ریتم آهنگ

تئودوراکیس؛ موسیقی، هنرمتعهد، جامعه و سیاست

تئودوراکیس؛ موسیقی، هنرمتعهد، جامعه و سیاست

مقدمه:
 

دربیست و هشتم مهرماه ۱۳۹۴ به مناسبت انتشار ویژه نامه مفصل مجله گزارش موسیقی(در شماره هفتاد وشش)درباره زندگی،آرا و آثار مختلف تئودوراکیس،جلسه ای به صورت میزگرد با حضورعده ای از موسیقی دانان و اهالی فرهنگ در نشر هنوز واقع در خیابان کریم خان زند برگزارشد که با استقبال فراوانی روبه رو گشت.اکنون به مناسبت چهارمین روز درگذشت این آهنگساز برجسته و تاثیرگذار یونانی در سن نود و شش سالگی گزیده ای از مطالب مطرح شده درآن روز را به مخاطبان عزیز مجله جن زار تقدیم می کنیم. مدیریت و اجرای آن جلسه برعهده علی عظیمی نژادان از اعضای هیات تحریریه آن زمان ماهنامه گزارش موسیقی بود و مقدمه بحث را هم او آغاز کرد و پس از آن به ترتیب سروش ریاضی(موسیقی دان و سردبیر گزارش موسیقی)،دکتر محمد ضیمران(استاد معرفت شناسی و فلسفه هنر)،مهران پورمندان(استاد آموزش موسیقی ومتخصص موسیقی فیلم و آهنگساز)،کریستف رضاعی(آهنگساز و سازنده موسیقی فیلم و خواننده موسیقی دوران باروک) و نادرمشایخی(آهنگساز،رهبرارکسترو نظریه پرداز موسیقی)صحبت ها را ادامه دادند.
 

علی عظیمی نژادان:
تئودوراکیس یکی از برجسته ترین موسیقی دانان یونانی محسوب می شود که آثار متعددی را درژانرهای گوناگون موسیقی و فرم های مختلف موسیقی کلاسیک غربی خلق کرده است.به عنوان مثال او ساخته های فراوانی را درچارچوب سمفونی،موسیقی مجلسی،باله،ترانه های مردمی،اپرا،موسیقی فیلم و… تصنیف کرده است اما درایران بیشتر مردم او را به واسطه موسیقی هایی که برای فیلم هایی چون زوربای یونانی(به کارگردانی مایکل کاکویانیس)،حکومت نظامی و زد(هردو به کارگردانی کوستاگاوراس) و سرپیکو(به کارگردانی سیدنی لومت)ساخته است وعده ای دیگراو را به خاطر برخی فعالیت های سیاسی چپ گرایانه اش می شناسند و با وجوه دیگرهنری وی آشنایی چندانی ندارند.حتی بسیاری از نخبگان فرهنگی و اهل موسیقی ما نیز با جزییات زندگی وآثار متعدد وی کمترآشنا هستند چون در دوران پیش از انقلاب به خاطر هراسی که ازفعالین چپ سیاسی و فرهنگی وجود داشت رسانه ها و جراید معتبر به ندرت درباره بسیاری ازشخصیت های چپ گرا مطالبی را چاپ می کردند که تئودوراکیس نیز از این قضیه مستثنی نبود واما در دوران پس از انقلاب تا پیش از انتشارشماره هفتاد وشش ماهنامه گزارش موسیقی(مورخ شهریور و مهر۱۳۹۴) که حاوی ویژه نامه مفصلی درباره تئودوراکیس است شاید به جز دو یا سه مطلب مفصل و تحلیلی مطالب دیگری درباره زندگی،آرا و آثار این آهنگساز برجسته یونانی نداشتیم.یکی از مهمترین مطالبی که درباره تئودوراکیس در سالیان گذشته درجراید ایران به چاپ رسیده است گفت و گوی مفصل مجله پیام یونسکو با تئودوراکیس بود که با سه ترجمه مختلف در دهه هفتاد شمسی منتشر شد(ازجمله در نشریه های ادبستان و چیستا).پیش از این که ادامه صحبت ها را از زبان دوستان موسیقی دان و اهل فرهنگی که دراینجا حضور دارند بشنویم لازم دیدم که در اینجا ابتدا ازبرخی شخصیت های فرهنگی-هنری موثر و تاثیرگذار یونانی یادی بکنم وسپس درباره خود تئودوراکیس نکات کوتاهی را بیان نمایم.