ریتم آهنگ

گذری بر نقش‌مایه‌ی درخت افسانه‌ای «واک‌واک»

گذری بر نقش‌مایه‌ی درخت افسانه‌ای «واک‌واک»

گذری بر نقش‌مایه‌ی درخت افسانه‌ای «واک‌واک»

الهام کیانپور[۱]

 

 

یکی از این نقوش مشترک، که از دیرباز در آثار هنری پیوسته حضور داشته، تصویر درخت است. این نقش‌مایه گاهی به صورت طبیعی در شمایل درختانی چون: بیدمجنون، سرو، کاج و مانند آن در آثار هنری ظاهر شده  و گاه در ترکیبی تخیلی از چهره‌هایی از جانور و انسان بر سرشاخه های درختان با پیچک‌های اسلیمی و ختایی، به تصویر کشیده شده‌ است. از آن جمله‌ی این نقوش می‌توان به درخت افسانه‌ای «واک‌واک» یا «واق‌واق»  اشاره کرد که با نام «درخت سخنگو» نیز از آن یاد می‌شود.

در لغت‌نامه‌ی دهخدا آمده است که واق‌واق نام درختي در هندوستان است که بامداد، بهار و شبانگاه خزان مي‌کند و برگ‌هايش به شکل صورت مردم است. خلف تبریزی هم نوشته است که واق در لغت به معناي درختي است که صباح، بهار و شام، خزان کند؛ و بعضي بيشه و جنگلي را گفته‌اند که آن درخت در آنجاست وگويند ثمر و بار آن درخت به صورت آدمي و حيوانات ديگر است و گويند درآنجا کوهي است معدن طلا و نقره و بوزينگان در آنجا بسيار باشند و آن را «واک‌واک»، «واق واق» و یا «وقواق» هم مي‌گويند (خلف تبريزي، ۱۳۶۱ :۲۲۴۹).

در کتاب جغرافیایی «حدود العالم من المغرب الی المشرق» تألیف نویسنده‌ای گمنام در سال ۳۷۲ هجری درباره‌ی این درخت نوشته شده که: واقواق درختی چینی همانند: بادام و خیار چنبر است که میوه‌های همچون چهره‌ی آدمی دارد.  چون میوه این درخت برسد چندین بار صدایی همانند واقواق یا واک‌واک از آن به گوش می‌رسد (بی‌نا، ۱۳۴۰: ۲۴۸).

درخت در کهن‌ترین الگوی خود، تصویر کیهانی غول‌پیکری است که رمز کیهان و آفرینش است. رابطه‌ی انسان و درخت و جنبه‌ی تقدس آن به گونه‌ای تصویر شد که زایش انسان از درخت  بوده و این اعتقاد بخشی از مراسم آیینی، جادویی و هنری برخی از اقوام را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. از سوی دیگر، در برخی از تصاویر این درخت است که از بدن انسان روییده است. درخت سخنگو  یا درخت واق واق از نمونه درختان افسانه‌ای است که جایگاه پررنگی در هنر دارد.

این افسانه‌ها دارای چندین نسخه هستند. بر اساس یکی از آن‌ها، این درخت عجیب و غریب، که بر روی شاخه‌هایش سرهای پسران آدم را حمل می‌کند، در یک جزیرهی دوردست قرار دارد. با طلوع و غروب خورشید، آن‌ها فریاد می‌زنند: «واک‌واک» و سروده‌های آیینی خالق را می‌خوانند. طبق گفته‌ی خالقان این افسانه‌ها، این درخت با میوه‌هایی با بدن کاملی از زنان و صدای واک واک، نشان و علامت بدی هستند.

در منتخب مرآة الزمان وصف مکانی افسانه‌ای به نام «جزیره واق و وقواق»  آمده است که از ساقه درختان سبز و سر به فلک کشیده، چون به حدّ مقرر می‌رسند پای دختری ظاهر می‌گردد و هر روز عضوی از آن دختر بروز می‌نماید. اما موی سر دختر در ساق آن درخت پیچیده می‌ماند: بعد از خروج آن دختر،  دختری دیگر ظاهر می‌شود و همچنان الی یوم القیامه مستمر است و هر دختری که به وجود می‌آید سه مرتبه واق واق واق می‌گوید و زمین شکافته شده و به راه عدم می‌شتابد. آورده‌اند که اگر کسی دست برآن دختران بگذارد، آتشی از میان ایشان ظاهر شده، درآن شخص می‌افتد و هلاکش می‌سازد.

نقش‌مایه‌ی درخت سخنگو یا درخت واک‌واک، که ریشه در افسانه‌‌های سرزمین‌های گوناگون دارد، به اشکال مختلفی بر آثار هنری نمایان شده است. این نماد سرچشمه‌ی پیدایش نقوش تزیینی است که ترکیبی از سر جانداران طبیعی یا تخیلی با ساقه‌ها و گل‌های اسلیمی و ختایی شکل گرفته است. این طرح به‌عنوان یکی از نقش‌مایه‌های اصلی قالی‌بافی ایران نیز مطرح بوده و در طرح‌های مختلفی چون لچک‌ترنج و درختی جلوه‌گر شده است.

