وقتی از اسطورههای هندو ایرانی سخن میگوییم، بخشی از آن مربوط به قوم کهن هندی است و بخشی دیگر مربوط به تبار باستانی ایران. بعدها که اقوام هندو ایرانی در اواخر هزارۀ دوم پیش از میلاد از هم جدا میشوند، بُنمایههای اساطیری آنان نیز تا حدی تفکیک میشود و حتی خدایان دو گروه میشوند. خدایان هندی، دِواها[۱]، در ایران به دیوان، و خدایان ایرانی، اهوراها، در هند با نام اسوراها[۲] به دیو تبدیل میشوند. اما زمانی که هندوایرانیان یک قوم واحد بودند، همه هر دو گروه خدایان را میپرستیدند. مثلاً میتراـورونا بزرگترین خدای هندوایرانی بوده و نخست یک زوجخدای جدانشدنی تصور میشد و نامش در سنگنبشتۀ کهنی بازمانده از هزارۀ دوم پیش از میلاد آمده است. میترا از ریشة «میت» به معنی پیمان و میثاق است. میترا خدای ضامن عقد و پیمانها و وَرونا خدای آسمان و فرمانروا بوده، صاحب قدرت سحر و جادوست، نگهبان نظم کیهانی یا رتا[۳] است. رتا بعدها در کیش ایرانی به ارتَه یا همان اَشَه تبدیل شده است.
نیایش میترا در متون هندی نیز در ریگ ودا هست و در متون ایرانی در یشتها، سرود مهریشت را داریم. بین این دو مضامین مشترکی وجود دارد. حتی در واژة ودا[۴] که از ریشة vid یا vaed است. به معنی بینش، آگاهی و دانش، به گونهای در ریشة واژة «اوستا» نیز هست. اوستا هم به معنی دانش، بصیرت و آگاهی است. هرچند برخی اوستا را از ریشۀ ستودن هم میدانند. در وداها حدود سی سرود در ستایش میتراـورونا وجود دارد. میترا در وداهای هند پسر آدیتیا، خدای آسمان و زمین است. ورونا کل کیهان و آسمان، و میترا پسر آسمان و زمین است، هر چند پایگاهش پایینتر است، اما نقش مهمتر ملموستر و کاربردیتری دارد. وقتی میترا با زمین پیوند دارد، به نوعی با انسان گره میخورد و وظایفش در برابر انسان تعریف میشود.
میترا در اسطورههای ایرانی کارکردهای جدیدتری میپذیرد و پیوندش با خورشید اهمیت دارد. به طوری که بعدها از جمله در مهریشت، خورشید را چشم میترا پنداشتند. میترای ایرانی نیرو بخشنده، نور دهنده، بارور کننده و گسترانندة چراگاهها و مرغزارهاست و در واقع همه کارۀ زمین است. به همین سبب، نقش وَرونا کم کم کمرنگ و محو میشود و میترا جای او را میگیرد. در هند هم ورونا به خدایی ناکنشمند بدل میشود و خدایان دیگری مثل ایندرا، برهما، ویشنو و شیوا جای او را میگیرند. همانگونه که اهورا مزدا در ایران جای اهورا میترا را میگیرد.
در هند اسطورهها و آیینها به شکل نمادهای تصویری، اعم از بتها، تندیسها و شمایلها در میآیند. حتی شکل خدایان تغییر میکند. در هند، موضوع ازدواج خدایان ـ که در میانرودان وجود داشت ـ ادامه یافت، ولی در ایران این مضمون کمرنگ میشود و به شکلی محو میترا و آناهیتا را با هم پیوند دادهاند یا هرمزد را با سپندارمذ؛ سپندارمذ را دختر هرمزد، آذر را پسر هرمزد تصویر کردهاند.
اکنون ببینیم چرا اصلاً موضوع ازدواج خدایان در میان اقوام باستانی مطرح میشود. وقتی از زوج خدای میانرودانی، دوموزی ـ اینانا سخن به میان میآید، میدانیم که دوموزی (یا همان تموز بابلی) خدای گیاهان و نباتات است و نقش او همان چرخة کشاورزی است. اینانا خدای مونث از آسمان باران میفرستد چون ایزدبانوی آسمان است مثل ورونا. زمین با بهرهگیری از بارانِ آسمانی بارور میشود. پس، ازدواج دوموزی و اینانا شکل میگیرد. البته این در اساطیر مصر، برعکس است. آسمان مادر و زمین پدر است. در آنجا نوت خدابانوی آسمان ماده و گِب خدای زمین است. گِب سعی میکند به بالا برود و آسمانبانو را بارور میکند و آسمان باران میبارانَد و گیاهان میرویند و بر روی زمین میرویند. در اساطیر ایرانی، آشکارا ازدواج مقدس آسمان و زمین وجود ندارد. هر چند میدانیم که سپندارمذ (الهۀ زمین) مونث است ولی دقیقاً معلوم نیست که همسر کیست، اما وظیفهاش باروری و کشت گیاهان است. البته در فرهنگ عامه او را دختر یا همسر هرمزد میشمارند و حتی باروری زنان را به او نسبت میدهند. خدایان در اساطیر ایران، متعالیتر و انتزاعیتر از خدایان میانرودان، مصر یا یوناناند.
پدیدة آمیزش و پیوند آن با کشاورزی را در اساطیر دیگر جهان از جمله در آیینها و اساطیر آفریقایی هم میتوان دید. بنا به آیینهای آفریقایی، زمانی که زمین را شخم میزدند، در شیارهای زمین ازدواج مقدس انجام میگرفت تا زمین بارور شود. این آیین در میانرودان هم رواج داشت.
