ریتم آهنگ

معرفی و زندگینامه جکسون پالاک (Jackson Pollock)

معرفی و زندگینامه جکسون پالاک (Jackson Pollock)

نقاش اکسپرسیونیسم انتزاعی و نقاشی کنشی
جکسون پالاک (Jackson Pollock) یا به صورت کامل تر، پل جکسون پالاک ( Paul Jackson Pollock) نقاشی آمریکایی است. او نماینده اصلی اکسپرسیونیسم انتزاعی بود؛ جنبشی هنری که با حرکت‌های آزاد رنگ شناخته می‌شود و به آن نام نقاشی کنشی نیز می‌دهند. وی در طول زندگی خود محبوبیت زیادی کسب کرد و از طریق پاشیدن و چکاندن رنگ کاملاً شناخته شده، چرا که از این شیوه برای خلق بیشتر آثار خود بهره برده است. در میان معاصرانش، او همواره به خاطر تعهد شخصی و سرسختانه‌اش به هنر نقاشی مورد تحسین واقع می‌شد. کار و سرمشق او تاثیر بسیار زیادی بر آنها و بسیاری از جنبش‌های هنری بعدی در ایالات متحده داشت. همچنین یکی از اولین نقاشان امریکایی است که در طول زندگی خود و پس از آن به عنوان همتایی، برای استادان هنر مدرن شناخته می‌شود.

اوایل کار و زندگی
جکسون پالاک پنجمین و کوچکترین عضو خانواده بود که در سال ۱۹۱۲ متولد شد. از یک سال اول زندگی تا شانزده سالگی به همراه خانواده‌اش در کالیفرنیا و آریزونای امریکا زندگی کرد. آنها در سال ۱۹۲۸ به لس آنجلس نقل مکان کردند که پالاک در آنجا در هنرستان هنرهای دستی ثبت نام کرد.

او در آنجا تحت تأثیر فردریک شانکوفسکی (Frederick John de St. Vrain Schwankovsky) قرار گرفت؛ نقاش و تصویرگری که عضو انجمن تئوسوفی بود. این فرقه معنویت متافیزیکی و غیبی را ترویج می‌کرد. شانکوفسکی آموزش‌های مقدماتی در طراحی و نقاشی را به  پالاک ارائه کرد، او را با جریان‌های معاصر هنر مدرن اروپا آشنا ساخت و علاقه او به ادبیات تئوسوفی را تشویق کرد. در این زمان پالاک به رغم اینکه یک خداناباور بار آمده بود، در جلسات پیامبر پیشین تئوسوفیست‌ها، جیدو کریشنامورتی (Jiddu Krishnamurti) دوست شخصی شانکوفسکی شرکت داشت.

این کنکاش‌های معنوی او را برای پذیرش نظریه‌های روانشناس سوئیسی کارل گوستاو یونگ (Carl Jung) و کاوش تصاویر ناخودآگاه در نقاشی‌های وی در سال‌های بعد آماده ساخت در پاییز ۱۹۳۰ پالاک مانند برادرش خانه را ترک گفت تا در نیویورک در گروه دانشجویان هنر ثبت نام کرده و زیر نظر توماس هارت بنتون (Thomas Hart Benton) معلم برادرش قرار بگیرد. طراحی زنده، نقاشی و ترکیب بندی را به مدت دو سال و نیم با این معلم فرا گرفت و گروه را پس از آن در سال ۱۹۳۳ ترک گفت.

تا سال ۱۹۴۲ پالاک در تنگدستی زندگی کرد و به تناوب در منزل برادرانش ساکن بود. او در ۱۹۳۵ به عنوان یک نقاش برجسته در طرح هنر فدرال (WPA Federal Art Project) استخدام شد. این وضعیت امنیت اقتصادی خوبی در طول سال‌های باقی مانده از بحران جهانی اقتصادی برایش ایجاد کرده و همچنین فرصتی بود تا هنر خود را توسعه دهد.

