ریتم آهنگ

روشهای خلاقانه نظری شعرفرا متنی

روشهای خلاقانه نظری شعرفرا متنی

روشهای خلاقانه نظری  شعرفرا متنی «مطالعات ادبیات شناخت شناسی نوین»
تالیف و ترجمه: دکتر سعید جهانپولاد
 

مقدمه

هیچ روش واحدی وجود ندارد که بر نقد ادبی به طور کلی حاکم باشد ، اما به طور کلی منتقدان تمایل دارند که با جمع آوری قرائت دقیق متون با منابع تاریخی و  یا چارچوب های نظری پیش بروند.  بسیاری از مکاتب انتقادی وجود دارد که بر اساس رویکردها و سیستم های ارزشی متفاوت بنا شده است.  در اینجا ، ما برخی از چارچوب های تاریخی و نظری مربوط به “شعر فراتر از متن” را بیان می کنیم

 

 

زیبایی شناسی

 

نظریه های زیبایی شناسی نحوه تعامل ما با اشیا  و تجربیات نفسانی را  و واکنشهای آنرا نشان می دهد  و سعی در توضیح چگونگی قضاوت هایی مانند “این زیباست” یا “این زشت” است دارد  که به  تجربه زیبایی شناختی  می رسد  ، زیرا  این تجربه  از حواس ما بر می آید  و جنبه حسی  دارد  تا مفهومی ، به سختی می توان  آنرا به  زبان آورد.  می توانیم قبول کنیم که به عنوان مثال یک نقاشی یا غروب آفتاب زیبا است ، اما به سختی می توان گفت که چه چیزی باعث چنین نقاشی شده است  و چنین تصوری را درست کرده است

برای آزمایش و تبیین تجربه زیبایی شناختی ، نظریه های زیبایی شناسی هنر سعی کرده اند که انواع مختلفی از تجربه حسی را به هر هنر اختصاص دهند و آنها را از این طریق  محدود کنند تا توصیف کنند که مثلاً زیبایی بصری از زیبایی موسیقی یا ادبیات متفاوت است

ادبیات و هنر تجسمی ، دو روشی که این پروژه بر آنها متمرکز است ، از زمان باستان در رابطه با یکدیگر در نظر گرفته شده اند.  از اصطلاح هوراتیان ، از جمله شعر تصویری تا مفهوم هنرهای خواهر آنها  ، این مفهوم که هر دو (شعر و نقاشی) وظیفه اساسی دارند زیرا شیوه های نمایشی و بصری آنها در قرن ها  منتقل شده است.  با این حال ، در سال ۱۷۶۶ ، زیبایی شناس آلمانی  لسینگ  ، اظهار داشت كه كمبود این هنر باعث تمایز مشهور  این دو هنر است: شعر باید به گوش او بخورد و اقدامات مبتنی بر زمان را در نظر بگیرد ، در حالی كه نقاشی باید برای چشم جذاب باشد و تنظیمات فضایی را نشان دهد.  استدلال لسینگ برای ادعای برتری شعر مطرح شده است.  به ادعای وی ، نشانه های انتزاعی زبان نسبت به نشانه های طبیعی هنر تجسمی ، آزادی و بیان بیشتری به آن می بخشند.  به این ترتیب ، همانطور كه ​​بعداً منتقد هنر ، كلمنت گرینبرگ ادعا كرد ، كار وی سلسله مراتبی از هنرها را بنا نهاد كه برای دو قرن بعد كه ادبیات هنری قدرتمندتر یا مسلط تر به حساب می آمد ، اغلب چنین باقی بماند.

برای گرینبرگ و دیگر منتقدان تأثیرگذار هنری که در اواسط قرن گذشته می نوشتند ، هنر غالب قرن بیستم نقاشی بود.  بر خلاف ادبیات ، اکثر مجادلات و مباحث  چنین بود که هنر تجسمی می تواند در مواد  اصلی  و ساختمند خود عقب نشینی کند و کاملاً بر عناصر زیبایی شناختی تکیه کند   بنابراین در دور از دنیا بایستد و در برابر هرگونه دخالت یا همکاری در سیاست و جامعه مقاومت کند.

