ریتم آهنگ

زیبایی‌شناسی ادبیات کودکان در ایران

زیبایی‌شناسی ادبیات کودکان در ایران

ادبیات کودک (که در این نوشته ادبیات مربوط به نوجوانان را نیز در بر میگیرد) و شامل بخشی از ادبیات است که برای کودکان از سن پیش دبستانی تا پایان دوران نوجوانی مناسب تشخیص داده شده است. کتاب های تصویری، قصه های فرهنگ عامه، و داستان های رئالیستی، دانستنی های علمی، شعر و بسیاری نوشته های دیگر که از نظر چگونگی به طور خاص برای کودکان و نوجوانان مناسب است از این جمله است.

 

در یک تقسیم بندی کلی ادبیات کودک را می توان به دو دسته عمده تقسیم کرد:

 

1. کتاب ها و نوشته ها و سروده هایی که به طور مشخص و از ابتدا برای کودکان و با توجه به نیاز و کیفیت ذهنی آنها آفریده شده است.

 

٢. کتاب ها، نوشته ها و سروده هایی که در اصل برای کودکان آفریده نشده است، ولی به دلیل کیفیت خاص برای کودکان نیز مناسب است و می تواند مورد استفاده آنها قرار گیرد. این دسته هم شامل ادبیات متعلق به فرهنگ عامه می شود که آفریننده خاصی ندارد و هم نوشته هایی که مخاطب آن در اصل بزرگسالان بودند، ولی برای کودکان نیز مناسب از کار درآمده و مورد استقبال آنها قرار گرفته است.

 

طی دو سده گذشته در بسیاری از کشورهای اروپا و ایالات متحده و طی دهه های اخیر در بسیاری از کشورهای جهان، ادبیات کودک صاحب هویت و جایگاه ویژه خود شده است. این بخش به عنوان یک بخش مستقل از ادبیات هر روز از نظر کمی و کیفی گسترده تر و غنی تر می شود. ادبیات کودک، خواه ویژه کودکان آفریده شده باشد یا از منابع دیگر برگرفته شده باشد، وقتی به راستی ادبیات کودک به شمار می آید که مناسب عالم کودکان و متناسب با خصوصیت ذهنی آنها و همین طور با خواسته های مراحل مختلف رشد ذهنی آنها مناسب باشد. چه بسا آثاری که هنرمند و نویسنده آن را برای کودکان آفریده است اما به دلیل برخوردار نبودن از ویژگی های بالا مورد توجه کودکان قرار نگرفته است و واکنش خوبی از جانب آنها نداشته است. و همین طور کم نیست آثاری که برای کودکان پدید نیامده است، اما به سبب مختصاتی که دارد مورد د استقبال کودکان قرار گرفته است.

 

در زمان ما همچنین پذیرفته شده است که ادبیات کودک، هم می تواند دارای و جنبه های آموزشی و هم جنبه های سرگرم کننده و لذت بخش باشد. در ادبیات کودک و باید به هر دو وجه توجه کرد. نویسندگان، شاعران و هنرمندان پهنه ادبیات کودک، هر روز تلاش بیشتری می کنند تا بین این دو مطلوب در ادبیات کودک پیوند عمیق تر و هوشمندانه تر برقرار کنند تا کودکان با علاقه، آثار آفریده شده را بخوانند و نسبت به ارزش های مثبت و متعالی فرهنگ بشری نگرش مثبت کسب کنند. برآوردن چنین خواسته ای هم نیاز به درک درستی از هنر و ادبیات و هم شناخت کافی نسبت به دنیای کودکان و چگونگی ذهنی آنان دارد. در هر حال این اصل کلی محور کار برای کودکان است که می گوید: کودک هر چیز را از طریق هنر بهتر و آسان تر فرا می گیرد.(1)

 

قلمرو ادبیات کودک

با توجه به آنچه در بالا گفته شد ادبیات کودکان پنج عرصه کلی را در بر می گیرد:

 

1. کتاب هایی که با توجه به نیازها و دلبستگی های کودکان به طور خاص برای آنها آفریده شده است.

 

۲. آثاری از ادبیات کلاسیک مثل شاهنامه، کلیله و دمنه، ایلیاد و ادیسه که برای کودکان بازنویسی شده است.

 

٣. قصه ها و متل ها و چیستان های موجود در فرهنگ عامه که برای کودکان مناسب تشخیص داده شده و برای آنها به صورت کتاب منتشر شده است.

