، حذف کردن، استوار است. او همواره اجزاء و جزئیات غیرضروری مانند دکمههای مختلف و پیچیدگیها را در طراحی محصولات خود حذف میکرد.
برای استاد شدن در هر رشتهای، حذف کردن روزانه یک چیز غیر ضروری در هر روز، نسبت به اضافه کردن چیزهای جدید اولویت دارد.
تکرار نکردن
پیکاسو علیرغم فلسفهاش در کپی کردن دیگران، عقیدهای به کپی کردن از خود و تکرار کردن نداشت. او معتقد بود یک هنرمند باید بتواند قابلیتهای خلاقانه خود را همواره گسترش دهد. ممکن است منابع در دسترساش که در واقع همان مواد اولیه کار هنری او هستند، همیشه یکسان و بدون تغییر باشند ولی این مهارت و توانایی هنرمند است که همواره بتواند در فرآیند کاری خود برای خود چالش ایجاد کند.
به این ترتیب، هر روز کار جدیدی را انجام داده و میتواند آثاری را خلق کند که شبیه نبوده و حداقل نسبت به آثار قبلیاش اندکی تفاوت را نمایش میدهد. این گونه میتواند انگیزه خود را در طول زندگیاش حفظ کند و از تکراری شدن روند کار خود جلوگیری کند.
پیکاسو تحولات زیادی را در دوران زندگی هنری خود پشت سر گذاشت. هر زمان که احساس میکرد کارایی قبل را در حرفهاش ندارد، سبک خود را کاملاً تغییر میداد. همیشه برای مخاطبانش سوال ایجاد میکرد. آنها هیچ وقت دقیق نمیدانستند که باید منتظر چه چیزی باشند، پیکاسو قرار است تا در اثر بعدی خود چه کار خاصی انجام دهد. نقاشی یا اثر هنری بعدی پیکاسو چیست؟
دوران حرفهای پیکاسو سرشار از تنوع بود، او رشتههای هنری زیادی را در این دوران امتحان کرد. اگر چه او را بیشتر به خاطر هنر نقاشیاش می شناسند ولی او شاعر، عکاس، مجسمه ساز نیز بود و در سایر رشتههای هنری نیز فعال بود. او همواره در حال گسترش مرزها بود تا بهتر بتواند خود را با روشهای خلاق و متنوع بروز داده و بیان کند.
پیکاسو خطرات احساس موفقیت در هنر را حس کرده بود. میدانست زمانی که هنرمندی خود را در رشتهای خاص موفق قلمداد کند، ممکن است دیگر انگیزه نداشته باشد و ابداع کردن و نوآوری را کنار خواهد گذاشت. «موفقیت خطرناک است. ممکن است هنرمند آثار خود را کپی کند و این کپی کردن از خود از کپی کردن از دیگران خطرناک تر است. نتیجه اش بی ثمری است.»
فروش خود نه هنر خود
بسیاری از هنرمندان، در روند آفرینشگری هنری خود ممکن است بر خلق آثار هنری تمرکز کنند که مورد پسند مخاطبان واقع شود و برای آنها فرصتی برای فروش هنر خود فراهم کند. در حالی که، فلسفه پابلو پیکاسو هرگز این نبود. او معتقد بود که هنرمندی بزرگ خود را و آن چه را که نقاشی میکند میفروشد و منتظر نیاز بازار نیست.
آثار این هنرمند میتوان آن قدر متمایز و جذاب باشد که در میان انبوهی از سایر دیگر به خوبی نمود پیدا کرده و خود را بفروشد. همین ذهنیت پیکاسو جریان سازی او را نمایش میدهد. به جای دنبال کردن روندهای پرطرفدار که احتمال مخاطب داشتنشان زیاد بود و به راحتی میتوانست آثار هنری با آن سبک را بفروشد، او خود جریان ساز بود و مخاطبان را به دنبال خود میکشید.
