ریتم آهنگ

بررسی نقاشی و معماری بیزانس

بررسی نقاشی و معماری بیزانس
بیزانس نام شهری بود که یونانیان در قرن هفتم ق م در کنار بوسفور برپا کردند. در 196 ب م رومیان آن شهر را گرفتند، و در 330 میلادی به امر امپراتور قسطنطین اول [امپراتور روم] شهر جدید بزرگتری در آن مکان به وجود آمد که قسطنطنیه نام یافت. در سال 395 میلادی که امپراتوری بزرگ روم به دو کشور روم شرقی و روم غربی تجزیه شد، فرمانروایی روم شرقی [شامل شبه جزیره بالکان و آسیای صغیر - ترکیه امروزین] به دست امپراتور آرکادیس افتاد که شهر بیزانس را با همان نام قدیمیش پایتخت خود قرار داد. وی که منکر اولویت اُسقف رم [پاپ] بود دین رسمی امپراتوریش را با عنوان کلیسای ارتودوکس(1) از کلیسای رومی جدا ساخت، و از آن پس روم شرقی با نام امپراتوری بیزانس صاحب تاریخ و تمدن و هنری خاص شد، و از قرن پنجم تا پانزدهم میلادی به حیات خود ادامه داد، و توانست با نیرویی شگرف تهاجمات مکرر اقوام وحشی شمالی به نام گوتها و هونها، و نیز تجاوزات دیگر بیگانگان، از فرانسویها و ایتالیاییها گرفته تا بلغارها و ایرانیان و اعراب و ترکان، را دفع کند، و آمیزه ای از هنر یونانی و رومی و خاوری را با عنوان هنر بیزانسی به مدت هزار سال بر جا بدارد. سرانجام در سال 1453 میلادی سلطان محمد فاتح امپراتوری بیزانس را برانداخت و شهر قسطنطنیه را با تبدیل نامش به استانبول پایتخت خود قرار داد؛ و این تاریخ آغاز دوره «رنسانس» محسوب شده است.
و اما روم غربی [شامل ایتالیا، قسمتهایی از انگلستان و فرانسه و اسپانیا، و شمال افریقا و سرزمینهای شرق دریای مدیترانه] در برابر حملات پیاپی گوتها و هونها تاب مقاومت نیاورد، و در سال 476 میلادی آخرین امپراتور روم غربی به دست سرکرده گوتها از مقام خود برکنار و امپراتوریش منقرض شد؛ و این تاریخ آغاز «قرون تیره» اروپا محسوب می شود.
ویژگیهای هنر بیزانسی - امپراتوری بیزانس در آغاز هنر مشخصی از آنِ خود نداشت. با گذشت مدت زمانی پس از تشکیل دولت روم شرقی، خصوصیات و عناصر هنری یونان و روم و مصر و ایران در هم آمیخت و هنری با هویت هنر بیزانسی، که نه یونانی بود و نه رومی و نه خاوری، به وجود آمد. این هنری بود رسمی و نیایشی، با وقار و دیگر جهانی، و
هنر بیزانسی هنری مسیحی بود که در دوران فرمانروایی قسطنطین از پرده خفا بیرون آمد و تا حدی جنبه رسمی یافت و در شهرهای عمده آن زمان چون میلان و اسکندریه و انطاکیه و فلسطین و بخصوص خود قسطنطنیه پایگاههایی به دست آورد. سده ششم میلادی شاهد نخستین «عصر طلایی» آن هنر شد، که ثمره بزرگش بنای/یا صوفیه بود [مقتبس از اصل یونانی «هاگیاسوفیا» به معنی «حکمت مقدس»]. این ساختمان شکوهمند در ابتدا کلیسایی بود [360 میلادی] و دوبار طعمه آتش شد، و در 537 به فرمان امپراتور یوستی - نیانوس در آن جایگاه بنایی پر تفصیل با گنبدی معظم برپا شد که با تعمیرات و تغییرات بعدی تاکنون برجا مانده است.
در قرون هشتم و نهم میلادی فرقه شمایل شکنان که تمثالهای جسمانی را مظهر و یادآور بت پرستی می شمردند، شمایل قدیسان را از پرستشگاهها طرد و انواع شمایل سازی [نقاشی دیواری، پیکرتراشی، نقش صورت با کاشی معرق یا موزاییک] را تکفیر کردند، که بر اثر آن نشو و نمای هنر دینی متوقف ماند، و عرصه برای رونق گرفتن هنر دنیوی و تزیینی باز شد. بار دیگر از اواسط سده نهم تا اواسط سده یازدهم [از 867 تا 1057] که فرمانروایی بیزانس به دست امپراتوران مقدونی افتاد، نه تنها امپراتوری روم شرقی به اوج قدرت خود رسید، بلکه «دومین عصر طلایی» هنر بیزانسی نیز در عرصه وجود آمد، که حاصل تمایل عمومی به سوی هنر باستانی یونان و وصف تصویری تشریفات رسمی و کوکبه امپراتوری، و بخصوص نفوذ افزاینده نگاره های اسلامی بود.