 

۴. کتاب هایی که در اصل برای بزرگسالان آفریده شده، ولی به خاطر مشخصه هایشان برای کودکان و نوجوانان نیز جالب و خواندنی است و به حوزه ادبیات کودکان تعلق گرفته و است.

 

۵. کتاب های آموزشی که مورد توجه آموزش رسمی کودکان است و با اندکی آسان گیری و می توان آنها را در زمره ادبیات کودک قرار داد.

 

البته آثاری نیز هست که معلوم نیست نویسنده، آنها را برای کودکان در نظر گرفته است یا برای بزرگسالان، اما اکنون به صورت جزیی از گنجینه ادبیات کودکان دا درآمده اند. از جمله اینها کتاب ماجراهای هاکلبری فین نوشته مارک تواین و قصه های پریان گردآوری و بازنوشته شارل پرو شاعر معروف فرانسوی را می توان نام برد.

 

تعریف، ارکان و قلمرو ادبیات کودک

 

آیا ادبیات کودکان حوزه مستقلی دارد؟

در مورد جایگاه ادبیات کودکان و اینکه آیا می توان آن را گروه مستقلی به شمار آورد اختلاف نظرهایی بین صاحب نظران دیده می شود. برخی از مورخان تاریخ ادبیات هنگام بحث از جریان های ادبی یک جامعه ادبیات کودکان را از حوزه ارزیابی خود کنار می گذارند. برخی نیز به طور روشن ادبیات کودک را نوع کمتری از ادبیات به شمار می آورند. اما این دو دیدگاه مورد قبول بسیاری از صاحب نظران ادبیات کودک نیست. این دسته از صاحب نظران می گویند صرف نظر از گنجینه ادبیات کهن که مناسب کودکان است، طی دو سده اخیر در بسیاری از کشورها، به ویژه در کشورهای اروپایی، ایالات متحده و ژاپن جریان مستقلی به صورت ادبیات کودک پدید آمده و رشد کرده است که باید آن را سنت جداگانه ای در ادبیات به شمار آورد. درون این سنت نویسندگان و صاحب قریحه ای پیدا شده اند و آثار ارزشمندی آفریده اند که ادبیات کودک را به مقام والایی رسانده و آن را شایسته این عنوان کرده است که دارای جایگاه مستقلی در ادبیات و هنر به شمار آید. امروزه گاهی استعدادهای درخشان ادبی و هنری، میدان آفرینش خود را متوجه آفریدن برای کودکان کرده اند.

 

اما آیا این چگونگی کافی است که ادبیات کودک را به شاخه مستقلی تبدیل کند؟ له پاسخ این سؤال منفی است؛ زیرا ادبیات کودک می تواند با برخورداری از کیفیات بالا باز هم شاخه مستقلی به شمار نیاید و تنها به عنوان بخشی از ادبیات به مفهوم عام به شمار آید. پس ادبیات کودک برای اینکه شاخه جداگانه ای به حساب آید به چه شاخصه های از دیگری نیاز دارد؟ پاسخ این است که ادبیات کودک برای اینکه ادبیات از نوع ویژهای باشد و شاخه مستقلی شناخته شود باید از دو کیفیت مهم دیگر برخوردار باشد:

 

١. میدان و معیارهای زیبایی شناختی (استه تیکی) خاص خود را داشته باشد تا موضوع بازتاب و ملاک سنجش این بخش از ادبیات باشد.

 

۲. موضوع یا حوزه موضوعی خاص خود را داشته باشد که عرصه کار آفرینشگری و خلاقیت قرار گیرد.

 

هم حوزه زیبایی شناختی (استه تیکی) و ملاک های نقد و سنجش خود را دارد و هم اینکه موضوع ویژه خود را برای بازتاب هنری دارد.

 

موضوع ادبیات کودک

هر شکل از آگاهی اجتماعی، موضوع و نگرشی خاص به واقعیت را مرکز کار خود قرار د میدهد. صورت های آگاهی اجتماعی با اینکه با یکدیگر پیوندهای گوناگونی دارند اما هر یک وجه خاصی از هستی را موضوع بررسی و بازتاب خود قرار میدهند. مثلا موضوع خاص فلسفه عبارت است از ماهیت وجود و رابطه انسان با جهان هستی و رابطه از جهان هستی با خداوند. یا موضوع خاص اقتصاد عبارت است از قوانین حاکم بر تولید، از توزیع و مصرف نعمت های مادی. یا موضوع اخلاق عبارت است از رابطه فرد و اجتماع از منظر اصول رفتاری در انطباق با احکام الهی، سنت و افکار عمومی به موضوع هنر عبارت است از سرشت و سرنوشت انسان و تحلیل آن با بهره گیری از عنصر خیال و تصویر هنری و سخت گیری عاطفی.