از میان شخصیت های فرهنگی هنری مهم یونانی که ما کم وبیش با برخی آثار آنها آشنا هستیم می توانم به کسانی چون:گیورگوس سفریس،یانیس ریتسوس،نیکوس کازانتزاکیس،آنتونیس ساماراکیس،اودیسیاس الیتیس،کوستا گاوراس،تئوآنجلوپلوس،ملینا مرکوری،ایاکووس کامبانلیس،کورنیلوس کاستوریادیس،زناکیس،مانوس هاجیداکیس،النی کارایندرو،الکساندردسپلا،ونجلیس،یانیس کریسو مالیس(ملقب به یانی) و بسیاری دیگر اشاره کنم.سفریس ازپایه گذاران شعر معاصر یونانی بوده است و جایزه نوبل ادبی را در سال ۱۹۶۳ دریافت کرد.او در ضمن دیپلمات هم بود و در ده سال آخر عمرش سفیر برخی از کشورهای خاورمیانه ودر آخر هم به مدت پنج سال سفیر یونان در انگلیس بود.اشعار وی ضمن تاثیرپذیری از اشعار بسیاری از شاعران غربی از بنیان های فرهنگی یونان از جمله از ترانه ها و آوازهای سنتی،ادبیات کهن جزیره کرت به ویژه اشعار حماسی قرون وسطایی آن و به خصوص اسطوره ها و حماسه های یونان باستان تاثیرات فراوانی گرفته است.یانیس ریتسوس نیز شاعرمعتبرچپ گرای یونانی است که بسیاری از ما ایرانیان به خصوص با ترجمه برخی اشعار وی به زبان فارسی توسط شاعر ومترجم توانا شادروان فریدون فریاد آشنا هستیم ازجمله با کتاب زمان سنگی و تقویم تبعید.البته بسیاری دیگر ازافراد نیز اشعاری از ریتسوس را ترجمه کرده اند مانند سپانلو،شاملو،احمد پوری و لی لی گلستان و در واقع می شود گفت که ریتسوس معروف ترین و مشهورترین شاعر یونانی در میان فارسی زبانان بوده اسست اما مسلم است که ترجمه های فریدون فریاد به دلیل این که مستقیما از زبان یونانی ترجمه شده اند اعتبار و عطر و بوی دیگری دارند.در اینجا شعرانفجار سکوت از ریتسوس با ترجمه فریدون فریاد را برایتان می خوانم:«می خواست فریاد بزند   دیگر نمی توانست.     کسی نبود که بشنودش   کسی نمی خواست بشنود
از این رو او از صدای خودش می ترسید و آن را درخود فرو می خورد.    سکوتش منفجر می شد    تکه های بدنش به هوا پرتاب شده بود    با دقت تمام آنها را جمع می کرد      بی هیچ صدایی     در جاهای خودشان می گذاشت و فاصله ها را پر می کرد.        و آن گاه که از سر تصادف      شقایقی یا زنبقی زرد می یافت     آنها را نیز جمع می کرد و بر پیکرش مرتب می نهاد.         مثل این که تکه های خود او هستند چنین بیخته و شگفت شکفته.» اما کازانتزاکیس نیز برای ما ایرانیان نامی بسیار پرافتخار و معتبر است و کمتر کسی از اهالی فرهنگ و ادب ایران است که لااقل رمان هایی از او چون زوربای یونانی،مسیح بازمصلوب(با ترجمه های محمد قاضی) و آخرین وسوسه مسیح(با ترجمه صالح حسینی» را نخوانده باشد یا لا اقل فیلم هایی چون زوربای یونانی و آخرین وسوسه… به کارگردانی بزرگانی چون:کوکویانیس و اسکورسیزی را ندیده باشد او جامع بسیاری از تفکرات متنوع بشری و اندیشه متفکرانی چون شوپنهاور،نیچه،برگسن و هنری جیمز با مایه هایی از اندیشه های بودیستی و مسیحی است و علاوه بر رمان های مختلف سفرنامه های فراوانی نیز از اومنتشر شده است.اما ساماراکیس را نیز بسیاری از ما ایرانیان به خصوص با رمان اشتباه می شناسیم همان رمانی که با  عنوان نقطه ضعف سالها پیش توسط مرتضی کلانتریان ترجمه شد و محمد رضا اعلامی نیزبراساس این رمان فیلمی با بازیگری و تهیه کنندگی جواد گلپایگانی ساخت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.