از طرف دیگر ، ادبیات به دلیل ماهیت زبانی خود به راحتی آلوده می شد و به اهداف سیاسی ، تمایل نشان می داد و از آن استقبال می کرد  به گفته این منتقدان مدرنیست ، قدرت ویژه هنر تجسمی در تقابل با زبان بود.

 

اخیراً ، چنین سلسله مراتب زیبایی شناختی نه تنها به عنوان ساختارهای ایدئولوژیک کاملاً مورد انتقاد قرار گرفته بلکه به طور فزاینده ای توسط هنر بینا رسانه ای به چالش کشیده شده است.  به جای بازگرداندن سلسله مراتب بین ادبیات و هنرهای تجسمی ، اکنون کاوش در آثاری که این دو را به هم نزدیک می کند و بررسی نحوه تأثیرگذاری  نظریه ها و خروجی هر کدام ژانرها  بر روی یکدیگر بسیار جالب  توجه هست   با این حال ، باید توجه داشت که بسیاری از اندیشمندان معاصر می گویند که ما در فرهنگی زندگی می کنیم که بصری هدایت می شود و تصاویر به طور فزاینده ای بر آن مسلط می شوند.  بنابراین این سوال که ادبیات چه ارزشی در رابطه با هنر تجسمی دارد ، هنوز مورد بحث است.

 

واکنش خواننده

 

نظریه  دریافت یا واکنش خواننده اصطلاحی کلی برای طیف وسیعی از نظریه های ادبیاتی است که بر روند خواندن و تفسیر متون تمرکز دارد.  چنین نظریه هایی از دو سنت اصلی فلسفی استفاده می کنند.  اولین مورد هرمنوتیک (فلسفه تفسیر و تشریح) است ، از هرمنوتیک عاشقانه فردریش شلایرماخر ، که مفهوم “دایره هرمنوتیکی” را توسعه داد ، تا تفکر تأثیرگذار قرن بیستم هانس-گئورگ گادامر ، که بر تاریخ و  جنبه های بینا ذهنی /عملی تفسیری. و   دوم پدیدارشناسی  که از پروژه بنیانگذاری فلسفه ادموند هوسرل  که در جستجوی ماهیت آگاهی منتج شده است  نظریه دریافت یا واکنش خواننده  پرسش های کلی مانند ماهیت معنا و نقش موضوع مطالعه را مطرح می کند و همچنین با تمرکز دقیق بر فرایندهای تعامل بین متن و خواننده ، چگونگی تفسیر و نحوه استخراج یا ساخت مفاهیم را به چالش می کشاند

 

اشکال اولیه نظریه واکنش خواننده به ویژه در فلسفه و نقد ادبی  آلمانی زبانها یافت می شود در دهه ۱۹۳۰ ، رومن اینگاردن ، متأثر از پدیدارشناسی هوسرل ، متن را به عنوان یك « ابژه  ارادی » می دانست كه برای ایجاد آن به تكامل «  انضمام سازی ا  » وبهم  پیوستگی اندام وار توسط خواننده وابسته است (اثر هنری ادبی ، ۱۹۳۱).  ولفگانگ آیزر این وضعیت را در دهه ۱۹۷۰ مطرح می کند که  رابطه  با معناپذیری متن ،  ناشی از فرایندی است که در آن خواننده ، در تعامل با متن ، شکافها یا عدم قطعیت ها را کامل می کند یا آن  جای خالی پازل ها را پر می کند (قانون خواندن: نظریه واکنش زیبایی شناسی خواندن ، ۱۹۷۶)  .  هانس-رابرت جاوز ، كه در دهه ۱۹۶۰ ملاحظاتی را نوشت ، رویكرد تاریخی و جمعی تری را در پیش گرفت.  جایی که آیزر از اصطلاح “افق ”  برای اشاره به آنچه در پس زمینه توجه  فردیت خواننده  در یک نقطه خاص از خواندن وجود دارد استفاده می کند (در تضاد با “موضوع” یا پیش زمینه) ، برای “افق انتظار” از جاوز به معنای پیوندی مشترک است  فرضیات یک نسل از خوانندگان (“تاریخ ادبیات به عنوان چالشی برای تئوری ادبیات” ، ۱۹۶۷).  با این حال ، این گادامر است که بیشترین اهمیت را به تاریخ و زمان