در فاصله دو قرن پایان حیات امپراتوری بیزانس، یعنی از 1260 تا 1453 میلادی «سومین عصر طلایی» هنر آن سامان نیز به ظهور رسید که تعدادی نقاشیهای دیواری برجا مانده نمایانگر آن است. نکته شایان توجه اینکه در همان زمان که نیروهای مادی بیزانس به نهایت درجه صعف رسیده بود، فرهنگ و معماری و هنر آن کشور به گستردن پرتو خود بر ونیز و ایتالیای جنوبی و سیسیل و بلغارستان و سربستان و روسیه ادامه می داد.
در عین حال که هنر بیزانسی اصالتاً هنری دینی بود، فلزکاری، زرگری، جواهرسازی، میناکاری، تذهیب، پارچه بافی و عاجکاری را نیز در دامان خود پرورش داد؛ همچنانکه نقاشیها و موزاییک کاریهای غیر دینی را زینت بخش کاخهای شاهی ساخت. لیکن این گونه آثار، که بیشترشان هم از میان رفته است، در برابر وفور مضامین انجیلی و مصایب زندگی مسیح و مریم عذرا، و همچنین تمثالها و شرح حالهای قدیسان که در هنرهای رسمی بیزانس متجلی شده، بکلی ناچیز است. در این چهارچوب دینی و خداشناسی، هنرمند بیزانسی خود را چون مقامی روحانی متعهد به تثبیت اصول و تبلیغ معارف و مقررات مسیحیت می دانست، و به هیچ رو در پی آزادی جویی و نوآوری نبود؛ بخصوص که در امپراتوری روم شرقی کلیسای ارتدوکسی رسمیت یافته و از مرکز مسیحیت روم جدا شده بود، و به همان سبب نیاز به تبلیغ بیشتر برای تأمین موقعیت و تحکیم مبانی خود داشت. نتیجه حاصل از سرسپردگی و ایثار هنرمندان بیزانسی یکی اینکه به طور عموم نام و امضایی از ایشان برجا نمانده است [به جز اندک موارد استثنایی]، زیرا هنرمند کار خود را وقف دین می کرد، و برای خویش فردیتی و شیوه ای و شهرتی قایل نبود.
حتّی در دوره های چیرگی هنر درباری و دنیوی، سجیه دینی هنر بیزانسی برجا ثابت می ماند، و اگر هنر به بزرگداشت شخصیت امپراتور می پرداخت، او را در مقام فرمانروایی خاورزمینی، که سایه ای خاکی از ذات ربانی شمرده می شد، مورد ستایش قرار می داد؛ به بیان دیگر از دیدگاه هنرمند بیزانسی تشریفات دربار و کاخ امپراتور، با آن نظم و حرمتی که داشت، در حقیقت چون مراسم دینی بود که در تجلیل فرزند خدا و نمایش شکوه ملکوت اجرا می شد.
از آنچه گذشت به طور خلاصه نتایج زیر به دست می آید: هنر بیزانسی اصالتاً هنری غیر دنیوی و غیر جسمانی و غیر واقعنما بود؛ از بازنمایی شباهت می گریخت و به نقشپردازی می گروید؛ از انسان خاکی و مضمون عادی دوری می جست،و در آرزوی دست یافتن به انسان برتر، به حقیقت مطلق و به ذات ربانی تلاش می کرد. هنرمند بیزانسی با نقشپردازی خود اشکال مشهود و صورتهای جسمانی را درهم می شکست، و یا تغییرشان می داد، تا اشکال و صورتهایی غیر این دنیایی و با مفاهیم رمزی و دینی به وجود آورد. هنر بیزانسی به هیچ وجه جنبه طبیعتگرایی و نوآوری و فردیت پرستی نداشت، بلکه هنری بود عمیقاً آیینی و رمزگرا، و مقید به ضوابط و مقرراتی پای برجا.
هنر بیزانسی ریشه در شرق داشت و سایه بر غرب گستراند.

پی نوشت ها :

1- Orthodox

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.


 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”