از سال‌هایی که پالاک با بنتون همراه بود تا ۱۹۳۸ کارهایش به شدت تحت تاثیر روش‌های ترکیب بندی و موضوعات منطقه‌ای او و دیدگاه‌های اکسپرسیونیسم شاعرانه نقاش آمریکایی، آلبرت پینکام (Albert Pinkham Ryder) قرار داشت. کارهای این دوران اغلب شامل منظره نگاره‌های کوچک و صحنه‌های فیگوراتیو همچون تابلوی رفتن به غرب ۱۹۳۵ بود. که پالاک از نقش مایه‌های برگرفته از عکس‌های زادگاهش یعنی شهر کدی (Cody) بهره می‌گرفت.

در سال ۱۹۳۷ پالاک به دلیل الکلیسم تحت درمان روانپزشکی قرار گرفته و در سال ۱۹۳۸ دچار نقص عصبی شد که این امر باعث گردید تا به مدت چهار ماه بستری شود. پس از این تجربیات آثار پالاک نیمه انتزاعی شد و جذب نقوش نقاشی‌های هنرمندان مدرن اسپانیایی هم چون پابلو پیکاسو(Pablo Picasso) و خوان میرو (Joan Miró) و همچنین نقاش دیوارنگار، خوزه کلمنته (José Clemente Orozco) گردید.

نمادگرایی یونگی و اکتشاف سورئالیستی در ناخودآگاه نیز بر آثار او در این دوره تاثیرگذار بود. در حقیقت از سال ۱۹۳۹ تا سال ۱۹۴۱ پالاک با دو روانکاو یونگی در تعامل بود که از طراحی‌های خود پالاک برای جلسات درمان استفاده می‌کردند. آثار شاخص این دوره شامل پرنده Bird) ۱۹۴۱)، زن و مرد (Male and Female) ۱۹۴۲ و نگهبانان رازدار Guardians of the Secret) ۱۹۴۳) می‌باشد.

دوران شکوفایی و بلوغ
در سال ۱۹۴۳ پس از انحلال پروژه هنری فدرال، پگی گوگنهایم (Peggy Guggenheim) در گالری اش با نام هنر این قرن (Art of This Century) در نیویورک با پالاک قراردادی منعقد کرد و اولین نمایشگاه انفرادیش در ماه نوامبر برگزار گردید. در اواخر سال ۱۹۴۳ و احتمالاً در هفته‌های اول ۱۹۴۴ پالاک اولین اثر خود را در ابعاد دیواری به نام میورال (Mural) به تصویر کشید.

این نقاشی نشانگر دستیابی پالاک به سبکی کاملا شخصی است که در آن، شیوه ترکیب‌بندی بنتون و ابداعات پر انرژی خطی با مشارکت آزاد سورئالیستی نقوش و تصاویر ناخودآگاه در هم می‌آمیزد. تحولات کاری پالاک از این نقطه در تمام طول دهه ۱۹۴۰ نشان از تلاش او برای یافتن روندی دارد که بتواند به وسیله آن تمامی شخصیت خود را در نقاشی به تصویر بکشد.

ماهیت فیگوراتیو به آثاری مانند درس توتم یک Totem Lesson 1) ۱۹۴۴) و ناخودآگاه آبی The Blue Unconscious)۱۹۴۶) در تضادی آشکار با آثار سنگین نقاشی شده و دارای طراحی کلی همچون ماده تابناک Shimmering Substance)۱۹۴۶) و چشم‌ها در گرما (Eyes in the Heat) قرار دارد که نشان از دامنه وسیع تخیل او و تکنیکی که او در این دوره به کار برد دارد در سال ۱۹۴۵  پالاک با  لی کرسنر (Lee Krasner) نقاش ازدواج کرد و به ایست همپتاون در ساحل جنوبی لانگ آیلند مهاجرت کرد.

کراسنر که پالاک را به عنوان یک هنرمند می‌شناخت احترام ویژه‌ای برای او قائل می‌شد پیش از این توانایی خود را در انجام امور خود به گوگنهایم ثابت کرده بود و همچنین عامل تثبیت کننده‌‌ای بود که پالاک با توجه به الکلیسم و رفتار ضد اجتماعی اش به شدت به آن نیاز داشت.

