حسن کسائی (زادهٔ 3 مهر 1307، اصفهان درگذشتهٔ 25 خرداد 1391، اصفهان) موسیقیدان و نوازندهٔ نِی و سهتار اهل ایران بود.
منزل پدرش محل مراجعه بسیاری از بزرگان علم وادب و هنر ایران بود؛ به همین دلیل از سن 5 سالگی (1312) کار موسیقی را با آوازخوانی آموزش آواز نزد استاد جلال تاج اصفهانی آغاز نمود. ذوق موسیقایی بالای کسایی سبب شد تا یک سال بعد (1313) از محضر بزرگانی چون اسماعیل ادیب خوانساری، اکبر خان نوروزی، غلامرضا خان سارنج، سید حسین طاهرزاده، علی شهناز، محمد طاهرپور و ... جهت بالابردن کیفیت دانش خود بهره ببرد.
کسائی از سال 1314 تحصیل در مدرسه پهلویها را آغاز میکند و سالهای بعد نیز به مدارس شاه عباسی، علّیه، حکیم نظامی و دبیرستان ادب اصفهان میرود.
کسایی نوجوان در سن ده سالگی(1317) به محضر استاد ابوالحسن صلا و حسین تهرانی(نوازنده نامدار تمبک) میرسد و در نخستین دیدار آوازی در ابوعطا با همراهی ویلن استاد صبا میخواند.
یک سال بعد وی موفق میشود اولین تجربه صحنهای خود را با همراهی فلوت نصیر ثقفی در مایه بیات ترک در دبیرستان سعدی اصفهان اجرا کند.
سال 1319 نقطه عطفی در زندگی حسن کسایی به شمار میرود، چرا که وی با ساز نی که آن زمان صدایی فش دار و به اعتقاد بسیاری از اهل موسیقی گوشآزار داشت آشنا می شود و در وی میدمد. دو سال بعد (1321) وی با مهدی نوایی از نوازندگان شناخته شده نی آشنا و به مدت سه ماه نزدش آموزش میبیند.
نخستین اجرای رادیویی حسن کسایی به سال 1322 باز میگردد که وی قطعاتی را در دستگاه سه گاه با نواختن چهارمضراب معروف ابوالحسن صبا در این دستگاه (چهار مضراب زنگ شتر) در رادیو ایران به صورت مستقیم اجرا میکند..
ساخت و اجرای قطعة معروف «هشت بهشت» و اجرای کنسرت در شهرهای آبادان و خرمشهر به نفع بی بضاعت های ژاندارمری، همراه جلال تاج اصفهانی و جلیل شهناز شهرتی برای کسایی به ارمغان میآورد تا مجله موزیک ایران در شماره 19 خود(1332) با چاپ عکسی از کسایی 25 ساله در روی جلد خودبه عنوان استاد نی یاد کند.
علاقهمندی به سهتار سبب میشود تا کسایی از سال 1333 برای بهرهگیری از مکتب سه تار نوازی ابوالحسن صبا به نزد وی برود و همزمان از محضر عبدالحسین صبا و ارسلان درگاهی نیز بهره بگیرد.
یک سال بعد (1334) کسایی به تهران میآید تا کارهایش را در عرصهای وسیع تر در اختیار عموم قرار دهد و در همین سال پدر کسایی دار فانی را وداع میگوید و وی به رهبری استاد صلا و با همراهی محجوبی، مجد، تهرانی، بنان، پاشوکی و ... در وزارت خارجه کنسرتی میدهد.
بعد انقلاب به دلیل فضای نه چندان مناسبی که برای موسیقی ایجاد میشود، وی آخرین برنامه رسمی خود را در رادیو ایران با همکاری جلیل شهناز و محمد رضا شجریان و جهانگیرملک اجرا میکند. در این سال و تا قبل از سال 61 آرشیو موسیقی رادیو اصفهان از بین میرود و کسایی هم از صداو سیما برکنار و حقوقش قطع میشود.
در گذشت مادر (1361) از جمله اتقاقات غم انگیز زندگی استاد کسایی بود. سال بعد کسایی قطعه معروف اشک نی را میسازد و بعد از آن تا سال 1369 که سفری به کشورهای آلمان، انگلستان، فرانسه، هلند کرده و در چند برنامه رادیویی برنامهای اجرا میکند، عملا کار خاصی صورت نمیدهد. در همین سال تندیس وی درگالری مفاخر هنری جهان لندن نصب میشود.
باشرکت در جشنواره نینوازان ( تالار اندیشه)(1370) فعالیت دوباره استاد کسایی رونق میگیرد و سه سال بعد(1374) صدا و سیما مستمری وی را برقرار میکند و درسال 1378 موفق به دریافت نشان نفر اول درجه یک فرهنگ و هنر در جامعه موسیقی میشود که هیئت دولت به وی اعطاء کرد. سال 1381 هم لوح چهره ماندگار موسیقی را از صداو سیمای دوره علی لاریجانی دریافت میکند.
آثار
قطعه معروف سلام در دستگاه چهارگاه
نای نی
نای جان
یاران زندهرود (باصدای تاج اصفهانی)
به اصفهان رو (باصدای تاج اصفهانی)
شاخه گل ۶ (باصدای غلامحسین بنان)
شاخه گل ۹ (باصدای غلامحسین بنان)
شاخه گل ۱۶ (باصدای غلامحسین بنان)
گفتگوی نی و عود
گفتگوی نی و تار
دختر گُلفروش (باصدای علی جهاندار)
واپسین سال های عمر
از کارهای اخیر کسایی میتوان به آلبوم دختر گلفروش با تنظیم مهرداد یزدانی و آواز علی جهاندار و گفتوگوی نی و تار که حاصل همنوازی استاد با شهرام میرجلالی است اشاره کرد.
حسن کسایی در سال های پایانی عمرش به سرطان مبتلا شد و عصر روز 25 خرداد 1391، پس از سپریکردن 2 ماه در حالت کما، در اصفهان بدرود حیات گفت.
مراسم خاکسپاری وی در سکوت خبری و به صورت شبانگاهی به دلیل ممنوعیت خاکسپاری بعد سال 1366 در تخت فولاد با حضور جمعی از اعضای خانواده و شاگردان وی برگزار شد و طبق وصیت خود کسایی مبنی بر خاکسپاری در کنار مقبره تاج اصفهانی، پیکر او در تخت فولاد اصفهان و در فاصله کمی از مقبره جلالالدین تاج اصفهانی به خاک سپرده شد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”