در اساطیر هند، غیر از میتراـورونا، ایندرا، سوما و ناسَتیاها[۵] را داریم که در واقع سه اسطورة مهم هند و ایرانیاند. سوما یا سومه نام هندی یک ایزد و گیاه است که معادل ایرانیاش هوم یا هئومه[۶] است. هوم و سوما یک ریشة واحد دارند. هم نام خداست و هم نام گیاه، شیرة این گیاه را گرفته به صورت نوشاب مقدسی در معابد از آن استفاده میکردند که هم سکرآور و هم درمان بخش بود. مصرف این نوشاب خلسهآور با نیایش آیین خاصی همراه بوده است. واژة هاون از ریشة هوم است، یعنی هوم کوب؛ چون هوم را با هاون میکوبیدند و شیرهاش را به دست میآوردند. هوم ایزد رویانندة گیاهان و باران آور است. در ایران سرود اوستایی هوم یشت در نیایش این ایزد است. در اسطورة هوم آمده که این ایزد گرفتار میشود، فشرده و له میشود تا شیرة جانش به صورت شیرهای خلسهآور و درمانبخش درآید.
ایندرا خدای جنگ و جنگاوری در اساطیر هند است و خدای بزرگ و قدرتمندی است. او بر روی زمین به کمک انسانها میآید. او جدا کنندة آسمان و زمین است و در اصل خدایی برزخی میان آسمان و زمین است، اما نگاهش بیشتر به زمین بوده است. او خدای توفان هم هست و توفان نازل میکند. ایندرا در اساطیر ایران به دیوی به نام اَندر تبدیل میشود که جزو هفت دیو اصلی همکار اهریمن است. اما ایندرا در هند خدای نابود کنندة دیو خشکسالی و پیشکار ورونا است. ایندرا کشندة وِریترای اژدهاست. ایندرا به شکل پرندهای کیهانی و نوشندة قهّار سوما است. شخصیت رستم همانندیهایی با ایندرا خدای جنگاوری دارد.
قهرمانیهای رستم و ویژگیهای دیگرش یادآور قهرمانیها و خصایص ایندراست. وقتی ایندرا به جنگ میرود، بر اسب سرخ سوار میشود، خورشید مثل اسب سرخ ایندرا است. همسر ایندرا، ایندرانی، ایزد بانویی هندی است.
ناسَتیاها خدایان برکتبخشاند. در بعضی موارد، دو ایزد هستند و در دیگر موارد گروهی از ایزدان به شمار میآیند که در شمار گروه خدایان جوّی یا فضاییاند. کلاً خدایان هندوایرانی ساختاری سه طبقهای دارند: ۱) میتراـرونا نماد طبقة آسمان ـ فرمانروا؛ ۲) ایندرا نماد طبقة جنگاور و ارتشتار؛ ۳) ناسَتیاها نماد طبقة کشاورزان و به اشوینها[۷] هم معروفاند. اشوینها از ašva- معادل ایرانی aspa- است به معنی اسب و در لاتین و فرانسه به cheval بدل میشود به همین معنی و واژۀ شوالیه و شوالیهگری یا ساحشوری و سوارکاری از همین واژه است. با این ریشهیابی به سرچشمۀ هندواروپایی خدایان و مضامین مشترک اساطیری میتوان دست یافت.
مضامین مشترک اساطیری را در بسیاری از ملتهای خویشاوند میتوان یافت. همۀ مظاهر و عناصر طبیعت، مانند خورشید، ماه، ستارگان، انسان، آب، گیاه و حیوان و مظاهر دیگر کیهانی همه به گونهای خاستگاهی مشترک دارند. البته این مضامین مشترک در سرزمینهای همجوار، معمولا با نژاد و خاستگاه مشترک قابل اثباتاند و در سرزمینهای دور از یکدیگر با خاستگاهها و نژادهای گوناگون، میتوان گفت که اگر وجوه مشترکی –مثلا بین مضامین اساطیری ایران و ژاپن یا اساطیر سرخپوستی یا اساطیر سرزمینهای دیگر- دیده میشود، اموری اتفاقی است و تنها از آن روست که انسانها در این سیارۀ آبی زیر همین خورشید و ماه و ستارگان تجربهها و دریافتهای مشترک داشتهاند. پس، در میان اسطورههای آنان میتوان به عناصر مشترک و حتی واحدی برخورد. اما این فقط و فقط به خاطر درک و احساسات مشترک انسانهاست نه از آن رو که تحت تأثیر مستقیم یکدیگر بودهاند، مانند آنچه که در وجوه مشترک اساطیری ایران و هند یا حتی در میان اسطورههای مشترک اقوام هندواروپایی میبینیم و این امری اثبات شده است هم از نظر فرهنگی، باستانشناختی و مهمتر از نظر ریشههای مشترک زبانی.
منابع
آموزگار، ژاله. (۱۳۷۱). «ديوها در آغاز ديو نبودند»، ماهنامۀ كلك، ش ۳۰، شهريور.
اسماعیلپور مطلق، ابوالقاسم (۱۳۸۷)، اسطوره، بیان نمادین، تهران: سروش.
—————– . (۱۳۹۲). «رستم و همتای هندی او ایندرا». در شاهنامه در شبه قارۀ هند، به اهتمام مینا حفیظی.
زیر نظر محمدرضا نصیری. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
ایونس، ورونیکا. (۱۳۷۳). اساطیر هند. ترجمۀ باجلان فرخی. تهران: اساطیر.
بهار، مهرداد. (۱۳۸۶). جستاری در فرهنگ ایران. تهران: اسطوره.
[۱] . Devas
[۲] . Asuras
[۳] . Rita
[۴] . Veda
[۵]. Nasatyas
[۶]. Haoma
[۷]. Ašvins
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”