 

موضوع ادبیات کودک نیز در بعد هنری آن به طور کلی عبارت است از انعکاس و ارزیابی عالم کودکی و ویژگی های زیباشناختی (دراماتیک، کمیک و تراژیک) آن؛ اما با پذیرش این اصل پرسش دیگری در اینجا مطرح می شود: آیا عالم کودکی با دنیای بزرگسالان متفاوت است؟ اگر دنیای کودکی با عالم بزرگسالی متفاوت نباشد باز هم جایی برای ادبیاتی مستقل باقی نمی ماند و نمی توان گفت ادبیات کودک شاخه جداگانه ای است. پاسخ پرسش بالا مثبت است یعنی اینکه عالم کودکی با عالم بزرگسالی متفاوت است. این واقعیت را روان شناسی کودک به ویژه بخشی که مربوط به روان شناسی رشد می شود به وضوح نشان میدهد.

 

در اینجا به ذکر این نکته اکتفا می کنیم که از نیمه قرن هجدهم برخی از و اندیشمندان به متفاوت بودن ذهنیت کودک و بزرگسال پی بردند و به تدریج هم با دگرگونی اجتماعی (از جمله پیدایش نهاد آموزش همگانی) و هم تحولات فکری و مفهوم کودکی و دوران کودکی به رسمیت شناخته شد. ادبیات خود آگاه کودک، تحت چنین شرایطی پیدا شد و شروع به رشد کرد. منظور از ادبیات خود آگاه کودک، ادبیاتی است که نسبت به موضوع خود یعنی عالم کودکی شناخت به دست آورده است. افزودن صفت خودآگاه به اسم ادبیات کودک هم تأکیدی است بر جدایی ادبیات نوین کودک با ادبیاتی که در اصل برای کودک آفریده نشده است (ولی برای کودک مناسب است.)

 

تعریف، ارکان و قلمرو ادبیات کودک

 

آیا می توان سابقه ادبیات کودک را از عصر روشنگری عقب تر برد؟

در همین جا به این نکته اشاره کنیم که بنا به نگرش بالا سابقه ادبیات کودک را به عنوان یک شاخه مستقل و خودآگاه نمی توان از قرن هجدهم میلادی عقب تر برد. کسانی که سابقه ادبیات کودک را تا سده های میانه، دوران باستان و یا حتی ابتدای پیدایش انسان به عقب می برند به نکته فوق ( پیدایش مفهوم کودکی و دوران کودکی به عنوان شرط لازم پیدایش ادبیات کودک) توجه نمی کنند. این گروه مناسب بودن بخشی از آفریده های تخیل بشر برای کودکان را با ادبیات کودک اشتباه می گیرند. موضوع ادبیات کودک: دنیای کودک، صفات، عواطف، احساس ها، اندیشه ها، تلخی و شیرینی ها، و فضای ذهنی کودک است. این دنیا، چنان که خواهیم گفت پیش از یکی دو سده اخیر دنیای ناشناخته ای بود.

 

واقعیت این است که طی هزاران سال نویسندگان به سراغ دنیای کودک نرفتند. دلیل این امر آن است که کودکان را به عنوان کودک نمی دیدند. در جوامع پیش از تاریخ، کودک در سایه روابط اجتماعی، اقتصادی و دینی با طایفه و قبیله مورد توجه قرار می گرفت.(2) در یونان و روم باستان کودک به عنوان کودک دارای اهمیت نبود، بلکه به عنوان شهروند و رزمنده آینده مورد توجه بود. یونانیان در مجالس باده گساری که به مثابه یک آیین منظم برگزار می کردند و در آن مجالس به شعرخوانی هم پرداخته ا می شد، نوجوانان را نیز شرکت می دادند؛ اما هدف از این کار این بود که در آنها روح و سلحشوری بدمند. در سده های میانه کودک سرزمین ناشناخته بود. در جوامعی که نام و بردیم از کودک مراقبت می شد؛ اما او را نه همچون کودک که بزرگسال نارس می دیدند.

