ریتم آهنگ

آنیگون و شورش زنانه

 آنیگون و شورش زنانه

اکنون با نگاهی به ادبیات به عنوان مدرک بی نقص می توان به وضعیت اجتماعی در دوران مورد نظرمان پی ببریم. برای اینکه بدانیم زنان در اجتماع چه جایگاهی داشته اند گاهی این منابع بیش از کتب تاریخی می توانند اعتبار داشته باشند. «در یونان باستان برخلاف نخست زنان از موقعیت ویژه ای برخوردار بودند و برخلاف معمول پاره ای از ملل شرق، مطیع و برده نبودند.»(راوندی، ۱۳۶۹: ۱۵۹).

زنان هم شأن مردان قرار می گرفتند، بیرون از خانه کار می کردند، حق رأی داشتند و غیره. اما به تدریج با پیشرفت یونان شرایط به مرور تغییر کرد و زنان محدود به محیط خانه شدند و تمام حقوق از آن ها گرفته شد. در آثار باقی مانده از نویسندگان مطرح می توان دریافت که نقش زن و مرد در جامعه به چه صورت بوده است. علاوه بر اینکه از زنان همیشه به عنوان یک عنصر مخرب یاد می شود بیشتر اوقات نیز در حاشیه روایت قرار دارند. از دیدگاه ارسطو زن جنس دوم و ناقص العقل است و مرد همیشه به عنوان نیرویی کارآمد تمام موانع را برمی دارد و فاعل است اما زن موجودی با نقش انفعالی است.

ارسطو معتقد است که یک زن با توجه به نقش تولیدمثل و زاییدن با یک با یک مرد عقیم برابری می‌کند، زیرا درهرصورت زن ناقص‌الخلقه است و مرد به این دلیل مرد است که قابلیت‌های ویژه‌ای دارد و در مقابل زن از آن روی زن است که از این قابلیت‌های ویژه محروم است. اما این دیدگاه منفی نسبت به زنان که فلاسفه در آن دوره مطرح کرده‌اند تأثیر مستقیمی برنگارش نمایشنامه‌ها داشته است. «سخن سوفوکل شاعر، درباره زنان که می‌گوید خاموشی زیور زن است حقیقتی عام دارد. اگرچه درباره مرد این سخن درست درنمی‌آید» (ارسطو، ۱۳۷۱: ۴۸)

این باور نسبت به زنان در طول تاریخ دچار استحاله می‌شود، زن دیوانه، نابودکننده، عامل بدبختی مردان و غیره نمونه‌هایی است که در تاریخ ادبیات به‌وضوح می‌توان دید. سخن سوفوکل را به خاطر بسپاریم تا بازهم آن را مرور کنیم.

شخصیت اصلی نمایشنامه آنتیگون، دختر ارشد ادیپ علیه قوانین پادشاه قیام می‌کند و جنازه برادر خود را که دشمن کشور نامیده شده است به خاک می‌سپارد. کرئون (پادشاه تبس و دایی آنتیگون) دستور داده است جنازه پولونیس (برادر آنتیگون) به خاطر عقوبت گناهش دفن نشود. اما برخلاف آنچه ارسطو در مورد زنان بیان کرده است، آنتیگون دختری جسور است که اتفاقاً نقش منفعلی ندارد بلکه خود در حکم عامل اصلی پیشبرد درام عمل می‌کند. اما چه اتفاقی افتاده است که زن به‌عنوان یک عنصر انفعالی این‌گونه برمی‌خیزد و در برابر قدرت می‌ایستد؟ در این نمایشنامه دو شخصیت متضاد در برابر هم قرار می‌گیرند. آنتیگون از خواهرش ایمسن می‌خواهد که در به خاک سپردن برادرشان او را یاری کند اما او نمی‌پذیرد. ایسمن منفعل است و خودش را زیر بار قراردادهای اجتماعی قرار داده است و آنتیگون نقش خود را به‌عنوان خواهر تمام می‌کند حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. آنتیگون همان زن آرمانی‌ای است که در برابر قوانین شورش می‌کند. درواقع آنتیگون از وضعیت سوبژکتیو به حالت ابژکتیو درآمده است. او پیش از به خاک سپردن بردارش به خاطر همراهی با ادیپ این قدرت بالقوه در خود را به حالت بالفعل درآورده است.