ارزش و اعتبار شخصیت هنری و اجتماعی ساماراکیس در جامعه یونان به اندازه ای است که ریتسوس از او با عنوان سرمشقی اصیل و بی نظیر درایمان به دموکراسی و آزادی نام می برد.البته مجموعه داستانی از او با عنوان نفس و داستان های دیگر نیز توسط فریدون فریاد به فارسی ترجمه شده است.اودیسه آس الیتیس نیز از شاعران ونویسندگان معتبر یونانی و برنده جایزه نوبل سال ۱۹۷۹ ادبیات است و با وجود دریافت جایزه نوبل مانند امثال یانوس ریتسوس و سفریس برای ما ایرانیان چندان شناخته شده نیست اما همین چند وقت پیش کتابی از او با عنوان پنجره هایی به فصل پنجم سال توسط فواد نظیری ترجمه شد.کوستا گاوراس هم در زمره مشهورترین چهره های سینماگر یونانی در سطح جهان از جمله برای ایرانیان محسوب می شود و قطعا بسیاری از ما لااقل فیلم های زد و حکومت نظامی او را دیده ایم که اتفاقا موسیقی متن هردوی این فیلم ها را هم تئودوراکیس ساخته است.گرچه بسیاری از منتقدین به لحاظ هنری کارهای او را چندان برجسته نمی دانند و حتی برخی آثار او را ایدئولوژیک به حساب می آورند اما به هرحال او کارگردان صاحب سبکی است که از مهمترین کارگردان هایی محسوب می شود که تقریبا بیشترکارهایش دربرگیرنده مسایل مهم سیاسی کشورهای مختلف دور می زند از مسایل کشورهایی چون خود یونان و اروگوئه و شیلی گرفته تا فلسطین و اسراییل و آلمان نازی و… فیلم زد او هم در سال ۱۹۶۹ چندین جایزه بین المللی از جمله جایزه اسکار را دریافت کرد اما در نقطه مقابل کوستاگاوراس کارگردانی مانند آنجلوپلوس قرار می گیرد که برخلاف رویکرد سیاسی گاوراس،او به شدت معنا گرا و به دنبال گونه ای شاعرانگی وتصویرگری در سینماست با ساختار ابهام آمیز روایت هایش و نماهای طولانی آثارش و قطعا بسیاری از ما با فیلم هایی نظیر گام معلق لک لک،دشت گریان،ابدیت و یک روز و نگاه خیره اولیس او خاطره ها داریم و اتفاقا یکی ازعواملی که بر جذابیت این فیلم ها می افزاید موسیقی های متن درخشان این فیلم ها با آهنگسازی «النی کارایندرو» است.درواقع اگر در فیلم هایی که نام بردیم چنین موسیقی هایی وجود نداشت حتما یک قسمت هایی از فیلم ناتمام جلوه می کرد.اما از میان نسل پیش از کارایندرو در زمینه موسیقی فیلم علاوه بر تئودوراکیس باید به کسان دیگری چون مانوس هاجیداکیس اشاره کرد که اونیز همچون تئدوراکیس فردی به غایت پرکار بود و درچارچوب سبک های مختلف آهنگسازی کرد اعم ازساختن قطعات مختلف برای بسیاری از تراژدی های باستانی و رپرتوارهای مدرن،آوازهای لایت و فولک،باله و در نهایت موسیقی فیلم.ازجمله فیلم های مهمی که هاجیداکیس برای آنها موسیقی متن ساخته است باید به فیلم هایی چون:یک شنبه ها هرگز،آمریکا آمریکا،قهرمانان و توپ قاپی اشاره کرد.در میان نام آوران نسل جدید سازنده موسیقی فیلم می توان به نخبگانی هم چون اما یونان فقط موسیقی دانان مردم گرا و سازندگان موسیقی های فیلم وپاپ میوزیک و لایت میوزیک ندارد بلکه نخبگانی چون الکساندردسپلا اشاره کرد که سالها کاندیدای بهترین سازنده موسیقی فیلم بوده و در سال ۲۰۱۶ به خاطر آهنگسازی برای موسیقی فیلم شکل آب بالاخره برنده جایزه اسکار شد.زناکیس هم یونانی الاصل است کسی که پیچیده ترین موسیقی ها را با منطق ریاضی آفریده است و به گونه ای پیشاهنگ خلق موسیقی دیجیتالی هم محسوب می شود.