 

در دوران جدید، خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی و به عنوان یک کل همگون دیگر وجود ندارد. از یک سو کار، کارگاه کارخانه و بازار و دیگر سو مهد و مدرسه و دانشگاه دو نسل را از هم جدا کرده است. خانواده گسترده جایش را به خانواده هسته ای داده است. پیشرفت های شتابان و نوآوری های بی امان فاصله بین دو نسل را که یکی روی به آینده و دیگری پای در گذشته دارد هر روز بیشتر می کند. این انباشت آگاهی به فاصله بین دو نسل کودک و بزرگسال از مهم ترین محرک های ادبیات کودک بوده است.(3)

 

عرصه زیبایی شناسی ادبیات کودک

ادبیات کودک از این نظر نیز مستقل است که وسیله و رسانه ای برای بیان چگونگی و حالت هایی است که بیرون از این قلمرو نمی توان آن را بیان کرد. یکی از نویسندگانی که هم برای بزرگسالان می نویسد و هم برای کودکان، می گوید به این دلیل اقدام به نوشتن برای کودکان می کند که در مواردی بهترین شکل بیان هنری برای آنچه می خواهد بگوید توسل به چهارچوب ادبیات کودک است.(4)

 

وقتی می گوییم ادبیات کودک عرصه زیبایی شناسی خاص خود را دارد به این مفهوم نیست که ادبیات کودک اصول ذوقی جداگانه ای دارد و از چگونگی زیبایی شناختی متمایزی نسبت به ادبیات بزرگسالان برای رساندن پیام خود بهره می گیرد. بدیهی است که ادبیات کودک نیز مثل ادبیات بزرگسالان می کوشد جنبه های زشت و زیبا، تراژیک و کمیک، و پست و والای دنیای هستی را مورد جستجو، ارزیابی و بازآفرینی هنری : قرار دهد. ادبیات کودک نیز می کوشد با توسل به این کیفیات و برانگیختن احساس عشق و نفرت، اشک و لبخند و رنج و شادی موقعیت هایی را بیافریند که کودک را به سوی ارزش های خاص هدایت کند. به این ترتیب در بهره گیری از این عناصر زیبایی شناختی بین ادبیات بزرگسالان و ادبیات کودک تفاوتی نیست. تفاوت در این است که ادبیات کودکان این ویژگی های زیبایی شناسانه را در دنیای کودکان جستجو و بازآفرینی می کند. همین تفاوت باعث می شود که در عرصه زیبایی شناسی یکی در دنیای کودکان و دیگری در دنیای بزرگسالان از یکدیگر تفکیک شود.

 

بر همین اساس وقتی کیفیات ذوقی زشت و زیبا، پست و والا، کمیک و تراژیک، قهرمانی و ضدقهرمانی را در عالم کودک مورد توجه قرار میدهیم و از نگاه کودک آن را می بینیم با دریافت هایی رو به رو می شویم که همواره با دنیای بزرگسالان یکی نیست. مثلا چه بسا موقعیت هایی از نظر کودکان هزل گونه است؛ اما از نظر بزرگسالان چنین نیست. با کودکان بر چیزهایی می خندند که بزرگسالان آن را خنده دار نمی یابند.

 

تعریف، ارکان و قلمرو ادبیات کودک

 

نقش ادبیات کودک

ادبیات کودک نقش خاص خود را نیز دارد. این نقش در وجوه اصلی خود همان نقشی است که ادبیات بزرگسالان نیز دارد؛ ولی ادبیات کودک آن را در حوزه خاص خود ایفا می کند. برای هنر و ادبیات به طور کلی سه نقش اصلی در نظر گرفته اند. این سه نقش عبارت است از: نقش معرفتی، نقش عقیدتی و نقش زیبایی شناختی.

 

نقش معرفتی در یک نگاه کلی، نقش معرفتی هنر و ادبیات این است که ما را با پدیده های مختلف زندگی مثل مناسبات اجتماعی انسان ها، احساسات، اندیشه ها، عواطف، سجایا و سرشت و سرنوشت انسان آشنا می کند. البته در پهنه ادبیات بزرگسالان کسانی هستند که این نقش را قبول ندارند؛ ولی حتی در آثار کسانی که چنین نقشی را برای هنر نمی پذیرند نیز صورت هایی از زندگی مشاهده می شود. گو اینکه به شکلی دگرگونه و نابخردانه. تصویری که از زندگی پرداخته می شود هرچقدر ساخته تخیل عنان گسیخته باشد باز هم نمی تواند بازتابی از زندگی نباشد.