 

آنتیگون: آری می‌خواهم او را به خاک بسپارم. آیا این برادر نازنین من و تو نبود؟ تو خواه آماده انجام این کار باشی و خواه نباشی من خود وظیفه خواهری خویش را انجام می‌دهم و هرگز جسد او را بدین‌سان بر زمین نخواهم گذاشت.

ایسمن: آخر مگر کرئون این کار را منع نکرده است تو چگونه جرئت چنین کاری خواهی کرد

آنتیگون: کرئون حق ندارد ما را از ادای وظیفه‌ای که نسبت به عزیزان خودداریم منع کند (سوفوکل، ۱۳۸۶: ۱۳۳)

 

ایسمن، بازنمایی هویت زنان در آن دوره است. اما آنتیگون طغیان تمام دوره‌های سکوت دیگر زنان است.  که قدرت ایستادن در برابر ظلم را ندارند، همان‌طور که ایسمنه در برابر کرئون به او می‌گوید:

ایسمن: ای خواهر عزیز بگذار من در عقوبت تو شریک باشم و از افتخاری که در به خاک سپردن برادرمان نصیب تو شده است من نیز سهمی ببرم.

آنتیگون: نه تو درخور آن نیستی که با من بمیری. تو که جرئت نکردی به جسد او دست بزنی، حق نداری از افتخارات آن برخوردار شوی اینک من به‌تنهایی شربت مرگ می‌چشم.

 

او به مرگ افتخار می‌کند چراکه هم در برابر بی‌عدالتی ایستاده است و هم وظیفه انسانی خود را به‌عنوان خواهر جا آورده است. خانواده برای او اهمیت بسیاری دارد چراکه نمی‌تواند دوباره خواهر و برادری داشته باشد آنتیگونه اولین زن آزاداندیش تاریخ ادبیات است که تقدیرش را رقم‌زده است و پس از او مده­آ را می­توان از شخصیت‌های طغیان گر ادبی نام برد. آنتیگون از همسرش هیمون نامی نمی‌برد یعنی خود را به او وابسته نمی‌داند حتی می‌گوید:

 

آنتیگون: من هرگز به خاطر شوهر یا فرزند خود مرتکب نقض قانون نمی‌شدم، چه اگر شوهر یا فرزندی را از دست می‌دادم، مرد دیگری اختیار می‌کردم و فرزندان دیگری از او می‌آوردم.

 

آنیتگون نقش خود را به یک همسر و مادر کاهش نمی دهد به دلیل اینکه خود را زیر یوغ باورهای رایج اجتماعش نمی‌برد، او به خود حق انتخاب می‌دهد که همسرش را انتخاب کند و حتی فرزندان دیگری داشته باشد، اما در مورد خانواده این را مردود می‌داند چراکه نمی‌تواند دوباره خواهر و برادری داشته باشد. برخلاف مواردی که بازنمایی امر زنانه در گفتمان پدرسالاری خودش را به‌صورت جنون، گسیختگی روان، خودکشی و غیره نشان دهد، ما شمایلی از یک زن کامل را می‌بینم با ایدئولوژی محکمی که هیچ‌چیز او را از این موضع پیاده نمی‌کند.

سوفوکل در این نمایشنامه برخلاف دیگر آثارش که در آن‌ها شخصیت‌های زن یا خود را نابود می‌کردند و یا باعث نابودی دیگران می‌شدند، شکل دیگری از نقش زنان را نشان می‌دهد، هرچند هیمون به خاطر عشق به آنتیگون و اوریدیس به خاطر عشق به فرزندش هیمون خودکشی می‌کنند اما عامل این مرگ‌ها کسی نیست جز کرئون. این بار شخصیت اصلی مرد نابودی خانواده را رقم می‌زند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”