زنان آزادی را در تاریکی و وحشت می یافتند
در اتاقخواب خانهای کهنه و اجارهای در نیوانگلند آمریکا، زنی خوابیده و به کاغذ دیواری زرد رنگ «که چشمهای بیننده را دچار اغتشاش دید میکند» نگاه میکند. او افسردگی پس از زایمان دارد و شوهر حمایتگرش که اتفاقا پزشک او هم هست، برایش استراحت مطلق تجویز کرده است. زن فکر میکند خانه، به نحوی عجیب است. او واقعا کاغذ دیواری زرد اتاقخواب را دوست ندارد.
این مقدمهی داستان کلاسیک کوتاه «کاغذ دیواری زرد» شارلوت پِرکینس گیلمَن است که در سال ۱۸۹۲ نوشته شده، و میتوان در آن قدم به قدم فروپاشی روانی زنی را دنبال کرد. او شروع به دیدن تصاویر عجیبی در نقوش کاغذ دیواری میکند، زنانی را اسیر و زندانی پشت درهایی بسته میبیند، زنانی که روی زمین میخزند.
این یکی از هراسانگیزترین و ناخوشایندترین متنهایی است که خواندهام. آرام آرام قدرتدرک را از دست دادن و حس غریب بیمارگونهای در محیط خانه داشتن، همهی اینها باعث میشود که هر بار با خواندن این کتاب چیزی در درونم به لرزه بیفتد.
در حالی که با خواندن چنین داستان بی حادثهای که فقط در آن زنی خوابیده و به تدریج رو به جنون کشیده میشود، مو بر تنم سیخ میشود، خواندن کتابهایی در مورد قاتلهای زنجیرهای، چنین احساساتی در من برنمیانگیزد. به نظر من هراس آورترینها آنانند که در ذهن و درون کاسهی سر اتفاق میافتند. و موضوع جالب در مورد ترس این است که بسته به افراد و نوع رویاها و تخیلاتشان، تاثیری متفاوت بر آنها دارد.
داستان کوتاه شارلوت پرکینس گیلمن (Charlotte Perkins Gilman) آخرین داستان مجموعه داستان «زنان مخوف» است که توسط کگ یوهانسون (KG Johansson) گردآوری و ترجمه شدهاست. تمام داستانها در قرن ۱۸ نوشته شدهاند، دورانی که در آن ادبیات گوتیک به اوج محبوبیتش رسیدهبود.
اصطلاح «ادبیات گوتیک» نخستین بار در میانهی قرن ۱۷ پدیدار شد، پیش از آن واژهی «گوتیک» تنها در هنر و معماری به کار گرفته میشد. این موضوع توسط نویسندهی انگلیسی هوراس والپول (Horace Walpole) با نوشتن رمان «قصر اوترانتو» و با عنوان فرعیِ یک داستان گوتیک، برای همیشه تغییر کرد.
این رمان تمام عناصری را که به ادبیات گوتیک نسبت داده میشود، در خود داشت؛ قصرها و قلعههای غمانگیز قدیمی، قهرمانهای زن در رنج و تحت شکنجه، نیروهای ماوراء طبیعی، راهبان دیوانه و دالانهای هزارتو، که با زبانی احساسی گرا (ملودراماتیک) و پرطمطراق به تصویر کشیدهمیشدند.
پژوهشگر ادبی و متخصص ادبیات گوتیک ماتیاس فیر (Mattias Fyhr) در پایاننامهاش با عنوان «دالانهای هزارتوی تاریک» مطرح می کند که گوتیک یک ژانر ادبی نیست بلکه یک حالت است، که می تواند در انواع متون ادبی ظاهر شود. وحشت و عناصر ماوراء طبیعی اجزای ضروری گوتیک نیستند، بلکه آنچه نشانهی گوتیک است، حس مالیخولیایی و ناخوشی خزنده و پیش رونده است. این موضوع در مجموعه داستان «زنان مخوف» هم حس می شود، چرا که اغلب داستانها بیش از آنکه رعبانگیز و هراسآور باشند، غم انگیزند.
داستانهای زیادی به پیروی از رمان والدول نوشته شدند. این گرایش تازهی داستانی در دوران پیشا رمانتیسم جایگاه درخوری یافت، دورانی که اذهان اروپایی از خشک اندیشیهای عقلانی و پراگماتیستی که در آن همهچیز در جهان قابل پیشبینی، اندازهگیری و غلبهپذیر مینمود، کسل شده بودند. ادبیات وحشت به آنچه در این دوران جایی مناسب نمییافت، جایگاه داد؛ یعنی احساسات، رویاها و تخیلات روز محشر.
گوتیک واکنشی به عصر روشنگری عقلانی و بخش مهمی از رمان بورژوازی در عصر صنعتیگرایی بود. نکتهی شگفتآور آن بود که بسیاری از نویسندگانی که در سنت گوتیک می نوشتند، زن بودند.
یکی از پیشروان این مکتب آن رادکلیف ( Ann Radcliffe) بود که گفته می شود با نوشتن «اسرار اودولفو»، الهامگر نویسندگانی چون ادگار آلن پو و مارکی دو ساد بوده است. جین آستین کتاب نورثنگر ابی “Northanger Abbey” خود را به عنوان ساتیر وبه مسخره گرفتن رمان رادکلیف و کل موج گوتیک نوشت. گویی تصویر شخصیت اصلی رمان از واقعیت، به طور کلی پس از خواندن رمان های گوتیک تحریف شده است.
