ریتم آهنگ

تاملی در موخره‌ی کتاب «خطاب به پروانه ها»

تاملی در موخره‌ی کتاب «خطاب به پروانه ها»

مانیفست براهنی؛ تاملی در موخره­ ی­ کتاب «خطاب به پروانه­ ها»
علیرضا رعیت حسن آبادی
مانیفست براهنی؛ تاملی در مؤخرۀ کتاب «خطاب به پروانه‌ها»
علی‌رضا رعیت حسن‌آبادی
 

در میان همه‌ی مانیفست‌ها، بیانیه‌ها و بیانیه‌واره‌های شعر معاصر، بین همه‌ی متن‌های مهم
و تاثیرگذار و جریان‌سازِ شعرِ آوانگارد، هیچ‌کدام چون مؤخرۀ کتاب «خطاب به پروانه‌ها» ویژگی‌های مانیفست را ندارند. پیش از هر توضیحی نگاهی به تعریف مانیفست می‌اندازیم. مانیفست (Manifest ) درسه‌وجه‌ِاسمی، فعلی و وصفی به کار رفته است. در‌ وجه‌ اسمی«بیانیه و نوشته»، در وجه‌ وصفی «امر بدیهی، واضح، روشن»، در وجه فعلی
«آشکار شدن و آشکار کردن، روشن شدن و گشودن» معنا می‌دهد. در این نوشتار وجه فعلی مانیفست و معنای آشکار کردن مطمح‌نظر است و صحبت بر سر این معناست و این همان چیزی ست که مؤخرۀ یادشده را به یکی از جلوه‌های بی بدیل از تعریف مانیفست در شعر پنجاه‌سالِ اخیر بدل می‌کند.
رضا براهنی در نخستین بندهای مؤخره
«چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» عباراتی دارد که بحث را با آن ادامه می‌دهم. وی می‌گوید: ‏چرا شاعرِکهن به‌ندرت شعر خود را توضیح می‌داد و شاعر جدید، مثلاً نیما و شاعر بعد از نیما، شعر خود را ‏توضیح می‌دهند؟ علت آن است که فرم شعر شاعر کهن، حتی هر فرم و حتی فرم تک‌تک شعر‌های او قبلاً ‏توضیح داده ‌شده بود؛ یعنی نت‌ِفرم ازپیش نوشته‌ شده بود و شاعر با فرم شعرش یا بهتر بگوییم با اجرای ‏شعرش، نت را اجرا می‌کرد. چیزی که پیشاپیش توضیح داده‌ شده، نیازی به توضیح بعدی توسط خود ‏اجرا‌کننده ندارد، گرچه ممکن است بعداً هزار جور توضیح پیدا کند (براهنی، [۱۳۷۴] ۱۳۸۸: ۱۲۳). ‏حرفِ تازه، فرمِ تازه، شیوۀ تازه و به‌طور خلاصه آن دیگری بودن باعث توضیح دادن شاعر مدرن می‌شود ‏‏(همان، ۱۲۴).  ‏
و با این عبارات توضیحاتی مفصل درباره‌ی شعر و نظریات دو شاعر معاصر؛ نیما و شاملو ارائه و از دل آن توضیحات نظریه‌ی شعری خود را بیان می‌کند. از نظر براهنی، هر اَمرِ نو و مدرن و بی‌سابقه‌ای نیاز به توضیح دارد. وی در بندی دیگر و در ادامه‌ی توضیحات خود به نکته‌ای بسیار جذاب و جالب اشاره می‌کند و می‌گوید:
«با توجه به ذات توضیح ادبی و این‌که توضیح و اجرا لزوماً پابه‌پای‌هم پیش نمی‌روند پس نتیجه می‌گیریم هم از نظر تئوریک تعریف شعر و هم از نظر اجرای شعر یک جایِ خالی و مخفی و پنهان وجود دارد که باید به‌وسیله‌ی نوع دیگری از کار تئوریک و اجرای ادبی پُر شود که این هم خود خلاهایی را ایجاد می‌کند که توسط کار دیگر باید پر شود و این ماجرا تا انتها وجود دارد».(۱۲۷) و « شعر خوب همیشه ما را به این نکته آگاهی می‌دهد که چیزی در آن هنوز گفته نشده است، چیزی در  ّآن مخفی و پنهان مانده است که ما را با سحر و جادوی خود به دنبال می‌کشد و تفکرِواقعی‌ِادبی و هستی شناختی ناشی از عبور از ظواهر گفته شده‌ها به‌سوی آن چیزی ست که ما هنگام عبور می‌فهمیم که باید گفته می‌شد و گفته نشده است و فقط ما می‌توانیم بگوییم و اگر خوب گفته باشیم  دیگری هم در آن چیزی که ما گفته‌ایم فضای مخفی و ناپیدایی جادویی پیدا خواهد کرد که خواهد کوشید آن را شخصاً پر کند»(۱۲۷)