در ضمن یونان سرزمین متداول ترین موسیقی ها از نوع موسیقی های ونجلیس(در چارچوب موسیقی هایی مانند امبینت،الکترونیک،نیو ایج و پراگرسیو،جاز و پاپ راک)و یانی(از نوع موسیقی تلفیقی)نیز هست.یونان افراد چند وجهی مهمی نیز دارد از جمله ایاکووس کامبانلیس که هم نمایش نامه نویس است و هم فیلمنامه نویس و هم ترانه نویس و هم رمان نویس.پدیده های مهمی مثل خانم ملینا مرکوری نیز دارد که سالها بازیگر مهم و محبوبی در سینمای یونان بود و در عین حال سیاستمدار مبارزی در دوران حکومت سرهنگ ها بود و در نهایت مدتی هم وزیر فرهنگ این کشور شد و متفکرانی چون کورنیلوس کاستوریادیس که سالها در فرانسه استاد بزرگ فلسفه و اقتصاد دان و روان کاو خوبی شد و واضع مفهومی مانند خودمختاریدر عرصه اندیشه و از موسسین مجله «یا سوسیالیسم یا بربریت»
اصولا یکی از مهمترین ویژگی های بسیاری ازادیبان وهنرمندان یونانی دردوران معاصراعتقاد داشتن آنها به مقوله تعهد درعرصه هنرو ادبیات بود؛یعنی آنها ضمن این که به صورت جدی در زمینه تخصصی خود فعالیت می کردند در زمره فعالان اجتماعی سیاسی زمانه خود نیز محسوب می شدند و همچنان که اشاره شد تئودوراکیس هم دراین زمینه مستثنی نبود او فردی به غایت مردم گرا محسوب می شد که انعکاس این مساله را علاوه برخلق ترانه های ملودیک فراوانش و ساختن موسیقی های فیلم گوناگون  حتی در زمینه تصنیف اپراهای متفاوت وی می توان ملاحظه کرد.او درساختن این اپراها به این نکته توجه داشت که با مسایل گوناگون،خیلی نخبه گرایانه برخورد نکند تا بتواند حتی بسیاری از عامه مردم را هم به سالن های اپرا بکشاند.به همین دلیل«گیل هولست»نویسنده و موسیقی دان یونانی-که اتفاقا درباره آثارو دیدگاه های تئودوراکیس کتاب مفصلی هم نوشته است-از کارهای اپرایی تئودوراکیس با عنوان«اپرا برای مردم» نام برده است.گفتنی است که درتاریخ موسیقی معاصریونان فردی مانند تئودوراکیس دقیقا درنقطه مقابل آهنگسازی مانند زناکیس قرار می گیرد که بسیار نخبه گرا بود و همچنان که گفته شد درصدد بود تا درچارچوب منطق ریاضی آهنگسازی کند.یکی ازدستاوردهای جالب تئودوراکیس درزمینه اپرا نویسی،نوشتن اپرایی سه گانه درباره سه زن اسطوره ای یونان باستان یعنی «مده آ»،الکترا و آنتیگونه است.در واقع توجه این آهنگساز به این سه شخصیت مهم نمایشی،نشانه ای از وجود دغدغه های فمنیستی دراوست.گفتنی است که نمایش اسطوره ای «مده آ» را اوریپید حدود چهارصد و سی و یک سال پیش از میلاد مسیح نوشته است در این نمایش نامه،زن ساحره ای به نام مده آ در پاسخ خیانت همسرش موسوم به یاسون، همسرتازه شوهر و دو فرزندش را می کشد.اما نمایش الکترا نوشته سوفوکلس،روایت گرانتقام گیری الکترا و برادرش اورستس ازمادرشان کلوتایمنسترا و پدرخوانده شان آیگیستوس به خاطر کشتن پدرشان موسوم به آگامنون است و در نهایت نمایش آنتیگونه،جریان جدال و درگیری کرئون و آنتیگونه(دایی و خواهرزاده)بر سرخاک سپاری یا عدم خاک سپاری پولونیکوس را روایت می کند که آنتیگونه اصرار دارد که برادرش-که درجنگ با اتئوکلس کشته شده است-با انجام مراسم رسمی خاک سپاری شود وکرئون که پولونیکوس را خائن به مملکت قلمداد می کند اصرار دارد که باید جنازه خواهرزاده اش به حال خود رها گشته تا خوراک کرم ها و لاشخورها گردد.
