ریتم آهنگ

سپانلو، فرزند اصیل تهران

سپانلو، فرزند اصیل تهران

محمدعلی سپانلو، فرزند اصیل تهران، زاده ۲۹ آبان ١٣١٩، تاریخ زنده خاطرات و خطرات معاصر سرزمینمان و شاعر کوچه‌ها و خیابان‌های تاریخ خورده و دورتاب بود. شاعر، مترجم و روایت‌نویسی که همواره به شیوه ویژه خودش «فرزند زمانش» بود. او از نیما صدای مردم زمانه بودن و از صدای مردم زمانه بودن، اندیشه انتقادی و از اندیشه انتقادی ایستادگی برای آزادی را دقیق و ظریف دریافته بود. با این همه و قبل از هر سخنی باید چند مولفه که پس از ٥٠‌ سال فعالیت حرفه‌ای ادبی و انتقادی‌ سپانلو در کارنامه کاری‌اش رخ می‌نماید را مورد تاکید قرار داد.

محمد علب سپانلو کتاب بازآفرینی واقعیت
کتاب باز آفرینی واقعیت یکی از نخستین مجموعه ترجمه های سپانلو بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد.
از این نگاه نخستین چیزی که در کارنامه کاری او برجسته است این است که او در اوایل دهه ١٣٤٠ یعنی در ٢١سالگی، بیشتر و بهتر از تمام هم‌روزگارانش می‌درخشد و این درخشش هم در زبان و هم در نوع نگاهش به شعر با چاپ نخستین اثر حرفه‌ای‌اش یعنی «آه… بیابان. ١٣٤٢» مشخص و قابل پیگیری است. اما در همان دهه وجه دیگری از توانایی او نمایان می‌شود و آن رویکرد خاصش به ترجمه است.

نویسندگان پیشرو ایران
نویسندگان پیشروِ ایران، تاریخچه رمان، قصه کوتاه، نمایشنامه و نقد ادبی در ایران معاصر است. سپانلو این اثر را در دهه شصت منتشر کرد.
در روزگاری که ترجمه آثار متفکران و داستان‌نویسان برجسته آنچنان چشمگیر نبود، سپانلو دست به ترجمه‌هایی دقیق و ظریف می‌زند که آن زمان و بعدها نگاه تخصصی‌ترین مجله‌های ادبی را به او جلب می‌کند. ترجمه آثاری از آلبر کامو، ژان پل سارتر و گراهام گرین در اواخر دهه ١٣٤٠ نمونه‌هایی از اولین و بهترین ترجمه‌ها از این افراد است. انتخاب کتاب‌هایی برای ترجمه از سوی سپانلو، نشان می‌دهد که او با اندیشه‌ای مشخص کتاب‌هایی را ترجمه‌ می‌کند که فضای اجتماعی ایران نیازمند آن است.

محمد علی سپانلو در نمابز از فبلم آرامش در حضور دیگران
سپانلو در فبلم ناصر تقوایی با نام آرامش در حضور دیگران بازی کرد. این فیلمنامه را غلامحسین ساعد نوشته بود. سپانلو بعدها گفت برای بازی در این فیلم هیچ پولی دریافت نکرده است.
این دو مولفه در دهه ١٣٦٠ و ١٣٧٠ با پرکاری او در حوزه نویسش نقد و تحلیل و شعرشناختی، دریچه تازه‌ای از اندیشه سپانلو را نمایان می‌کند. کتاب «نویسندگان پیشرو ایران ١٣٦٢» در کنار کتاب «چهار شاعر آزادی,١٣٧٧» یکی از بهترین آثار تحقیقی – تحلیلی اوست. در کنار اینها اما یادداشت‌های پراکنده‌اش در مجله‌های مختلف ادبی به‌خصوص در «کتاب جمعه» درباره شاعران جهان یا نقد شعر دیگران، پرده از سواد و آگاهی دقیق او به ادبیات کلاسیک برمی‌دارد. او پیوسته به دیگران توصیه می‌کند که: «ادبیات کلاسیک را بخوانید؛ مانند مسکن است».

