در مطالعهی متون ادبی ترجمه، عموماً یکی از دغدغههای جدی مخاطبین، انتخاب اثری است که به متن اصلی قرابت بیشتری داشته باشد. ماریو وارگاس یوسا در ایران به واسطهی ترجمههای متعددی که با گاه با نامهای متفاوت از آثارش انجام شده در میان مخاطبین رمان نویسندهای شناخته شده است. از میان آثار این نویسندهی آمریکای جنوبی که بی شک در ساحت رمان شهرتی جهانی دارد با یک جستجوی ساده در گوگل به رمانی برمیخوریم به نام اصلی The time of the Hero که در ایران هم با نام ” عصر قهرمان” توسط نشر ثالث و با قلم هوشنگ اسدی و هم با نام دیگر ” سالهای سگی” و با ترجمهی احمد گلشیری از انتشارات نگاه در دسترس است. سالهای سگی اگرچه عنوانی متفاوت با عنوان رمان اصلی است اما به نظر میرسد نگاهی به درونمایه و محتوای ضمنی اثر داشته باشد و در واقع این عنوان به نوعی برگرفته از قرائتی است که میتوان از این رمان داشت و ممکن است از فحوای کلام خود نویسنده دربارهی اثرش هم عاریت گرفته شده باشد.
در این متن به دلیل قرابت عنوان ترجمهی هوشنگ اسدی به متن اصلی، کوشیده شده است که از زاویهی خوانش این ترجمه و بدون در نظر گرفتن نکات ویرایشی و زبانی آن به تحلیل و معرفی این رمان برجسته، شاخص و قابل اعتنا پرداخته شود. بدیهی است که مقایسه دو ترجمهی موجود و بررسی میزان نزدیکی کیفی هر کدام از آنها به متن اصلی میتواند موضوع مقالهی مجزای دیگری باشد.
پیش از هر چیز در یک مقدمهی کوتاه بد نیست که به این نکته اشاره شود که ادبیات امریکای جنوبی اگرچه عموماً یادآور مفهوم تکنیکی جریان سیال ذهن است اما در واقع این مفهوم زیر مجموعهی سبک و سیاق دامنهدارتری در امریکای لاتین است که به سبک boom شهرت دارد. یوسا یه همراه نویسندگان دیگری نظیر کورتاثار، مارکز، فوئنتس متعلق به حلقهای از نویسندگان آمریکای جنوبی تعلق دارد که به رمان نویسان این سبک شهرت دارند. در بحبوحهی انقلاب کوبا و در زمانی که این نویسندگان در حمایت از این انقلاب برآمدند سبک نوشتاری آنها جهان را متوجه خود کرد. در این شیوهی رمان نویسی، جهان داستانی رمان همچون ماکوندای مارکز یک جهان فرازمانی و فرامکانی است و به عبارتی احتمال رخ دادن وقایع داستان در هر جغرافیای دیگری به غیر جغرافیای بومی و بستهی خود نویسنده نیز ممکن است و آنچه که دغدغهی اصلی جانمایهی روایت است انسان و انسانیت در هر جای کرهی خاکی و حتی یک جغرافیای تخیلی است.
در رمان ” عصر قهرمان” در نگاه اول، روایت مربوط است به یک مدرسهی نظامی در کشور پرو. اما در حین مطالعهی داستان دائماً این نکته را فراموش میکنیم که در کشور پرو هستیم و ممکن است همهی اتفاقهای رخ داده شده به نحوی با وضعیت اجتماعی و اقتصادی و تاریخی کشور پرو رابطهی تنگاتنگ داشته باشد و مثلاً هرگز نتوانیم این روایت را در کشور فرانسه ببینیم. بلکه برعکس ذهنمان مشغول به مسئلهی انسانی درون روابط میشود به نحوی که پرسشهای اخلاقی و فلسفی آن را میتوان دائماً مطرح کرد و بر مسائل اجتماعی و سیاسی یک جغرافیای خاص رجحان داد.
طرح داستان ساده است، تعدادی دانشجوی سال اول یک مدرسهی نظامی توسط شاگردان کلاسهای بالاتر تحت خشونت قرار میگیرند و در باز تولید چرخه خشونت این شاگردان به زودی جای دانشجویان سال بالاتر خود را میگیرند. یوسا خود در مصاحبهای عنوان کرده است که مسئلهاش در این رمان مسئلهی قدرت بوده است. خوانشی که اغلب به دلیل سر راست بودن و نزدیکی آن به خوانش خود نویسنده در تحلیل این رمان تکرار میشود و بررسی سایر جنبههای آن را نادیده میگذارد.
قدرت بازنمایی شده در رمان عصر قهرمان، در سلسله مراتب ساختار یک نظام ارتشی از سویی و سوی دیگر در لایههای پائینتر همین نظام در میان شاگردان یک آموزشگاه نظامی که میکوشند در یک فضای بیش از حد خشن به بقا دست یابند، چنان در هم تنیده و مستحکم است که گویی هرگز قرار نیست ساز و کار خودش را به چیزهایی از قبیل عقلانیت و یا فضایی عاری از خشونت بدهد. این ساز و کار به شکلی ناتورالیستی انگار که نوعی سرنوشت محتوم باشد آدمها را در چنبرهی خود اسیر و مجبور به پذیرش خود میکند. وجه تکان دهندهی خشونت محیط این آموزشگاه که توجه به آن اهمیت دارد این است که بازتولید کنندگان این خشونت کسانی نیستند جز نوجوانانی که هنوز توقع نوعی معصومیت و بیگناهی ذاتی در آنها داریم و اینکه اغلب به لحاظ جامعه شناختی و روانشناختی معتقدیم که هنوز برای حضور در جامعه به صورت جدی و به شکل خشنی که ما آن را میشناسیم آمادگی ندارند. و دیگر اینکه اغلب گمان میکنیم آنها خشونت را میآموزند نه اینکه خود خالق و خلاق آن باشند.