 

سروش ریاضی:
تا پیش ازانتشار این شماره مجله البته درباره تئودوراکیس مقالات پراکنده ای منتشر شده بود اما آنها به هیچ وجه جامع نبودند و بیشتر اطلاعات اکثریت مخاطبان ایرانی از کارهای او معطوف به  شناخت چند موسیقی فیلم و برخی ترانه های مردمی و اجتماعی ای بود که توسط خوانندگانی چون ماریا فارانتوری به اجرا درآمده بودند. من به واسطه علاقه ای که از دوران نوجوانی نسبت به موسیقی فیلم های تئودوراکیس داشتم درباره او تحقیق کردم و او را هنرمندی چند وجهی یافتم که ضمن ساختن موسیقی فیلم و ترانه های متعدد،آثاری فاخر در قالب سمفونی،موسیقی مجلسی اپرا،باله و… تصنیف کرده است که از جمله آنها می توانیم به هفت سمفونی، پنج اپرا و دو کنسرتو پیانو اشاره کنیم.تئودوراکیس  بیش از آنکه یک شخصیت سیاسی و حزبی به مفهوم دقیق کلمه باشد یک هنرمند با دغدغه های حقوق بشری بود که سالها برای ایجاد صلح و آزادی در یونان فعالیت می کرد و البته هیچ گاه نیز از تعقیب مسائل اجتماعی سیاسی جوامع دیگر غافل نبود و با انتشار بیانیه ها و ارتباط با برخی مبارزان سیاسی ودادن نامه به زمامداران کشورهای مختلف تلاش داشت که این رسیدن به صلح و آزادی و عدالت را برای جوامع دیگر نیز تسهیل کند.البته در چندین مصاحبه خود ابراز کرده است که این فعالیت های اجتماعی سیاسی را جزء وظایف روزمره شهروندی اش می داند اما آنچه که به زندگی‌اش معنا می دهد و اصلاً برایش چیزی جز زندگی محسوب نمی‌شود فقط موسیقی است. اما به هر حال او تلاش می‌کرد که در برخی آثارش از زبان موسیقی برای بیان بسیاری از دردها و رنجها و دغدغه های اجتماعی استفاده نماید و اصولا نکته جالب توجه در زندگی تئودوراکیس این است که با وجود آن که قسمت زیادی از زندگی اش را در زندان و تبعید گذراند و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زیادی داشت اما یک لحظه هم از موسیقی و تصنیف آثار گوناگون غافل نبود و این حجم زیاد کارهای وی خود گواه این قضیه است که پرداختن به موسیقی هدف اصلی او در زندگی بوده و مسائل اجتماعی سیاسی یا به زبان بهتر حقوق بشری برای او اموری فرعی به حساب می آمدند. به هر حال تئودوراکیس بر خلاف بسیاری از هنرمندان دیگر یک فرد پراگماتیست(عمل گرا) محسوب می شود در زمره افرادی نبوده که فعالیت‌هایش را تنها به سرودن ترانه و ساختن آهنگ مصروف کند او در صف اول بسیاری از تظاهرات،حضور پررنگی داشت وهیچ گونه ترس و دلهره ای به خود راه نمی داد و گرچه بعدها در یونان نماینده مجلس هم شد اما هیچ گاه ویژگی اعتراضی خود را فراموش نکرد به همین دلیل او اکنون در یونان  شخصیتی بی بدیل دارد و برای بسیاری از مردم به اسطوره‌ای مبدل شده است.
 

محمد ضیمران:
در اصول من گمان می کنم که به لحاظ سیاسی و اجتماعی میان جامعه یونان زمان حکومت سرهنگ ها با نسل دهه ۴۰ و ۵۰ ایران شباهت هایی وجود داشت.یکی از علل مهم توجه بسیاری از اهالی فرهنگ و سیاست آن زمان ایران به شخصیت های ادبی و هنری نظیر نیکوس کازانتزاکیس ومیکیس تئودوراکیس به خاطر وجود همین شباهت هاست. که در واقع می توان گفت که بسیاری از اهالی فرهنگ و سیاست ایران با توجه به آثارامثال کازانتزاکیس و تئودوراکیس با جامعه یونان همذات پنداری می‌کردند. اصولاً اکثریت افراد متعلق به نسل دهه ۴۰ و ۵۰ ایران افرادی ایده‌آلیست،افسون زده و عاشق چهره هایی بودند که جلوه های اعتراضی در کارهایشان برجسته‌تر بود. مطابق یک تقسیم بندی درباره انواع هنرها می توان بر اساس نوع رویکردی که هنر های مختلف نسبت به مسائل بیرون از خود دارند آنها را به دو دسته «هنر به مفهوم عام» و«هنر به مفهوم خاص» طبقه بندی کرد. در نوع اول اصولاً هنرنسبت به مسائل سیاسی اجتماعی و فرهنگی بیرون از خود بی اعتنا است و ارتباطی با این گونه مسایل ندارد اما در نوع دوم هنرمند به­ عنوان خالق با توجه به انگیزه های گوناگون سیاسی اجتماعی،فرهنگی،حقوق‌بشری و حتی زیست‌محیطی آن،هنر را خلق می کند؛چنین هنری را می‌توانیم با عناوینی چون: هنرهدفمند،هنر ملتزم و هنرمتعهد از آن یاد کنیم. در عین حال اگر در زمینه هنرهای تجسمی