نامهایی چون کلارا ریوز (Clara Reeves)، ماری الیزابت برادون (Mary Elizabeth Braddon) و خالق فرانکشتاین، ماری شلی (Mary Shelly) دنباله رو راهِ آن رادکلیف شدند. حتی نویسندگان واقع گرایی مانند خواهران برونته (Bronté) یا الیزابت گاسکل (Elizabeth Gaskell) هم، عناصر گوتیک را در رمان های خود جای دادند.
چرا نویسندگان زن جذب گوتیک شدند؟ کگ یوهانسون در مقدمهی شماتیک دقیق خود در کتاب مجموعه داستان های گوتیک، توضیحی عملگرا می دهد، این که رمان نویسی به طور کلی در قرون ۱۷ تا ۱۹ عمدتا یک مشغلهی زنانه بود. احتمالا جایگاه پایینی که ادبیات زنان داشته سبب تاخیر در آغاز پژوهشهای جدی در مورد رمان گوتیک شده است.
اصطلاح Female Gothic گوتیک زنانه در دههی ۷۰ میلادی توسط پژوهشگر ادبی اِلِن مورس (Ellen Moers) ابداع شد و از آن زمان به بعد، حوزهی تحقیقاتی ویژهای یافت.
وقتی پای تفاسیر فمینیستی در میان است، ادبیات گوتیک چون چاه بخشندهای است که می توان نمونههای زیادی از درونش بیرون کشید. زن جوانی که در داستان “کاغذ دیواری زرد” شارلوت پرکینز گیلمن به آرامی به جنون می رسد، در خانه محبوس است و سرپرستی آن را شوهرش بر عهده دارد که مدام به او یادآور می شود که نوشتن برایش خطرناک است. به این فکر کنید که این داستان، ۴۰ سال پیش از رمان «اتاقی از آن خود» ویرجینیا وولف نوشته شده است.
وقتی شبح زن، مری الیزابت برادون در رمان “آغوش سرد” ، همسر سابق خیانتکارش را تعقیب می کند ، هنگامی که بازوهای سردش را دور گردن مرد گره میزند، می توان آن را به مثابهی انتقام از جامعهی ستمگر کاملا مردسالار انگاشت. یکی از کلاسیک ترین نمونه ها ، زن دیوانه در اتاق زیر شیروانی «جین ایرِ» شارلوت برونته است، که می تواند مثاالی از تظاهر تک تک احساسات خشمناک و جنسیت سرکوب شدهی یک زن باشد.
نمادگرایی قوی گوتیک هنوز برای بسیاری از نویسندگان زن و پژوهشگران ادبی جذاب است. دافنه دو موریر ، شرلی جکسون ، جویس کارول اوتس ، آنجلا کارتر ، تونی موریسون ، مارگارت اتوود و مونیکا فاگرهولم تنها چند تن از نویسندگانی هستند که عناصر گوتیک را در کتابهای خود به کار بردهاند. در سوئد ، ماریا گریپه ، اینگر ادلفلدت و ماره کاندره نمونه های آشکار دیگری هستند. همچنین ادبیات مردمی و ادبیات جوانان مملو از توصیف خون آشام ها و زامبی ها است.
در سال های اخیر ، گوتیک در ادبیات رونق دوباره یافتهاست. سنت به اصطلاح گرولسک دارای عناصری است که به وضوح گوتیک هستند: ترس ، تحریف و یک ایده آل دخترانهی فرو ریخته و از هم پاشیده. در واحد آموزشی طراحی نوشتار ادبی دانشگاه گوتنبرگ، به تازگی “مدرسهی جادوگری” ویژهای ایجاد شده که در آن نویسندگان زن جوان تشویق می شوند تا جادوگر درون خود را با نوشتن بیرون بکشند.
ستارهی ادبیات دانمارک اولگا راون (Olga Ravn) یکی از دو معلمی است که با اولین رمان خود “سِلِستین”، وقتی اجازه میدهد که شخصیت اصلی رمانش، یک زندگی موازی در بدن دختری از قرن شانزدهم داشته دارد، مستقیماً به سبک گوتیک بازمی گردد.
در زمانهی پلیدشهری یا دستوپیایی که ما در آن زندگی می کنیم ، بدون شک شباهت هایی با زمان پیدایش ادبیات گوتیک وجود دارد.
از یک سو، احساس بودن در اوج توسعه تکنولوژیکی ، و از سوی دیگر هرچه بیشتر داشتن احساس سقوط و فاجعه. اما من معتقدم که جذابیت گوتیک توضیحی دیگر، کمتر محدود به زمان دارد ، که مربوط به آن نیاز ابدی ما برای نزدیک شدن به دورترین مرزهای احساسات و تخیلاتمان است. البته ، هم مردان و هم زنان این نیاز را دارند ، اما زنان هنوز هم تا حد زیادی با قوانین و محدودیت های نانوشته احاطه شده اند، هرچند قوانین و محدودیتهای امروزی کاملا متفاوت از دوران ویکتوریایی هستند.
داستان کوتاه شارلوت پرکینز گیلمن، زنی که دراز کشیده و به کاغذ دیواری زرد خیره شده است، از اینجهت چنین هولناک به نظر می رسد که نشان می دهد دیوانگی و جنون نیز می تواند راهی برای آزادی باشد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”