نویسنده با نوعی نگاه جبری به تغییر ناپذیری امر خشن یا سلسله مراتب قدرت نگاه میکند. چه در سطح کادر آموزش این آموزشکده و چه در سطح دانشجویان، فقط شاهد نوعی جایگزینی و تفویض قدرت هستیم که میدانیم که این قصه در نسلهای بعد سر توقف ندارد. در جریان خشونت عریان و افسار گسیختهی این محیط، قتلی نیز رخ میدهد. نویسنده هوشمندانه از حل معمای این قتل به شکل داستانهای پلیسی پرهیز میکند و بیشتر از حل معما به دنبال توصیف و نمایش ساختاری است که این قتل در آن رخ میدهد. ساختاری که هم قادر نیست علتها را جستجو کند و هم در صورت وجود یا شناخت مجرم او را به مجازاتی در خور برساند و یا دست کم جلوی تکرار فاجعه را بگیرد. به عبارت دیگر ساختار مبتنی بر سلسله مراتب قدرت، دو وجه ممیزهی دیگر نیز دارد که یکی خشونت افسار گسیخته و دیگری فساد است. خشونت مثل ملات، دانههای آجر هرم قدرت را روی هم نگه میدارد و فساد به هم در نتیجهی آن و هم مسبب آن است. سه ضلع این مثلث ساختاری را پدید میآورند که در آن جنایت اجتناب ناپذیر است. این ساختار جنایت را به وجود میاورد و سپس آن را به فراموشی بسپارد یا با عادی جلوه دادن آن مسئولیت ارتکاب به جنایت را از دوش خود پائین بیاورد. ساختاری بسیار آشنا که نه تنها در مدرسه بلکه در همهی روابط مبتنی بر قدرت چه در سیاست، چه در اقتصاد و چه در اجتماع کمابیش همچین ساز و کاری دارد.
همین جاست که یک پرسش اخلاقی را پیش پای خود میبینیم. در چنین نظامی چه چیزی اخلاقی است؟ تن دادن به قدرت مافوق و بخشی از این ساختار شدن یا کشف حقیقت و در برابر این ساختار قیام کردن؟ ما اگر به این پرسش پاسخ بدهیم تمام سلسله مراتب اخلاقی این نظام را نیز درک خواهیم کرد. نگاه ناتورایستی و جبری نویسنده برهم زدن نظام را غیر ممکن میداند. به عبارتی از منظر او امر اخلاقی تحت سلطهی قدرت، باز تعریف جدیدی پیدا میکند و اخلاق از این منظر عبارت میشود از تن دادن به سلسله مراتب قدرت.
رمان عصر قهرمان به لحاظ فرمیک رمان پیچیدهای است. این پیچیدگی که در نتیجهی روایت غیر خطی و با تعدد راویها حاصل شده است در تولید وضعیت پیچیدهی جایگاه انسان گیر افتاده در چنبرهی پیچیدهی قدرت نیز کمک کننده بوده است. یک وضعیت دشوار و عموماً گیج کننده؛ عوض شدن راویها با بسامد بالا و گاه از وسط ذهن یکی از راویان به ذهن راوی بعدی مخاطب را مجبور میکند که برای درک درست روند ماجراها دست به تجربهی جدیدی بزند و رمان را به صورت غیر خطی بخواند، یعنی ممکن است برای فهم سلسلهی علی و معلولی رخدادها چندین بار مطالعه را قطع کرده و به صفحات پیشین برگردد.
به لحاظ روانشناختی، وقتی که انسان درگیر با یک معضل پیچیدهی روحی است و در یک شرایط سخت نیز عمدتاً به درون خود رجوع میکند و همچون سه راوی این رمان با غوطه خوردن در ذهنیات خود از طریق توصیف وضعیت، به توجیه اعمال خود میپردازد زیرا اعمالش هنوز برایش قابل فهم نیست. این اتفاقی است که از سطح تکنینی و فرمیک رمان به درونمایهی باطنی آن راه مییابد. کشمکشهای درونی ذهن گیر آمده در چنبرهی فضای خشونت زده را به بهترین شکل نمایش یافته است. شاید یکی از بهترین نمونههای هماهنگی فرم و محتوا و همخوانی تکنیک و ساختار با روایت را بتوان در رمان عصر قهرمان یافت. پریشان گویی روایت و رفت و برگشتهای ارجاعی آن به مثابهی وضعیت پریشانی است که زیستن در خشونت افسار گیسختهی فضا و در نهایت تن دادن به نظم نهایی این خشونت نمایش ایجاب میکند.
در پایان میتوان اشاره کرد که از منظر نویسنده در مثلث سه ضلعی قدرت، فساد، خشونت انسان تنها انتخابی که دارد این است که یا خودش را به یکی از این سه ضلع نزدیک کند و در دایرهی روابط تعریف شدهی آن باقی بماند و یا به طور کلی به ناکجاآبادی دور و گم تبعید شود. جایی که حیات شکلی بدوی دارد و هنوز در آن اثری از تمدن انسانی با تمایل ویران کنندهاش به تصاحب قدرت سازمان یافته ندارد.
نگار محقق
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”