زاده شدن انسان از گیاه یادآور تقدس گیاه و گیاه‌خدایان از دوره‌ی نوسنگی و متأثر از معیشت متکی بر کشاورزی است. باورهای مربوط به درختان  و نباتات به گونه‌ای با آنیمیسم پیوند دارد. این پندار که درخت می‌تواند زاینده‌ی انسان باشد در برخی از فرهنگ‌ها با تصویر انسان‌هایی همراه است که از درختان آویزان بوده یا به مانند میوه های درختان در لابه لای آنها قرار گرفته‌اند.

در ایران قدیم نیز درختانی با قدسیت خاص وجود داشتند: درخت‌های سرو سه‌گانه، گویای تثلیث میترا هستند، در تصویری از درختی سه شاخه، بر سر هریک کلاهی فریجی نقش شده است. این نقوش با تصویری از میترا مرتبط هستند که خود را در شاخ و برگ درختی مخفی کرده است( ورمارزن، ۱۳۷۲:۹۰).

در کتیبه‌نویسی نیز سر انسان يا اشکال انساني و حيواني با پايه‌هاي گياهي موجودند، «قديمي‌ترين نمونه‌هاي آن به قرون وسطاي اسلامي برمي‌گردد که هنرمندان در خراسان يا موصل شيوه هاي اساسي کوفي يا نسخ را توأم با آرايش حروف با سر انسان يا حيوان بسط داده‌اند يا حروف را به شکل هاي غريب حيواني درآورده‌اند (اتينگهاوزن، ۱۳۷۹ :۲۱۵).

در کتاب شاهنامه نیز به درخت واک واک اشاره شده که نشان از حضور این افسانه نزد ایرانیان دارد. از میان این‌ها، یکی از شاهکارهای تصویری در شاهنامه‌ای موسوم به دموت است که اسکندر کبیر را در حال گفتگو با درخت سخنگو نشان می‌دهد؛ در  صفحات شاهنامه دوران ایلخانی، رسیدن پادشاه به انتهای دنیا را نشان می‌دهد، جایی که درخت سخنگو با سرهای انسانی زن و مرد روئیده است. درخت سخنگو با مجموعه‌ای از.سرهای انسانی و حیواناتی  چون خروس، بز کوهی، روباه و خرگوش تزئین شده است. بيضايی نیز در وصف درخت سخنگو در در کتاب «ریشه‌یابی درخت کهن» گفته است: اين درخت که در شاهنامه و کتاب‌هايی مانند هزار و يک شب وجود دارد، درختی است که دو تنه‌ ی زنانه و مردانه دارد و آينده را پيش‌‌بينی می‌کند. درخت سخنگو،  ظهرها با صدای مردانه و نيمه‌شب با صدای زنانه و لطیف، از آينده می‌گويد.

اسدی توسی نیز در گرشاسپ‌نامه از درخت واق‌واق یاد کرده است:

جزیری به پهنای کشور سرش/  همه بیشه واق واق از برش

به بالا ز صدرش فزون هر درخت /   به مه بر سرو، بیخ بر سنگ سخت

همه برگ‌شان پهن و زنگار گون/ ز گیلی سپرها به پهنا فزون

بَر هر یکی چون سَر مردمان/ برو چشم و بینی و گوش و دهان

چو ناگه وزیدی یکی باد تیز/ از این بیشه برخاستی رستخیز

سَرِ شاخ ها سوی ساق آمدی/ وزآن هر سری واق واق آمدی

 

فهرست منابع

اتينگهاوزن، ريچارد و يارشاطر، احسان(۱۳۷۹)، اوج‌هاي درخشان هنر ايران، ترجمه‌ی هرمز عبداللهي وديگران، تهران: آگه.
بی‌نام(۱۳۴۰)، حدود العالم من‌ المغرب الی المشرق، به کوشش منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران.
خلف تبريزي، محمدحسين(۱۳۶۱) برهان قاطع، به اهتمام محمد معين. تهران: اميرکبير.
دهخدا، علي اکبر.(۱۳۷۳)، لغت نامه، تهران: مؤسسة دهخدا.
سودآور، ابوالعلاء(۱۳۸۰)، هنر دربارهاي ايران، ترجمه‌ی ناهيد محمد شميراني، تهران:کارنگ.
ورمارزن، مارتن(۱۳۷۲)، آئین میترا. ترجمه‌ی: بزرگ نادرزاده، تهران: نشر چشمه.
[۱] – پژوهشگر و کارشناس‌ارشد ایران‌شناسی

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”