مجموعه شعر قایق سواری در تهران اثر محمد علی سپانلو
قایق سواری در تهران که در سال ۱۳۸۸ به وسیله نشر افق منتشر شد. مجموعه شعری است که سپانلو در آن تهران زادگاهش را به موضوع شعر بدل کرده.
اما در دهه ١٣٧٠ روایت‌های او از شهر تهران و برهه‌هایی از تاریخ حساس ایران با جزییات و ریزنگاری‌ها، نیز رخ می‌نمایند؛ تا آن‌جا که امروز او را تاریخ زنده تهران می‌نامند. او در مجموعه شعرهایی همچون «قایق‌سواری در تهران. ۱۳۸۸» یا پیش از آن «پیاده‌روها. ١٣٤٧» و «خیابان‌ها بیابان‌ها.١٣٧١» شعرهایی درباره کوچه و خیابان تهران می‌سراید که در زمان خودشان هم به نوعی نوستالوژی زنده تبدیل شده بودند. شعر محاوره «بالای شهر تهران/ بلوار میرداماد/ با لحظه‌های آزاد/ پنجاه‌سال دیگر/ از ما می‌آورد یاد» ازجمله کارهایی است که در خاطره توده‌های مردم ماندگار شده است.

شعر پس از نیما

بهرام بیضایی از اعضای گروه طرفه که سپانلو هم در آن بود بعدها در مصاحبه ای گفت که سپانلو در این گروه که انقلاب ادبی و هنری را در سر داشت از آوانگاردترین افراد بود.
نیما یوشیج با نوشتن «افسانه» در‌ سال ١٣٣٠ در واقع بیانیه نوعی از شعر را صادر می‌کند که قبل از آن چندان سابقه نداشته است، شعری که البته تا ١٣٣٢ مورد استقبال قرار نمی‌گیرد. با این همه شعر نیما پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ نخستین بار است که مورد توجه جامعه و مردمانی قرار می‌گیرد که پیش از آن تصوری از سرایشی با آن سبک و سیاق نداشتند.

سپانلو در مصاحبه ای با مجله سخن در سال ۱۳۵۸ گفته است:”نیما بوطیقای شعر فارسی را دگر گون کرد. او یادمان داد چگونه شعر باید مردم را ببیند و با مردم قذم بزند”
اما سال‌ها بعد در تعریف آن‌که نیما چگونه شعری را بنیاد نهاد، اختلاف‌های فراوانی شکل می‌گیرد. اختلاف‌هایی که اگرچه شدید بودند اما در یک مورد همه‌شان با یکدیگر اتفاق داشتند و آن این‌که نیما بیش از آن‌که بخواهد در عروض یا قافیه یا اوزان تغییر خاصی ایجاد کند، در اندیشه و درون‌مایه و چیستی شعر متجدد تحول آفریده است. این اتفاق نظر که ساختار و درون‌مایه اساسی بزرگ‌ترین شاعران پس از نیما همچون احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، نصرت رحمانی، سیاووش کسرایی، حمید مصدق و غیره را تشکیل می‌دهد؛ و تا زمان حال نیز، اگر چه در شمایل‌هایی گوناگون ادامه می‌یابد، چیزی نیست جز آن جمله تأثیرگذار نیما که: شاعر باید فرزند زمان خود باشد و صدای رسای جامعه» تردیدی نیست که شعر سپانلو، سال ها پس از این جمله نیما نه تنها از این جمله و مفاهیمش وام میگیرد، بلکه تفسیرهای تازه ای به برداشت ها از جمله نیما می افزید.