در واقع نمودار زیر را می‌توان برای هر شاعر مدرنی که نظریه‌ای ارائه می‌کند و امر جدیدی را توضیح می‌دهد ارائه کرد.
براهنی برهمین اساس ابتدا به تئوری‌های نیما و اجرای شعر او می‌پردازد و خلاها و فضاهای مخفی شعر او را عیان می‌کند. سپس نظریه‌های شاملو را با اجراهای او تحلیل و خلاهای شعر او را نشان می‌دهد. پس آنگاه با اشاره به این خلاها اعلام می‌کند که نظریه‌ی شعری او برآمده از همین خلاهاست و در عباراتی بسیار روشن و واضح نظریه‌ی شعری‌اش را بیان می‌کند.
حال بر می‌گردیم به مانیفست. چرا متن براهنی را مانیفست نامیده‌ایم؟ پاسخ روشن است. متن براهنی بسیار واضح و روشن است. همه چیز را توضیح داده و روشن کرده است. از خلاهای پنهان پَرده برداشته است و چیزهایی را عیان کرده است که تا پیش از او از چشم‌ها پنهان بوده است. مانیفست باید خاصیت «روشنگری و آشکارکنندگی» را داشته باشد. درواقع می‌توان اظهار کرد که مانیفست، چیزی را آشکار ‏می‌کند که تا پیش از آن آشکار نبوده است. این عدم آشکار بودن می‌تواند هم به علت فقدان باشد و ناظر بر این باشد که ‏مانیفست امری نو را شرح می‌دهد و یا ناظر بر این امر باشد که مانیفست پرده از وجود چیزی برمی‌دارد که گرچه وجود ‏داشته، اما تاکنون پوشیده بوده است.‏  توضیحات براهنی کاملاً به‌جاست و متن خالی از هرگونه تیرگی و از هر گونه استعاره پردازی خالی‌ست. مثال‌هایی که از شعر شاعران ارائه می‌کند درست‌ترین موارد برای توضیحات وی‌اند. علاوه براین‌ها راه و الگویی کلی برای همه‌ی شاعران جوان‌تر ارائه می‌کند و چگونگی بهره‌بردن از خلاها و فضاهای شعری شاعران دیگر را نشان می‌دهد.
برای فهمِ بهتر این موضوع این متن را بگذارید در کنار متن‌هایی چون مقدمه‌ی کتاب رها نوشته‌ی توللی(مانیفست هواداران رومانتیسم ایران)، مانیفست شعر حجم، موخره‌ی کتاب رجعت سرخ ستاره(بیانیه‌ی شعر انقلاب)، اعلامیه خروس‌جنگی و دیگر متن‌هایی که یا عنوان مانیفست داشته یا منتقدان آنها را مانیفست تلقی کرده‌اند. متن براهنی یک سروگردن از همه بالاتر، روشن‌تر و واضح‌تر است. نه از تشبیهات و استعاره‌های متن توللی در آن خبری ست، نه از فضای وَهم‌آلود و بی توضیح مانیفست حجم نه از شعارهای گنده‌گویانه معلم دامغانی و هوشنگ‌ِایرانی. البته متن‌هایی هستند که مانند این مؤخره ویژگی‌های مانیفست را داشته‌اند مانند کتاب صور و اسباب در شعر نوی ایران نوشته‌ی اسماعیل‌ِنوری‌علا( مانیفست شعر موج نو)، کتاب حرکت و شعر( مانیفست شعر حرکت) و… اما بی تردید آن دست توضیحی که براهنی ارائه کرده است در هیچ‌کدام یافت نمی‌شود.
پس از خواندن مانفیست براهنی، سوالاتی در ذهن ایجاد می‌شود و توضیح براهنی شوقی برای پژوهش ایجاد می‌کند. این‌که آیا تاکنون کسی خلا بین اجرای شعری وی در بخش اول کتاب خطاب به پروانه‌ها و نظریه‌ی شعری‌اش در این موخره را کشف کرده است؟ شاعران پس از وی تا چه اندازه از این خلا به نفع خود و توضیح شعر خود استفاده کرده‌اند و جریان‌ها مدعی آوانگاردیسم چه‌نسبتی با خلاهای اجرا و تئوری براهنی دارند؟ پاسخ به این سوال، روشن کننده‌ی این مطلب است که آیا شاعران پسازبانی و پسابراهنی
راهی منطقی را چون براهنی در پیش گرفته‌اند یا خیر؟

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”