 

در ادبیات کودک تقریبا این همفکری وجود دارد که در کتاب کودک باید چیزی برای گفتن و چیزی برای آموختن داشته باشد. بسیاری از کتاب های کودکان دربرگیرنده شناختی از پدیده های گوناگون زندگی پیرامون آنهاست. این شناخت ممکن است مربوط به انتقال یک سلسله اطلاعات از طریق کتاب های مربوط به حوزه دانستنی های علمی باشد یا به صورت تحلیلی ژرف تر از جلوه های گوناگون زندگی، مناسبات انسانی و اجتماعی در شعر و قصه و تصویر باشد.

 

نقش عقیدتی- منظور از نقش عقیدتی هنر و ادبیات این است که آفرینش های هنری و ادبی به طور مستقیم و غیرمستقیم از ارزش ها و آرمان های خاصی جانبداری می کند و آفرینشگر می تواند هنگام آفرینش اثر رسالت خاصی برای کار خود برگزیده باشد یا اینکه به چنین رسالتی عقیده نداشته باشد. البته این سخن بدان معنا نیست که بین یک اثر جانبدار و اثری که بر مبنای عدم اعتقاد آفرینشگر به جانبداری در هنر آفریده شده است، تفاوتی نیست. یک اثر هنری و ادبی می تواند سخت جانبدار باشد یا به ظاهر هیچ جانبدار نباشد؛ اما اثر به ظاهر غیرجانبدار نیز از ذهن انسان تراوش کرده است و ذهن (فرقی اور نمی کند متعلق به چه کسی باشد) در دریافت و انتقال جلوه های زندگی نمی تواند بیطرف باشد.

 

گذشته از این در جامعه انسانی بی طرفی نسبت به ارزش ها خود یک ارزش است زیرا جامعه به قطب هایی تقسیم شده است و بی طرفی در عمل به سود قطب مسلط است.

 

در هر حال در حیطه ادبیات کودک بسیاری پذیرفته اند که آثار ادبی از ارزش ها، عقاید و آرمان های خاصی، منطبق با ملاحظات فرهنگ پذیری و اجتماعی شدن کودک، باید له دفاع کند. ادبیات کودک می تواند با بهره گیری از اشکال و امکانات هنری ارزش های و اجتماعی را به شیوه گیرا به کودک منتقل کند و بدون توسل به نطق و خطابه، که غالبا واکنش منفی کودک را برمی انگیزد او را به شناخت خوب و بد هدایت کند.

 

نقش زیبایی شناختی- ادبیات کودک وجوه زیبایی شناختی عرصه های زندگی کودک را، که ما از آن به عالم کودکی تعبیر کردیم باز آفرینی می کند و به این ترتیب برای او موقعیت های قهرمانی و ضدقهرمانی، تراژیک و کمیک و پست و والا را تفسیر می کند. دنیای کودکان زیبایی های خاص خود را دارد که نه تنها برای کودکان، بلکه حتی برای بزرگسالان نیز جالب است. کودکان از طریق روبه رو شدن با این مظاهر خوشایند و ناخوشایند به دلیل انگیزش عاطفی نسبت به جلوه های خوب و بد زندگی موضع اخلاقی می گیرند.(5)

 

خلاصه آنکه ادبیات کودک:

1. ذوق زیبایی شناسی کودک را رشد می دهد.

۲. ارزش های اجتماعی و اخلاقی را به آنها منتقل می کند.

٣. عواطف، احساسات و تفکر کودکان را رشد میدهد.

۴. به نیازهای رشدی و روان شناختی کودکان پاسخ میدهد.

۵. بالاترین دستاوردهای فرهنگ و دانش بشر را به آنها معرفی می کند.