بتوانیم از پیروان سبک های دادائیسم،سورئالیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی به عنوان مهمترین جلوه های هنر متعهد و ملتزم در این شاخه هنری نام ببریم، در رشته موسیقی به این سادگی نمی توانیم از سبک خاصی یاد کنیم که این قضیه تعهد هنری در آن خیلی بارز باشد و این مسئله بیش از هر چیز به بعد انتزاعی تر موسیقی برمی گردد. با این وجود می توان گفت که تئودوراکیس در زمره معدود موسیقیدانانی است که درباره بسیاری از آثارش می توانیم این موضوع تعهد و التزام را مورد توجه قرار دهیم. آقای ریاضی در صحبتهای خود درباره ویژگی حقوق بشری تئودوراکیس  مطالبی را بیان کردند و ایشان سعی داشتند که میان جنبه حقوق بشری با جنبه سیاسی اجتماعی کارهای افراد تمایز قایل شوند اما به نظر من در جوامع پیرامونی و جهان سومی چون یونان به این راحتی نمی شود میان صبغه اجتماعی سیاسی و حقوق بشری افراد و به خصوص هنرمندان تمایز قایل شد چراکه در این جوامع هر عملی که انجام شود فارغ از بعد سیاسی نخواهد بود حالا چه خود این گونه افراد سیاسی بودن انگیزه های شان را مورد تایید قرار دهند و چه آن را انکار نمایند.اصلا همین که تئودوراکیس بارها تبعید شد و به زندان رفت و حتی یک بار هم زنده به گور شد به خوبی بیانگر این است که او یک هنرمند کاملاً سیاسی بوده است. او همان فردی است که پخش موسیقی هایش در دوران حکومت سرهنگ ها کاملاً ممنوع گشت. درعین حال مهمترین نکته‌ای که درباره فعالیت‌های سیاسی تئودوراکیس قابل ذکرمی باشد است این نکته است که وی در دوران مبارزاتش یک فرد کاملاً چپ‌گرا و وابسته برخی احزاب سوسیالیستی محسوب می شد اما وی در دهه ۹۰ میلادی که کاندیدای نمایندگی مجلس شد با حزب راستگرای یونان ائتلاف کرد و به عنوان نماینده هر دو حزب به مجلس ملی یونان راه یافت در پایان این نکته را هم قابل ذکر می‌دانم که مقوله هنر سیاسی در دوران معاصر درمیان برخی از موسیقیدانان ایرانی نیز به گونه های مختلف انعکاس پیدا کرد که از جمله آنها می توانیم  به  آثار کسانی چون عارف،شیدا اسفندیار منفردزاده،لوریس چکنواریان وگروه موسیقی چاووش با آدم هایی چون محمد رضا لطفی و حسین علیزاده اشاره کنیم.
 

مهران پورمندان:

برخلاف دیدگاه مشهور نمی توان تئودوراکیس را به عنوان یک آهنگساز حرفه‌ای در عرصه موسیقی فیلم به حساب آوریم.اودر مجموع برای ۴۰ فیلم موسیقی ساخته است اما با توجه به این که تئودوراکیس موسیقی دانی چند وجهی بوده که فعالیت های موسیقایی گسترده هم داشته است این زمینه کاری او در برابر فعالیت های دیگرش چندان برجسته نیست.اصولاً باید توجه داشت که وضعیت اجتماعی سیاسی دهه ۷۰ میلادی در برخی از کشورها به گونه‌ای بود که در مجموع باعث شکل‌گیری بسیاری از جنبش های  سیاسی و آزادی بخش در جوامع گوناگون از جمله در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی شده بود.از جمله جنبش های اجتماعی سیاسی دیگر در آن زمان می توان به جنبش سیاسی اجتماعی کوبا (به سرکردگی کاسترو و چه گوارا) و جنبش آزادیبخش الجزایر اشاره کرد. البته این نهضت های سیاسی به این کشورها محدود نبود و دامنه آن حتی به جوامع اروپایی مانند فرانسه آلمان و ایتالیا هم سرایت کرد و حتی برخی از جنبش های این کشورها در ایجاد گروه‌های تروریستی نقشی اساسی ایفا کردند همچنین می توان گفت که فضای کلی اجتماعی سیاسی ایران در دهه ۴۰ شمسی نیز تا حد زیادی وامدار این جنبش های مطرح جهانی بوده است.در مورد تئودوراکیس همچنین باید گفت که او در دهه هفتاد میلادی به لحاظ آهنگسازی هنرمند پخته ای به حساب می آمد و می شود گفت تا آن زمان اکثر تجربیات مختلف خود را در زمینه موسیقی انجام داده بود به طوری که علاوه بر ساختن برخی آثار سمفونیک خود در زمینه موسیقی جاز و موسیقی بومی یونان نیز آثاری را خلق کرد اما در همان اواخر دهه ۶۰ میلادی کوستاگاوراس تصمیم می گیرد که در ارتباط با اوضاع اجتماعی سیاسی یونان دوره سرهنگها فیلمی به نام «زد» را کارگردانی کند و با توجه به فضای کلی این فیلم به این نتیجه رسید که برای موسیقی های متن آن، استفاده