سمبولیسم مادر در شعر محمود درویش
مقدمه و ترجمه: فاطمه نعامی
شعرها و رمانهای بسیاری پیرامون سمبولیسم «مادر» در جهان نگاشته شده است. بسیاری از آنها بخشش مادر را به بهترین نحو مورد ستایش و او را سمبل انقلاب، سرزمین، عشق و بخشش قرار دادند و برخی دیگر بهدلایل خاصی -که ممکن است به ازهمگسیختگی خانواده و یا خودکامگی مادرشان و تحمیل افکارش به آنها- با او رفتار بیرحمانهای در پیش گرفتهاند؛ اما برای عدهای دیگر «مادر» الهامبخش و سرچشمهٔ نگارشهایشان بوده است.
«دلتنگم برای نان مادرم» یکی از مشهورترین شعرهای «محمود درویش» دربارهٔ مادر است. شایان ذکر است که وی شعر مشهور خود را پشت میلههای زندانهای اسرائیل در سال ۱۹۶۵ میلادی سرود و پس از آنکه «مارسیل خلیفه» آن را بخواند و میلیونها عرب از اقیانوس تا خلیج آن را زمزمه کند، به یکی از مشهورترین شعرهای نوِ عربی تبدیل شد. محبوبیت این سروده همه را به پرسوجو دربارهٔ مادر محمود درویش واداشت و شاعرِ شرمگین با جملاتی کوتاه خیال خوانندگانش را میآسود.
مادر درویش پس از این شعر به یک «اسطوره» تبدیل شد؛ در صورتی که کمتر چیزی از زندگی او میدانیم. زیرا آن مادر به زندگی پنهانی خود ادامه داد و به عنوان زنی از گوشت و خون (خارج از شعر) مورد توجه قرار نگرفت. تا اینکه پس از مرگ محمود درویش، هنگامیکهدوربینها برای عکسبرادری از وی در مراسم تشییع جنازهاش شتافتند، نشریات بسیاری شانس دیدار با وی را بهدست آوردند و او مَوّالی را خواند:
«محمود درویش ای دوشمشیر روز جنگ
ای شمع مکّه ای ماه رخشان در مسیر
به سخن بیا ای شجاعِ دلیر
با شمشیرت بجنگ و چوبههای دار بیاویز در مسیر»
درویش از مادرش شعری آفرید، که به دلها نفوذ کرده و اشکها روان میکند. وی دربارهٔ رابطهاش با مادر خود چنین میگوید: «رابطهٔ من با مادرم در دوران کودکی مبهم بود؛ عقدهٔ آن را داشتم که مادرم از من بیزار است؛ چراکه مرا تنبیه میکند و مسئول هر فتنهای در خانه و در محله میداند و نیز به من میگوید: «يا حلِس يا ملِس»
از نادرستی احساسم بیخبر بودم؛ بهجز هنگامیکه برای نخستین بار در شانزده سالگی زندانی شدم. مادرم به ملاقاتم آمد؛ با خود برایم قهوه آورد؛ مرا به آغوش کشید و بوسید و به این پی بردم که مادرم از من بیزار نیست. محمود درویش همچنین در وصف او میگوید: «زیبارو بود؛ زیبارو و موهای قرمز و بلندش سر تا پای او را میپوشانید و چشمانش آبی اما سنگدل بود و احساسات وعواطف خود را جز در مراسم تشییع جنازه بروز نمیداد. مادرم را در هیچ عروسیای ندیدهام. فقط به مراسم تشییع جنازه میرفت؛ یکبار با سرودن ترانههای فولکلور مرا غافلگیر کرد و دریافتم که در نوحهسرایی نیز دستی به قلم دارد». نکتهٔ دیگر اینکه با تحتتعقیب و دور بودن محمود درویش ز وطن محمود درویش پبه یک باره نورچشمی شد..
به همین خاطر «دلتنگم برای نان مادرم» شعری است برای آشتی با او.
تفاسیر بسیاری پیرامون سمبولیسم مادر در شعر محمود درویش وجود دارد و پژوهشهای فراوانی در این باره نوشته شده است؛ بهویژه اینکه این شاعر از فلسطین است- آنجا که مادر سمبل عصیان است..
مورد خطاب قرار دادن مادر را راهی مؤثر برای تخلیهٔ احساسات درونی خود نسبت به سرزمین مادری خود یافت و آن را معادل هنری خاک و سرزمین مادری دانست تا جایی که موضوع، خواننده را دچار سردرگمی میکند و از فهم تفاوت میان مادر و وطن بازمیدارد. سخن در ظاهر دربارهٔ مادر است؛ اما وقتی در اعماق مفهوم فرو میرود، بر سطح استواری پهلو میگیرد، که عشق به وطن است. وطن برای درویش، مادر، خواهر، معشوق و همهچیز در زندگی اوست.
شعر محمود درویش دربارهٔ مادرش
«برای مادرم»
دلتنگم
برای نان مادرم
قهوهٔ مادرم
و نوازش مادرم
کودکی- در من بزرگ میشود
روز به روز؛
عشق میورزم به زندگانیام
که چو مُردم
خِجل شوم از اشکهای مادرم
چو روزی بازگشتم
بیاویز مرا
چونان شالی
بر مژهگانت
بپوشان استخوانهایم را با علفی
که غسل تعمید کرده با پاکیِ پایت
و با تار مویی
به بندم بکش
با بندی آویخته از گوشهٔ پیراهنت
کاش خداوندگاری شوم
خداوندگاری میشوم…
چو اعماق قلبت را لمس کنم
و مرا
چون باز نگشتم
هیزمی در تنور آتشات
و بند رختی بر بام خانهات
بگردان…
که تاب ایستادن ندارم
بدون نیایش نیمروزت
پیر و فرتوت شدم؛
بازگردان ستارهگان کودکی را
تا هممسیر شوم
با گنجشککان
در راه بازگشت
بهسوی آشیانهٔ انتظار تو!
شعر: محمود درویش
ترجمه: فاطمه نعامی
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”