می بخشد.  (در حقیقت و روش) (۱۹۶۵) وی  که از نظریه هایدگر در مورد تفسیر و درک هرمنوتیکی استنباط می شود  ،  که مفاهیم “سنت” ، “پیش فهم” است  و فاصله زمانی اصلی هستند ، نه به عنوان مانع تفسیر بلکه به عنوان اساس  مبنایی آن.  در اینجا مفهوم “افق” با تأکید دیگری بار دیگر اتفاق می افتد: گادامر استدلال می کند که درک  و دریافت باید لزوماً شامل “آمیختن” افق خواننده یا روش درک جهان با افق گذشته یا “دیگر بودگی” تاریخی همراه باشد.  سایر متفکران  برجسته و تأثیرگذار بر نظریه  واکنش خواننده شامل ای دی  هیرش (اعتبار در تفسیر ، ۱۹۶۷) ، پل ریکور (نظریه تفسیر ، ۱۹۷۶) و استنلی فیش (آیا در این کلاس متنی وجود دارد؟ ، ۱۹۸۰)

هستند که در بیشتر موارد ، “خواننده ای” که اقدامات ، زمینه و چشم انداز او در تئوری واکنش و دریافت خواننده در نظر گرفته می شود ، یک ساختار نظری  دارند که خواننده ضمنی ، خواننده  فعال خواننده مدلی ، خواننده مورد نظر یا خواننده ایده آلی را تشریح می کنند.،

پرکاربردترین این خوانندگان به احتمال  قوی مفهوم  گسترده  اصطلاحی خواننده ضمنی ولفگانگ آیزر است (که در پاسخ به نویسنده ضمنی وین سی بوت ساخته شده است).  خواننده ضمنی میان متن و خوانندگان واقعی واسطه است و “شبکه ای از ساختارهای دعوت کننده  واکنشی را تعین  می بخشد  که خواننده را وادار می کند متن را  دریافت و ادراک کند (آیزر ، قانون خواندن  ص ۳۴)

تفاوت اصلی بین سنتهای پدیدارشناختی و هرمنوتیکی در گرایش اولی به نادیده گرفتن عوامل زمانی و تاریخی به نفع نوعی رابطه استعلایی بین خواننده و متن است ، در مقابل آن تأکید تاریخی دومی وجود دارد که بر عناصر این تنش در مذاکراتی که در حال حاضر بین انتقاد ادبی جریان اصلی و شناختی در جریان است ، دوباره  پا گرفته است  مطالعات ادبی دیگری از اواخر دهه ۱۹۹۰   در چرخش تاریخی  بروز کرده   و همچنین آگاهی بالایی را نسبت به وضعیت فرهنگی خواندن و تفسیر را از تئوری پسااستعماری و پسا فمینیستی به ارث برده اند. نقد ادبی شناختی ، با بهره گیری از زمینه هایی مانند علوم اعصاب و ذهن و  نظریه زیست  تکاملی و بیولوژیکی  و به احتمال زیاد ویژگی های کلی مغز انسان را در بستر مطالعات بینا رشته ایی ادبیات شناخت شناسی قرار داده که عمدتا مستقل از عوامل فرهنگی  تک رشته ایی معاصر ملاحظه می شود

پروژه شعر فرامتنی به دنبال تعامل بین این دو موضع است    که تحول چند جانبه ی تجربی  را لحاظ کرده  که در واقع  انواع دیگری  از خوانندگان واقعی را مورد مطالعه قرار می دهد  و سعی در یادگیری از تفاسیر و پاسخهای مختلف فردی و جمعی آنها دارد. و هدف  این  روش  که این کار را در چارچوبی از درک آگاهی یافته از نظریه ادبیات و زیبایی شناسی شناختی  انجام  می دهد از جمله پرسیدن اینکه خوانندگان “واقعی” چگونه به خواننده ضمنی یک اثر پاسخ می دهند یا خود را در آن قرار می دهند و “افق انتظار” از  گروههایی که به آنها متصل هستند و لحظه و وضعیت مکانی و زمانی فرهنگی  آنان در سکنا گزینی در متن