از برخی قطعات تئودوراکیس بسیار مناسب هستند اما با توجه به اینکه در آن زمان خود تئودوراکیس در زندان حکومت سرهنگ ها به سر می‌برد از برخی ساخته های پیشین این آهنگساز در این فیلم استفاده کرد و چون این فیلم در جشنواره اسکار جایزه گرفت و با توجه به این که دارای تمامی سیاسی بود از آن زمان در ذهنیت عموم،موسیقی تئودوراکیس دارای خصلت سیاسی تلقی شد امری که در بیشتر آثاراو الزاماً وجود نداشت. در موسیقی فیلم زد به خصوص ضرب آهنگ های قوی و برخی اتفاقاتی که در آن قطعات می افتد به وجه جداگانه ای از کلیت موسیقی فیلم مبدل می شود و باعث می گردد که این قسمتها را به صورت مستقل ملاحظه نماییم. به هرحال موفقیت این فیلم در عرصه جهان و دریافت اسکار باعث شد که سیدنی لومت کارگردان مشهور آمریکایی نیز برای موسیقی متن فیلم سرپیکو از تئودوراکیس مدد گیرد و این قضیه سرآغاز همکاری این آهنگساز یونانی با برخی کارگردان های هالیوودی شد که به شهرت و موفقیت هر چه بیشتر تئودوراکیس خیلی بیشترکمک کرد. البته تئودوراکیس همزمان با ساختن موسیقی فیلم سرپیکو در همان سال ۱۹۷۳ موسیقی فیلم حکومت نظامی به کارگردانی گاوراس را نیز می سازد و می‌شود گفت که شرکت تئودوراکیس در ساختن موسیقی متن این سه فیلم یعنی حکومت نظامی،زد و سرپیکو به اضافه برخی ملودی هایی که برای برخی خوانندگان یونانی ساخت در شهرت  وی به صفت موسیقیدانی که آهنگهای سیاسی را تصنیف می کند بی تاثیر نبود حال آنکه همچنان که گفته شد این قبیل از کارهای او بخش زیادی از کارهایش را تشکیل نمی دهند و علاوه بر آن مثلاً وجود برخی ضرب آهنگ های مارش گونه در موسیقی حکومت نظامی دلیلی بر سیاسی بودن ملودی‌های این قطعات نمی باشد. یعنی از سیاسی بودن شخصیت تئودوراکیس نمی‌توانیم به این نکته برسیم که موسیقی های او هم الزاماً سیاسی بوده اند.
 

کریستف رضاعی:
من حقیفتا باید به این نکته اعتراف کنم که تا پیش ازانتشار این شماره مجله گزارش موسیقی،اطلاعات زیادی درباره تئودوراکیس نداشتم و مانند خیلی از موسیقیدانان تنها با برخی موسیقی های فیلم و ترانه های او آشنا بودم. اما اکنون متوجه شدم که این آهنگساز چه قدردر ساختن سبک‌های گوناگون موسیقی تجربه اندوخته است.که از این حیث کارش بسیار با ارزش است و او را می توان یک آهنگساز پلی استیل به حساب آورد. به نظرم تئودوراکیس در ساختن آثار جدی ترش از جمله آثار سمفونیک خود به شدت وامدار برخی آهنگسازان از جمله شوستاکوویچ است و نکته قابل توجه این جاست که او با آنکه مدتی درفرانسه شاگرد آهنگسازمهمی چون الویه مسیان بوده است از شیوه آهنگسازی او چندان تاثیر نگرفته است. به همین دلیل به هیچ وجه نمیتوان تئودوراکیس را یک آهنگساز آوانگارد به حساب آورد در صورتی که این نکته درباره موسیقی دان دیگر یونانی هم عصر وی یعنی زنا‌کیس کاملاً صادق است  چون زناکیس در مجموع موفق شد که اتفاق صوتی جدیدی را به وجود آورد.من با شنیدن سمفونی شماره یک تئودوراکیس  می توانم عناصری از موسیقی ایرانی را نیز در کار وی  ملاحظه نمایم  و این امر البته به خود فرهنگ یونانی هم ارتباط دارد که به گونه‌ای تلفیقی از جهان غرب و شرق  را در خود جمع کرده است. در زمینه موسیقی نیز ثابت شده است که بسیاری از نمادهای ایرانی و یونانی به یکدیگر شباهت دارند و البته میان غذاهای این دو کشور نیز شباهت های زیادی دیده می شود متون کلاسیک یونانی نیز در بسیاری از آثار موسیقایی از جمله موسیقی دوره باروک تاثیرات فراوانی گذاشته است.از این نکته که بگذریم به نظر می رسد که اگر تلفیقی را در کارهای تئودوراکیس ملاحظه می‌کنیم این قضیه بیشتر ازباب اتفاق است. از جنبه دیگر به نظر می رسد که بسیاری از ملودی های ساخته تئودوراکیس به موسیقی و ادبیات کشورش وابستگی فراوانی دارد از این جنبه می‌توان او را موسیقیدانی ملی گرا و میهنی قلمداد کرد. همچنین با توجه به جمیع جهات به نظر من من یک موسیقیدان سیاسی اجتماعی محسوب می شود که البته در این زمینه به شدت تحت تاثیر جو عمومی دنیا در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی بوده است.