آثار “پاششی”
در سال 1947 ، پالاک برای اولین بار از فرایند ریختن یا چکاندن رنگ روی بوم تخت به صورت مرحله‌‌ای استفاده کرد ، اغلب هفته ها نقاشی با هفته ها تعمق به تناوب انجام می‌شد قبل از اینکه کار یک بوم را تمام کند. این فرآیند به وی امکان داد تا نیرو و دامنه حرکت فیزیکی خود را در مسیرهای رنگی ثبت کند. در آن زمان ، او گفت كه این مسیرهای انتزاعی “تصویر فیگوراتیو را پوشانده است” ، یا ردپای عناصر فیگوراتیو را پنهان کرده است، عناصری كه اغلب در کارهای اولیه او مشهود بود.

تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که “پوشش” او شکلی از ارتباط آزاد را ایجاد میکند که او بیشتر نقاشی‌های اصلی خود را از همین نقطه آغاز کرد. نتیجه کار در عمل سطوح وسیعی بود که با ترکیبی از الگوهای خطی که فرم و تصویر را در هم می‌آمیخت پوشیده شده بود. این آثار در مقیاس بزرگ و پیچیدگی خود تماشاگر را مجذوب خود می‌کرد.

نمایشگاه‌ها و مجموعه آثار پالاک
مجموعه کاملی از نقاشی‌هایی که با آثاری همچون تعمق کامل پنجFull Fathom Five) ۱۹۴۷)، ستاره صبحLucifer)۱۹۴۷) و در ادامه، تابستان Summertime)۱۹۴۸)، شماره ده ۱۹۴۹ آغاز شد، بوم‌هایی در ابعاد دیوارنگاره به سال ۱۹۵۰ مانند اهنگ پاییز (Autumn Rhythm) و مه لوندر (Lavender Mist) و سیاه و سفید شماره سی و دو۱۹۵۰ نشان از تنوع وسیع تاثیر و بیانی دارد که پالاک از طریق روش پاشش رنگ به آن دست یافته است.

در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ پالاک تقریباً هر سال یک نمایشگاه انفرادی از نقاشی‌های جدیدش در نیویورک برگزار کرد. در سال ۱۹۴۷ پگی گوگنهایم و از ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۲ گالری بتی پارسونز (Betty Parsons Gallery) و در آخر گالری سیدنی جینز (Sidney Janis) عهده دار آثار او بودند.

در سال ۱۹۵۲-۱۹۵۱ پالاک تقریباً تنها با رنگ سیاه روی بوم‌هایی با ابعاد نامتعارف نقاشی کرد و کارهایی را خلق کرد که در آن تصاویر کارهای اولیه مشهود است. به عنوان مثال تابلوی نقاشی پیکربندی شماره ۲۳ در سال ۱۹۵۱ فورگمان ۱۹۵۱ به موضوع پرنده و همچنین به طراحی‌هایی که پالاک برای دومین تحلیلگر یونگی خود انجام داده بود مربوط می‌شود.

از دیگر نقاشی‌های مهم این مرحله پژواک Echo) ۱۹۵۱) و شماره هفت۱۹۵۲ می‌باشد. در ۱۹۵۲ با تابلو نقاشی همگرایی Convergence) ۱۹۵۲) و ستون‌های آبی Blue Poles)۱۹۵۲) به کاربرد رنگ و همچنین بوم‌هایی با ابعاد دیوارنگاره بازگشت. پالاک، آخرین مجموعه آثار بزرگ خود را در ۱۹۵۳ خلق کرد؛ پرتره و رویا (Portrait and a Dream)، عید پاک و توتم (Easter and the Totem) خاکستری اقیانوس (Ocean Greyness) و عمیق (The Deep) در میان دیگر آثار بسیاری از جنبه‌های سبک و تصاویر اولیه او را بازخوانی می‌کند. هرچند تولید آثار او بعد از ۱۹۵۳ کاهش یافت و سلامتی او رو به وخامت گذاشت اما حالا که نقاشی‌های مهمی همچون نور سفید White Light) ۱۹۵۴) و رایحه Scent) ۱۹۵۵) را در سال‌های پایانی عمر خود خلق نمود او در ۱۹۵۶ در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد.

