درخت همواره در فرهنگهای مختلف به عنوان یکی از نمادها، مورد توجه و ستایش قرار گرفته است. آثار این تقدیس و احترام را حتی امروزه میتوان در بین مردم دید. در باور انسان، درختان به علت ریشه داشتن در خاک و متصل بودن به زمین، با رشد به سوی بالا و حرکت به سمت آسمان (همان عالم دیگر) ارتباط خود را با خدایان حفظ کردهاند. درخت از جنبهی زندگیبخش بودن و باروری نیز مورد تقدیس است. به طورکلی اعتقادات دینی بر باورهای مردم باستان تأثیر به سزایی داشته و باعث مقدس شمردن درختان شده است.
انسان بدوی عصر کهن، گمان میکرد که درختان نیز مانند انسان و جانوران دارای رواناند. از این رو معتقد بود که درختان قدرت دارند باران بیاورند، خورشید را به درخشش وا دارند و گلهها را افزایش بخشند و زنان را به بارداری و زایش یاری دهند.
بر مبنای نظریهی ناخودآگاه جمعی یونگ، بشر وارث نیروی ناخودآگاهی است که در روان او جای دارد و این ناخودآگاه جمعی، سرچشمهی نمادهاست. او تداوم حیات کهنالگوی درخت زندگی را در هنر ایران، امری ناخودآگاه و میراث باستانی ذهن ایرانی میداند و آن را به عنوان نماد حیات، جاودانگی و سرچشمهی زندگی، یک کهنالگو معرفی میکند که همراه با نمادهای وابسته در برخی اساطیر به چشم میخورد.
گیاهان در ایران باستان از اهمیت ویژه ای برخوردار بودهاند و با توجه به نقوش بسیاری که بر روی سنگها، مهرها و سفالها یافت شده، میتوان دریافت که شماری از آنها جایگاه مقدس و اسطورهای یافتهاند که در دورههای مختلف و با توجه به آیینها و باورهای اعتقادی، دینی و مذهبیِ هر دوره، گیاهی خاص از اهمیت و جایگاه والاتری برخوردار بوده است. بر اساس گفتهی الیاده، مفهوم زندگی بدون مرگ به معنای هستی شناسانهاش، نمایندهی حقیقت محض است. در نتیجه زندگی، نماد حقیقت محض است و به همین جهت اغلب درخت زندگی، مرکز جهان و یا محور هستی شمرده میشده است.
به نظر میرسد اهمیت اساطیری و تقدس درخت در میان ایرانیان، ریشه در داستان آفرینشِ نخستین پدر و مادر بشر یعنی«مشی و مشیانه » داشته باشد که در ابتدا به شکل گیاهی پیوسته به هم روییدند.
در باور ایرانیان، درخت زندگی دارای هفت شاخه است که از طلا، نقره، برنز، مس، قلع، فولاد و آهن آمیخته، و اشاره به هفت سیارهی مقدس یا هفت ملّتی دارد که بر آنها فرمانروایی میکردهاند و هریک از آنها منطبق است بر عصری از ادوار هفتگانهی تاریخ افسانهای ایران.
درخت زندگی در تمدنهای باستانی سراسر جهان، نماد باروری و رویش یا واسطهی خیر و برکت شمرده شده و برگهایش خاصیت درمانبخشی آلام بشری را داشته است. این نقش، به ویژه در هنرهای تزیینی و رمزی بینالنهرین از سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد و در ایران در زمان ساسانی به کار میرفته است. تقدس درخت زندگی باعث شده است که نگاهبانانی همیشه در دو طرف آن به محافظت بپردازند، درخت زندگی معمولاً در تصاویر و نقوش، میان دو راهب، کاهن یا دو جانور افسانهای چون: شیر دال و بز وحشی قرار دارد. بنابراین برای دست یافتن به درخت زندگی باید با هیولاهای نگهبان آن جنگید.
در اساطیر کهن «درخت مقدس» نیز با همان مفهوم و محتوا، و برابر با «درخت زندگی» آمده است. این درخت سه عنصر موجود در عالم را در خود جمع نموده است: دنیای زیرزمین را از طریق ریشههای خود در خاک، سطح زمین را از طریق تنه و شاخههای پایین دست خود و بهشت را از طریق شاخههای سر به فلک کشیدهاش. درخت زندگی در حقیقت، رابطی میان زمین و آسمان است.
در هنر ایران پیش از تاریخ، مارلیک و لرستان و همچنین در بینالنهرین «درخت زندگی»، ترکیبی از رستنیهای گوناگونی است که به طول عمر و زیبایی و سودمندیشان مقدس شمرده میشوند: درخت سدر که چوبش گرانبهاست، نخل که خرما میدهد، تاکبن با خوشههای انگور و درخت انار با رمز باروری که میوهاش آبستن صدها دانه است.
نقش درخت زندگی در هنر ایران باستان تنها جنبه ی تزیین نداشته، بلکه به دلایل اعتقادی بر روی بناها یا اشیا نقش شده است که نمادهای شگون و برکت، خیرخواهی، باروری، ماندگاری و جاودانگی، طول عمر و دوام سلطنت است.
منابع
آموزگار، ژاله (۱۳۸۹) تاریخ اساطیری ایران، چاپ دوازدهم، تهران، سمت.
پور خالقی چترودی، مهدخت (۱۳۸۰) درخت زندگی و ارزش فرهنگی و نمادین آن در باورها، مجله مطالعات ایرانی.
شمس، امیر(۱۳۷۹) نگاهی به نشان ها و نمادها در ایران باستان، مجله هنرهای تجسمی.
گیرشمن، رومن(۱۳۹۰) هنر ایران در دوره ی پارتی و ساسانی، ترجم هی بهرام فره وشی. تهران، علمی فرهنگی.
دادور، ابوالقاسم و منصوری، الهام (۱۳۸۵) درآمدی بر اسطوره ها و نمادهای ایران و هند در عهد باستان، تهران،
انتشارات دانشگاه الزهرا.
کارشناس ارشد ایرانشناسی[*]
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”