 

نادر مشایخی:
آقای کریستف رضاعی بر پلی استایل بودن آثار متعدد تئودوراکیس اشاره کردند که نکته ای درست است اما من این مسئله را در زمره نقاط ضعف کارهای او محسوب می کنم البته این موضوع فقط به تئودوراکیس اختصاص ندارد بلکه آن را می‌توانیم به برخی دیگر از آهنگسازان موسیقی فیلم چون «برنارهرمان» و «میکلوش روژا» نیزتعمیم دهیم.در واقع می‌شود گفت که آثار این گونه آهنگسازان مانند شمشیر دو لبه عمل می کنند که از یک سو تنوع زیادی دارند اما از سوی دیگر باعث زایل شدن فردیت آهنگساز می شود. ین مسئله حتی در مورد آهنگسازان بسیار معتبر هم صادق است مثلاً استراوینسکی هم  از یک دوره ای به بعد به خاطر تغییر دادن استایل خود دچار بحران شد و دیگر نتوانست مانند گذشته کارهای بدیعی را تصنیف کند. اما بیشترین انتقاد من درباره بسیاری از کارهای تئودوراکیس به همان خصلت و ویژگی های اجتماعی سیاسی آنها باز می گردد چون از نظر من درباره آثار یک آهنگساز آنچه که دارای اهمیت است ویژگی های شخصی آن آثار است نه جنبه های اجتماعی آن ها. در واقع وقتی که یک نوع موسیقی خصلت سیاسی اجتماعی پیدا می کند بزرگترین مشکلش این خواهد بود که ابزاری برای طرح مسائل بیرون از خود می شود و در این راستا یا باید به آن کلامی(شعری) اضافه شود یا درغیر این صورت از سازهای ریتمیک برای تولید صدایی مانند رژه -به منظور ایجاد همبستگی میان مردم -استفاده گردد که در هر دو صورت موسیقی به نقص جدی دچار خواهد شد. باید توجه داشت که در صورت استفاده از کلام در موسیقی،قابلیت تفسیر پذیری آن محدود شده و قابل فهم برای اکثریت می شود در صورتی که خصلت ابهام در موسیقی و تکثر تفسیرها در زمره ویژگی‌های برجسته یک موسیقی حرفه‌ای است.
همچنین وقتی به وسیله ایجاد صدایی مانند رژه در ظاهر می‌خواهیم میان مردم وابسته به طبقات اجتماعی گوناگون یک نوع همبستگی ایجاد کنیم این مسئله چیزی جز یک اشتباه بزرگ نیست  چون شما با القاء این همبستگی،فردیت و استقلال فکری را از افراد بشری می گیرید و این نکته را ترویج می کنید که همگان باید مانند هم غذا بخورند، مانند یکدیگر بیاندیشند، شبیه هم رفتار کنند،به یک موسیقی مشخص گوش دهند،رمان خاصی را بخوانندو… که در این صورت مانند جوامع توده وار می خواهیم که افراد و سلیقه های شان را مانند یکدیگر بکنیم. البته من درک می کنم  و می توانم بفهمم که تئودوراکیس درچه دوره و زمانه ای این گونه دیدگاه هنری را رواج می داد  و آثاری را بر این پایه می‌ساخت چرا که هم چنان که اشاره شد در زمانه او به لحاظ اجتماعی سیاسی اینگونه ترویج می شد اما در آن زمان موسیقیدانان آوانگاردی هم مانند«لوییجی نونو» بودند که به گونه ای دیگر در زمینه موسیقی می اندیشیدند یعنی امثال نونو با آنکه بسیار سیاسی بودند ولی به شدت با استفاده ابزاری از موسیقی مخالفت می کردند چرا که از نظر آنها موسیقی چیزی جز ترکیب اصوات نیست. پس نمی توان از آن برای ایجاد همبستگی و صمیمیت افراد استفاده کرد. موسیقی از دیدگاه آنها برای لذت بخشیدن هم نیست بلکه در درجه نخست برای گونه ای اندیشیدن است برای ایجاد تفسیرهای گوناگون از جانب مخاطبان مختلف.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”