 

 

نظریه ادبی شناخت شناسی

 

نظریه ادبی شناخت شناسی  یک رویکرد بینارشته ای است که تلاش می کند بینش های علوم شناختی را در مطالعه ادبیات ادغام کند.  منتقدان شناخت شناسی به مدل هایی برگرفته از روانشناسی شناختی ، زبان شناسی شناختی ،  هوش مصنوعی و تکنولوژی زبانی و علوم اعصاب و  ذهن و بدن  و نظریه های زیست  تکامل متنی متوسل می شوند.  همه این علوم مربوط به فرآیندهای مربوط به کسب ، سازماندهی و کاربرد اطلاعات هستند و بنابراین می توانند به توضیح پدیده های اساسی درک ادبیات مانند درک ، تأثیر ،  کنشمندی درک خواننده و تعامل

 

نظریه ادبی شناخت شناسی  یک رویکرد بینارشته ای است که تلاش می کند بینش های علوم شناختی را در مطالعه ادبیات ادغام کند.  منتقدان شناخت شناسی به مدل هایی برگرفته از روانشناسی شناختی ، زبان شناسی شناختی ،  هوش مصنوعی و تکنولوژی زبانی و علوم اعصاب و  ذهن و بدن  و نظریه های زیست  تکامل متنی متوسل می شوند.  همه این علوم مربوط به فرآیندهای مربوط به کسب ، سازماندهی و کاربرد اطلاعات هستند و بنابراین می توانند به توضیح پدیده های اساسی درک ادبیات مانند درک ، تأثیر ،  کنشمندی درک خواننده و تعامل و روند تکامل ژنتیکی متن و  حالات  متنوع ادراک حسی و عاطفی و بصری ، بازنمایی و تفسیر و استراتژی های خواندن و خوانش متن به واسطه خواننده  در حل مسئله کمک کنند.

 

منتقدان شناخت شناسی ، تئوری واکنش خواننده را که ولفگانگ آیزر

استرنبرگ در دهه ۱۹۷۰ توسعه دادند ، یک گام فراتر می برند: سوالات تفسیر ادبی و انتقاد علمی و روشمند  را تنها در مواجه با خواننده  ثابت  قرار نمی دهند  بلکه به طور خاص در بدن و ذهن  و حسهای او در یک مواجه رویا روی استحکام می بخشند و  با گسترش طیف وسیعی از ابزارهای موجود  برای تحلیل ادبی ، انتقاد بازی را سامان دهی می کنند ،  منتقدان شناخت شناسی ادبی  امیدوارند که راه های جدیدی را برای نقد ادبی و نظریه انتقادی باز  هموار و گشوده نمایند