 

تقسیم بندی ادبیات کودک

ادبیات کودک را به شیوه های مختلفی می توان دسته بندی کرد. این دسته بندی در وهله نخست متکی به تعریف ما از ادبیات به طور کلی و در وهله دوم ادبیات کودک به طور خاص است. ادبیات را در مفهوم کلی و در گسترده ترین معنا می توان شامل همه چیزهایی دانست که در یک زبان نوشته و سروده شده است. در این معنا ادبیات تمام و کتاب ها، رساله ها و جزوه ها، از نوشته های مربوط به آشپزی گرفته تا شعرهای حافظ را در بر میگیرد. چنین مفهومی از ادبیات در زبان فارسی نسخه برداری از واژه لیترچر Literature در زبان انگلیسی و فرانسوی است.

 

دایرة المعارف مهم بریتانیکا ادبیات را تحت عنوان Literature به همین معنا گرفته است. در دایرة المعارف World Book نیز تحت عنوان ادبیات چنین آمده است: «ادبیات در وسیع ترین مفهوم تمام چیزهایی است که در یک زبان نوشته شده است.»(6) در بریتانیکا نیز ذیل مدخل ادبیات چنین آمده است: «ادبیات در معنای متداول به کلیه نوشته هایی اطلاق می شود که به زبان مشترک یک ملت نوشته شده است.»(7)

 

ادبیات هنری و ادبیات غیرهنری

ان اگر «ادبیات» را به این مفهوم وسیع بگیریم در این صورت در طبقه بندی ادبیات پیش از هر کاری باید آن را به ادبیات هنری و غیرهنری تقسیم کنیم. چنان که دایرة المعارف های نامبرده نیز چنین کرده اند. از جمله در دایرة المعارف بریتانیکا پس از تعریف ادبیات آورده است که واژه ادبیات معنی رایج دیگری نیز دارد که می توان آن را معادل ادبیات هنری گرفت. ادبیات هنری یکی از صورت های بیان فرانمودی Expression است و برای نوشته ای به کار می رود که واجد کیفیات و مشخصات مقوله هنر باشد.(8) بنا به این مفهوم نمی توان هر چیزی را که با کلام بیان شده است هرچند دارای وزن و آهنگ باشد «ادبیات» نام نهاد.

 

نوشته ها و سروده هایی در زمره ادبیات درمی آید که با ملاک های معینی از آفرینش هنری مطابقت داشته باشد. پاره ای از این ملاک ها عام هستند و هر آفرینش هنری باید با از آنها انطباق داشته باشد. پاره ای دیگر نیز مربوط به هر ژانر (یا نوع ادبی) خاص اند. له ادبیات در این مفهوم به تمامی معنا شاخه ای از هنر است. آن شاخه از هنر که مصالح آن و کلام است و از نقاشی که مصالح آن خط و رنگ و طرح و یا از مجسمه سازی که مصالح از آن سنگ و فلز است متمایز می شود.

اصطلاح ادبیات در زبان فارسی

واژه ادبیات در زبان فارسی ساخته جدیدی است. آنچه ما اکنون از لفظ ادبیات مراد میکنیم در گذشته «علوم ادبیه» یا «فنون ادبیه» گفته می شد و تا همین اواخر در لغتنامه ها و فرهنگنامه های فارسی به همین صورت به کار می رفت. در دوره های اخیر است که ما جزء دوم اصطلاح مذکور، یعنی صفت «ادبیه» را جدا کرده آن را جمع بسته و واژه «ادبیات» را ساخته ایم. به این ترتیب اصطلاح «ادبیات» جانشین «علوم ادبیه» شد.

 

افزون بر این، منظور ما از لغت ادبیات با آنچه در نزد قدما وجود داشت اندکی متفاوت است. کافی است که به لغتنامه دهخدا و فرهنگ فارسی تألیف معین نگاهی بیندازیم تا به این تفاوت پی ببریم. در لغتنامه دهخدا برای لغت «ادب» معانی زیر ذکر شده است: فرهنگ، پرهیخت، دانش، هنر، آیین، راه و رسم. آنگاه زیر اصطلاح «علم ادب» چنین آمده است: علم ادب یا سخن سنجی در اصطلاح قدما عبارت بوده است از معرفت به احوال نظم و نثر از حیث درستی یا نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن(9) در فرهنگ فارسی تألیف دکتر محمد معین نیز چنین آمده است: علوم ادبیه در اصطلاح قدما دانشی بوده است شامل علم لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض، قوانین خط و اشتقاق. (10)

 