پیکاسو هرگز، در طول عمر حرفهای خود، به دنبال تحسین یا تشویق دیگران نبود. به عنوان هنرمندی بزرگ همواره دیدگاه و فلسفه وجودی منحصر به فرد خود را داشت و آن را حفظ کرد. هیچ سازشی در مورد ارزشها و فلسفه وجودی از خود نشان نداد. مخالف جریان آب حرکت کرد و آثاری خلق نمود که جهانیان را شگفت زده کرد.
روش سایر هنرمندان بزرگ نیز در آفرینش هنری تقریباً همین است. ممکن است این هنرمندان مخاطبان زیادی نداشته باشند ولی حتی با گروه کوچک مخاطب خود که عمیقاً آثار آنها را دوست دارند، تفاوتهای زیادی در دنیای هنر ایجاد میکنند. این هنرمندان همیشه با خود صادقاند و به ارزشها و فلسفه وجودی خود در شرایط مختلف پایبندند. رمز موفقیت این دسته از هنرمندان همین است.
کارها را به تعویق نیانداختن
پیکاسو یکی از پرکارترین هنرمندان در تاریخ هنر است. تنها راهکاری که توانست به او در خلق این تعداد شاهکار هنری کمک کند، کنار گذاشتن کارهای غیر ضروری و تمرکز خستگی ناپذیر بر آن چه بود که برایش اهمیت زیادی داشت. او هرگز از آفرینش گری هنری خود خسته نمیشد و کارهای دیگر را به خاطر آن تعطیل میکرد.
زمانی که مشغول نقاشی یا خلق اثر هنری بود، هر آن چه را که ممکن بود در محیط اطرافش تمرکزش را بر هم زند، تعطیل میکرد. پیکاسو میدانست که برای خلق شاهکارهای هنری، نیاز به فکر کردن در خلوت، تمرکز کردن و انجام مدیتیشن دارد. انجام همه این کارها در کنار هم او را قادر به هنر آفرینی میکرد.
فلسفه پابلو پیکاسو، او را تنها مجاب به تعویق انداختن کارهایی میکرد که اگر قرار بود فردا بمیرد بدون انجام آن ها نیز حس خوبی داشت. بر این اساس، هرگز کارهای هنری و خلاق خود را به تعویق نمیانداخت.
بروز استعداد خود
احتمالاً هر فردی استعدادی دارد که به واسطه آن میتواند به سایرین در ارائه و بروز نسخه بهتری از خود کمک کند. مثلاً ممکن است فردی در زمینه عکاسی استعداد داشته باشد، دیگری در بازی با کلمات و نوشتن، فرد دیگر در نمایش عشق و احساس و فردی نیز در دوست خوب بودن استعداد خاصی داشته باشد.
بنابر فلسفه پابلو پیکاسو، مهم نیست که استعداد هر فردی در چه زمینهای است، نکته مهم این است که هر فرد با هر استعدادی که دارد برای بروز آن تلاش کند. این گونه و با بروز این استعداد، میتواند احساس رضایت، قدرتمندی و خوشحالی بیشتری در زندگی خود کند.
ممکن است فردی هنوز استعداد خود را کشف نکرده باشد. مهم نیست. این اتفاق برای بسیاری از مشاهیر و افراد موفق نیز افتاده است. ممکن است سالهای زیادی طول بکشد تا بتوان استعداد خود را کشف کرد. فقط باید مطمئن بود که بعد از کشف این استعداد، تمام تلاش خود را برای بروز آن و به اشتراکگذاری نتیجه آن با دیگران انجام دادهاید. هر اتفاقی در زمان خاص خودش میافتد.
پیکاسو نیز دارای این استعداد و نبوغ هنری بود. توانایی او برای آفرینش آثاری با سبک های متنوع، عجیب و غریب او را به هنرمندی قابل احترام تبدیل کرد. ارزش و جایگاه ویژه او، حتی پس از مرگش در سال ۱۹۷۳، به عنوان هنرمند و منبع الهامی برای سایر هنرمندان نه تنها کاهش نیافت، بلکه روز به روز نیز بیشتر شد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”