اولین موج مطالعات شناخت شناسی ادبی در دهه ۱۹۸۰ ظهور کرد و  به یک  جامعه علمی فعال در دهه ۱۹۹۰ بدل شد ،   در طی ده سال گذشته ، افزایش قابل توجهی در موسسات انتشاراتی  در این زمینه رخ داده است ، و کتابها و بیش از هزارها کتاب تخصصی در مطالعات شناخت شناسی ادبی و شعر شناخت شناسی منتشر شده   که باعث شده برخی منتقدان درباره “چرخش شناختی ادبی ” و نظریه ادبی شناخت شناسی  به گفتگو و مباحث دست بزنند ، این مطالعات اخیر را می توان به زیر شاخه های زیر تقسیم کرد: بلاغت شناخت شناسی  ، شعر شناخت شناسی  روایت شناخت شناسی ، زیبایی شناخت شناسی  و دریافت و واکنش شناخت شناسی  ، ماتریالیسم شناخت شناسی  ادبی و فرهنگی  و نظریه ادبی زیست تکامل شناختی  ،  بیشتر این مکاتب نه تنها به دنبال توضیح چگونگی عملکرد ادبیات در رابطه با واقعیتهای تجربی در مورد فرایندهای روانشناخت شناسی هستند ، بلکه گزارشهایی از دانش  و تجسم و تصور انسانی در مواجه با متون  را نیز ارائه می دهند  بعلاوه ، بسیاری از شناخت گرایان در مورد تبدیل دستگاههای سازگارگرایانه اصلی به تکنیکهای زیبایی شناخت شناسی و همچنین به پرسشهای مربوط به جهانی بودن حالتهای شناخت و رفتار گرایی خواننده و رفتارهای زبانی نویسندگان در متون از طریق مطالعات ژنتیک متنی  به مباحثه و مطالعه چند جانبه  دست یافته اند  سرانجام ، برخی از رشته های نظریه ادبی شناخت شناسی  اما نه همه واکنشی در برابر پس ساختارگرایی است.  برخی از منتقدان شناختی از علوم شناختی به عنوان سلاحی در برابر آنچه نسبی گرایی پساساختارگرایی تصور می کنند استفاده می کنند

 

 

 

 

 

 

منابع جهت مطالعه بیشتر

 

ابوت ، اچ ، پورتر.  “مطالعات ادبی شناخت شناسی :” نسل دوم “.  (Winter 2006).

 

آدورنو ، تئودور د. نظریه زیبایی شناسی.  ۱۹۷۰٫ اد.  G. Adorno و R. Tiedemann.  ترانس.  رابرت هالوت- کنتور.  لندن و نیویورک: پیوسته ، ۲۰۰۴٫

 

Bernstein، J.M. Against Voluptuous Lodies: Modern Modernism von and the meaning of painting.  استنفورد: انتشارات دانشگاه استنفورد ، ۲۰۰۶٫

 

—  سرنوشت هنر: بیگانگی زیبایی از کانت تا دریدا و آدورنو.  کمبریج: مطبوعات پولیتی ، ۱۹۹۲

 

فروند ، الیزابت.  بازگشت خواننده: انتقاد به واکنش خواننده.  لندن و نیویورک: ، ۱۹۸۷٫

 

گرینبرگ ، سی. “به سوی لائوکون جدیدتر”.  ۱۹۴۰٫ کلمنت گرینبرگ: مقالات جمع آوری شده و انتقادات.  جلد ۱: ادراکات و قضاوت ها.  ۱۹۳۹-۱۹۴۴٫  اد  ج

اوبیان  شیکاگو ، لندن: انتشارات دانشگاه شیکاگو ،

 

جکسون ، تونی  “پرسش بینا رشته ای: علوم شناختی ، روانشناسی تکاملی و نقد ادبی”

 

لسینگ ، گوتولد افرایم.، محدودیت های شعر و نقاشی.  ۱۷۶۶

ترانس.   راس  لندن: J ویرایش. Ridgway and Sons ، ۱۸۳۶٫

 

مک لین ، ایان  «خواندن و تفسیر» ، در نظریه مدرن ادبیات: مقدمه ای تطبیقی.   آن جفرسون و دیوید روبی.  لندن: باتسفورد

 

ریچاردسون ، آلن  و  اسپولسکی  ، اثر داستانی.  شناخت ، فرهنگ و پیچیدگی.  لندن: اشگیت ، ۲۰۰۴٫

 

اسپولسکی ، الن.  شکاف در طبیعت.  تفسیر ادبی و ذهن مدولار. آلبانی انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک ، ۱۹۹۳٫

 

Tsur ، Reuven.  به سوی نظریه شعر شناختی.  برایتون  Portland: Sussex Acedmic Press، ۲۰۰۸

 

ترنر ، مارک  ذهن خواندن: مطالعه زبان انگلیسی در عصر علوم شناختی.  پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون ، ۱۹۹۱

 

—- ذهن ادبی: ریشه های اندیشه و زبان.  آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد ، ۱۹۹۶

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”