دکتر ذبیح الله صفا می نویسد: «در اوایل عهد اسلامی حتی گردآوری و نقل اقوال و اخبار عرب و امثال و انساب جویی از علوم ادبیه به شمار می رفت. (11) در همان کتاب تحت عنوان «علوم ادبیه» آمده است: «علوم ادبیه علومی است که به کیفیت بیان معانی به صور مختلف آن از قبیل کتابت و خطابه و انشاء و شعر ارتباط داشته باشد.»(12)

 

به هر حال، در زبان فارسی زمان ما معنى رایج «ادبیات» عبارت از کلامی است که واجد کیفیات هنری، معطوف به ذوقیات و مبتنی بر اصول معین زیبایی شناختی باشد. اما «ادبیات کودک» چه در ایران و چه در کشورهای دیگر به معنای وسیع برای مجموع نوشته ها، سروده ها و کتاب های تصویری که برای کودکان در نظر گرفته شده و برای مخاطب کودک تنظیم شده است به کار می رود. بنابراین نوشته هایی که عنوان ادبیات کودک به آنها گفته می شود ممکن است واجد مشخصات هنری باشد و در چهارچوب مقوله هنر قرار گیرد و یا اینکه تنها برای انتقال اطلاعات و دانش ها در نظر گرفته شده باشد و مفهوم ادبیات هنری را نتوان بر آن نهاد. از جمله ممکن است این نوشته ها گردآوری یا بازنویسی قصه ها و اشعار قدیم برای مخاطب کودک باشد.

 

اگر ادبیات کودک را به این مفهوم یعنی مفهوم وسیع آن در نظر بگیریم می توان آن را به ادبیات هنری - تخیلی و دانستنی های علمی تقسیم کرد. ادبیات هنری - تخیلی شامل بخشی از ادبیات کودک است که مبتنی بر علاقه و متکی بر اصول و اساس آفرینش هنری است. و تخیل عنصر اصلی و مرکزی آن است. شعر، قصه و داستان، و همین طور کتاب های تصویری (که ترکیبی از نوشته و نقاشی است) به این گروه تعلق دارد.

 

برخی از نثرهای ادبی شعرگونه، اما غیرداستانی را نیز می توان در این دسته قرار داد؛ و اما دانستنی های علمی شامل آن بخش از ادبیات است که برای انتقال اطلاعات عمومی نسبت به صورت های گوناگون حیات به مخاطبان کودک از گروه های سنی مختلف فراهم شده است.

 

ادبیات قدیم و ادبیات جدید

ادبیات کودک را به گونه ای می توان به ادبیات قدیم و ادبیات جدید کودک تقسیم و کرد. ادبیات قدیم آن دسته از ادبیات کودک است که از قدیم بازمانده و برای کودکان و مناسب است اما خاص وضعیت ذهنی کودکان آفریده نشده است. و می توان آن را به دو دسته تقسیم کرد:

 

۱. آنهایی که توسط خالق معینی گردآوری و نوشته یا سروده شده است، مثل حماسه ها (شاهنامه، ایلیاد، أدیسه)، قصه های پندآموز یا فابل (کلیله و دمنه، قصه های ازوپ، مرزبان نامه) و اشعار کلاسیک (شعرهای سعدی، نظامی و غیره)

 

۲. آنهایی که نویسنده یا سراینده معینی ندارد و در واقع از درون جمعیت های انسانی در شرایط زندگی اولیه جوشیده است و به گونه ای محصول خلاقیت جمعی است. اسطوره های متل ها، چیستان ها و قصه های عامیانه از این جمله اند.

 

البته بسیاری از فراورده های ادبیات عامه که نویسنده و شاعر معینی دارند نیز ممکن است از جهت منشأ و درون مایه از درون جمعیت های اولیه انسانی جوشیده باشد (یا به گفته اشپنگلر تجلی ذهن ناخودآگاه جمع باشد) ولی نویسنده یا شاعر معینی فردوسی، نظامی، همر) آنها را جمع آوری و با نبوغ خود پرداخت کرده باشد.

 

ادبیات داستانی و غیرداستانی

ادبیات کودک را از جهتی به دو دسته ادبیات داستانی و غیرداستانی تقسیم می کنند. این تقسیم بندی برگرفته از سنت غربی و معادل دو واژه Fiction (داستانی) و nonfiction (غیرداستانی( است. اما معادل های فارسی این دو اصطلاح اندکی ابهام انگیز است. اصطلاح «داستانی» به صورتی که معادل لاتین آن هم برای داستان و . هم برای شعر به کار می رود. به طور کلی ادبیات داستانی را برای ادبیاتی به کار می برند که د به طور اساسی با عنصر تخیل سر و کار دارد. اما در زبان فارسی وقتی واژه داستانی را می شنویم و می بینیم کمتر احتمال دارد که شعر و داستان هر دو به ذهنمان بیاید.