به لحاظ شخصی، پالاک توسط معاصرانش اینگونه توصیف می‌شد؛ مهربان و متفکر هنگام هوشیاری و خشن به هنگام مستی. این حالت افراطی در هنر او اما به تعادل رسید؛ او بسیار باهوش بود و درک وسیعی داشت و هنگامی که دست به انتخاب می‌زد به دقت و نظم عمل می‌کرد. او معتقد بود که هنر از ناخودآگاه نشأت می‌گیرد و خود را موضوع اصلی نقاشی‌هایش می‌دانست و کارهای خود و دیگران را روی اصالت ذاتی بیان شخصی آنها مورد قضاوت قرار می‌داد.

در طول زندگی پالاک نحوه پذیرش و برخورد منتقدان با آثارش، از انتقاد حمایتی کلمنت گرینبرگ در مجله نیشن در دهه ۱۹۴۰ گرفته تا کنایه تحقیرآمیز نشریات تایمز با عنوان جک قطره چکان (Jack the Dripper) که چند ماه پیش از مرگ او در ۱۹۵۶ در موردش بکار رفت، تنوع داشت. با وجود تلاش‌های گاه و بی گاه در مطبوعات هنری برای درک جدیدی از کار و هنر پالاک، نام او مترادف هوسبازی مفرط هنری شناخته‌شد؛ چرا که تازگی تکنیک پاششی، وسواس او در خصوص بیان شخصی تا جایی که این شیوه اجازه می‌داد را تحت‌الشعاع قرار داد و از بد روزگار از شهرت خود سود اقتصادی نبرد. در طول زندگی هیچ تابلویی را بیش از ده هزار دلار نفروخت و به سختی می‌توانست وجه نقد خود را در قبال فروش آثار دریافت نماید.

آثار او بیشتر در خارج از کشور مورد استقبال قرار می‌گرفت؛ به عنوان مثال آثار او در بینال ونیز در اروپا در ۱۹۴۸ و ۱۹۵۰ و ۱۹۵۶ و همچنین در یک نمایشگاه انفرادی در پاریس ۱۹۵۲ در معرض دید عموم قرار گرفت. در ۱۹۴۹ نقاش انتزاع گرای فرانسوی جرج متیو (Georges Mathieu) اظهار داشت که او جکسون پالاک را بزرگترین نقاش زنده امریکا می‌داند.

تاثیر پالاک بر جنبش‌های هنری امریکا
پس از مرگ پالاک، هنرمندان فعال در جنبش‌های هنری امریکا که به سرعت از اصول اکسپرسیونیسم انتزاعی همانند اصل اتفاق (happenings)، پاپ آرت، آپ آرت و نقاشی پهنۀ رنگی با انگیزه‌های متفاوت، کم و بیش پالاک و آثارش را به عنوان نقطه‌ای اساسی برای عزیمت خود در کار هنری می‌نگریستند. برای این هنرمندان پالاک نمونه نقاشی بود که موفق شد تا هنر و زندگی را در هم آمیزد.

با این حال برای منتقدان، نمادنگاری روانشناختی در آثار پالاک که از روان‌درمانگری یونگی نشأت می‌گرفت و برای او و درک متعادلی از نقش او بسیار مهم است، عموما مورد سوء تفاهم قرار گرفته و یا نادیده گرفته شده است. نظر منتقدان پس از مرگ پالاک و تحقیقات پیرامون داستان زندگی او شدیداً تحت تاثیر گرینبرگ و نظریه پست مدرنیستی بیشتر تمایل به تاکید بر عناصر صوری در آثار او و پیوندش با جنبش‌ها و هنرمندان اروپایی دارد تا از اعتیاد به الکل و بنا به گفته برخی همجنس گرایی او سوء استفاده کرده و دست به ادعاهای بی اساس و بی‌جا در خصوص هویت اجتماعی اش بزنند و او را هنرمندی مرتد و یا اسیر دست جامعه روانکاوی معرفی نمایند. او اکنون به عنوان اواسط قرن به همه‌چیز برای همه مفسران تبدیل شده است. البته اغلب برخلاف و متعارض با واقعیت‌های هنر و زندگی اش.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”