آخرین بازماندگان نسل اول و دوم شعر متجدد

سپانلو گویی تلاش می کرد وجهه اجتماعی شعر پس از خود را هم به جامعه بشناساند. کتاب چهار شاعر آزادی، جستجوی در سرگذشت و آثار عارف، عشقی، بهار، فرخی یزدی است که همه شاعران سیاسی اجتماعی بودند. 
سپانلو گویی تلاش می کرد وجهه اجتماعی شعر پس از خود را هم به جامعه بشناساند. کتاب چهار شاعر آزادی، جستجوی در سرگذشت و آثار عارف، عشقی، بهار، فرخی یزدی است که همه شاعران سیاسی اجتماعی بودند.
این تعریف آشوبنده که شعر متجدد ایران را به صدای رسای دردها و دغدغه‌های اجتماعی بدل کرد و شعر را از خمودگی و توصیف و روایت و قصه‌پردازی از گل و بلبل و آب رکن‌آباد رهایی بخشید، غیرآن‌که تنها شعر شاعرانی را متغیر کند در اندیشه انتقادی و نگاه تحلیلی آنها نیز تأثیر گذاشت. در این میان برخی آن را با آرمان‌گرایی ویژه خود آمیختند (نظیر سیاووش کسرایی، اسماعیل خویی، احمد شاملو و…) برخی دیگر آن را در خدمت آزادی‌های اجتماعی و زبانی درآوردند (نظیر فروغ فرخزاد) برخی با آمیختن‌اش با ادبیات کلاسیک و ادبیات بومی راوی رنج‌های درازمدت تاریخ اجتماعی ایران شدند (نظیر اخوان ثالث)، اما همزمان و پس از آنها گروهی دیگر همچون (احمدرضا احمدی، رضا براهنی، سیدعلی صالحی و محمدعلی سپانلو؛) که خوشبختانه عمرشان تا روزگار ما نیز دوام داشته است، در ساختار پرداختن به تعریف بزرگ نیما، تحول‌هایی همگام با تحول‌های سلیقه مخاطب و جامعه ایجاد کردند.

محمد علی سپانلو تنها چند سال قبل از درگذشتش به روایت های رضا براهنی از تاسیس کانون نویسندگان ایران که در مقدمه کتاب ظل الله آمده بود. تاخت. اگر چه این ایرادها را او از سال های پیش به براهنی می گرفت و او را به افتخارات دروغین بالیدن نهی می کرد. 
محمد علی سپانلو تنها چند سال قبل از درگذشتش به روایت های رضا براهنی از تاسیس کانون نویسندگان ایران که در مقدمه کتاب ظل الله آمده بود. تاخت. اگر چه این ایرادها را او از سال های پیش به براهنی می گرفت و او را به افتخارات دروغین بالیدن نهی می کرد.
رضا براهنی و سیدعلی صالحی با نیم نگاهی به تاریخ تحول تجدد در شعر، اندیشه انتقادی را با عاشقانه‌های اجتماعی آمیختند. احمدرضا احمدی، شاعر و گل‌های اطلسی را در پیرامون با جامعه و جهانی پر از سرب و آهن و تاریکی موضوع حدیث نفس‌هایش کرد و محمد علی سپانلو، زندگی شهری و نگاه شاعر به آن را زبان اندیشه آزادی‌خواهی و مبارزه کرد.  با این همه از جرگه آخرین بازماندگان نسل اول و دوم شعر متجدد ایران یعنی اسماعیل خویی، احمدرضا احمدی، سیدعلی صالحی، رضا براهنی و محمد علی سپانلو، که هرکدام نیز به گونه‌ای «کانون نویسندگان ایران» را درک کرده‌اند؛ اکنون سپانلو را از دست دادیم. از دست دادنی، که بی‌تردید جایگزینی را برای آن تا سال‌ها‌ی سال نخواهیم داشت.

صدای رسای آزادی‌خواهی

با همه اینها، اساسی‌ترین چیزی که شعر، نقد ادبی، ترجمه، تحلیل داستان و روایت‌های محمدعلی سپانلو را برجسته و یگانه می‌کند، جایگاه اندیشه انتقادی او است. اندیشه‌ای که نه‌تنها از «کانون نویسندگان ایران» که حتی قبل‌تر از آن، سپانلو را به صدایی برای آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی تبدیل کرده است. شعر او اگرچه اغلب برای مخاطب سخت‌فهم است، نشان از ظرافت و صمیمیت شخصیت و اندیشه او دارد و به همین دلیل مردم‌پذیر است. روایت‌های او از تهران تنها یک روایت نیست؛ بلکه سندی از تاریخ است که اندیشه انتقادی او آن را به حافظه سپرده است. محمدعلی سپانلو برای همیشه در تاریخ ادبیات انتقادی و اجتماعی و شهری ایران ماندگار شده است.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”