 

دسته بندی ادبیات به ادبیات داستانی و غیرداستانی در ایران نیز کم و بیش معمول شده است و با احتیاط می توان آن را به کار برد. در این صورت باید به تعریف های این دو مفهوم توجه کرد. ادبیات داستانی عبارت از نوشته ها و سروده هایی است که از تخیل نویسنده یا سراینده تراوش کرده است. البته مفهوم این سخن آن نیست که نویسنده یا سراینده در این نوع آفرینش واقعیت را در کار خود هیچ در نظر نگرفته است. یک آفرینش مبتنی بر تخیل، می تواند آفرینش واقعگرایانه باشد و حتی از الگوهای بیرونی نیز استفاده کرده باشد؛ اما در ادبیات تخیلی همواره نویسنده یا سراینده واقعیات بیرونی را با ذهن خود پردازش می کند و آن را برای منظور خود به روش خاصی بازآفرینی می کند.

 

ادبیات غیرداستانی نیز بیشتر برای شرح و بیان واقعیت، انتقال اطلاعات و دانش در زمینه های گوناگون به کار می رود. در این نوشته ها نیز ممکن است از آمیزه تخیل استفاده شود (مثلا برای جذاب کردن مطلب) أما تخیل عنصر اصلی و مرکزی نیست. بیشتر اوقات وقتی از ادبیات کودک به طور کامل سخن گفته می شود منظور همین ادبیات داستانی یا تخیلی و یا ادبیات هنری است.چگونگی تقسیم بندی کتاب

با توجه به این که تقسیم بندی بالا، یعنی تقسیم ادبیات کودک به ادبیات کی داستانی و غیرداستانی نسخه برداری از مفاهیم خارجی است و علاوه بر این به سبب ابهاماتی که دارد نارسا نیز هست میتوان تقسیم بندی زیر را پیشنهاد کرد. در کتاب ادبیات کودک به چهار دسته کلی به شرح زیر تقسیم شده است:

 

1. کتاب های تصویری

۲. قصه و داستان

۳. شعر کودک

۴. دانستنی های علمی

 

البته این تقسیم بندی هم خالی از نقص نیست. مثلا برخی از انواع در ادبیات کودک مثل زندگینامه ها در مرز داستان و دانستنی های علمی قرار می گیرند به گونه ای که گاه بیشتر به داستان و گاهی هم بیشتر به دانستنی های علمی نزدیک اند. با این حال و با توجه به اینکه هرگونه طبقه بندی به طور نسبی است میتوان از برخی ایرادهای کوچک چشم پوشی کرد. ما در این نوشته تقسیم بندی بالا را اساس کار قرار داده ایم.

 

انواع ادبیات کودک

هر یک از چهار دسته فوق خود به شاخه های دیگری تقسیم می شوند و از مجموع این شاخه ها انواع ادبیات کودک پدید می آید. انواع اصلی یا عمده ادبیات کودک شامل اسطوره، حماسه، افسانه، قصه های پندآموز، قصه های پریان، کتاب های تصویری، داستان های رئالیستی، داستان های حیوانات، دانستنی های علمی و شعر کودک است. ما در قسمت دیگری از کتاب هر یک از این انواع را مورد بحث قرار میدهیم. اما در اینجا تعریفی کوتاه از هر یک از این انواع به دست می دهیم تا مبنای تقسیم بندی خود را مشخص کرده باشیم و با انواع ادبیات کودک که درباره آنها توضیحات مفصلی خواهیم آورد آشنا شویم.

 

بد نیست ابتدا به این موضوع اشاره کنیم که ما واژه «انواع» را به عنوان معادلی و برای «ژانر» genre در زبان لاتین به کار برده ایم. معادل قسم و اقسام نیز برخی ها برای واژه لاتین یادشده برگزیده اند. به هر حال واژه های فارسی نوع و قسم معادل های رسایی برای اصطلاح فرنگی «ژانر» نیستند و ما آنها را برای اجتناب از کاربرد واژه ی خارجی به کار می بریم.

 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”