سيدمصطفي رضيئي| رمان براي نويسندهاي ديگر، خطابهاي است براي بيان. او در صفحات خويش، مجالِ سخن دارد و اين مجال، در صورت موفقيت اوليهي وي، به زبانهاي ديگري نيز منتقل شده و حرف او در شکلهاي مختلف زباني، بهدست خوانندگان گوناگون ميرسد. کمتر براي کتابي اين فرصت بهدست ميآيد که همزمان با مطرح شدن در جهانِ ادبياتهاي ديگر، و همزمان با طي شدن روند انتشار، در ايران هم ديده شود اما تام راب اسميت از اين خوشبختي، برخوردار شده است. سهگانهي او، گامبهگام با انتشار کتابها در آمريکاي شمالي، در ايران هم بهلطف نادر قبلهاي توسط انتشارات مرواريد منتشر شدهاند: «کودک ۴۴» سال گذشته منتشر شد، «گزارش محرمانه» امسال در آخرين روزهاي پاييز و رمان «مأمور ۶» نيز مراحل ترجمهي خود را طي ميکند. استقبال خوانندگان از کتابها دوگانه بوده است: از يک سو خوانندهي عام به کتابها روي خوش نشان نداده است (چرا با رمانها خوشبرخورد باشد؟ ساخت و بافت اين مدل رمان هنوز برايش آشنا نيست) ولي خوانندهي خاص (خوانندهي روشنفکر، خوانندهي تفکرخواه) با آغوشي باز بهسمت کتاب دويده است.
ساختار و بافت کتاب، چيزي جدا از مدل کلاسيک رمان، و همچنين چيزي جدا از رمانهاي جايزه بردهاي است که ما با آن آشنايي داريم. ساختار کتاب، چيزي شبيه به رمانهاي معمول ترجمهي ما نيست بلکه به جريان اصلي کتاب تعلق دارد که در چند سال اخير (از دههي نود به بعد) توانسته تمامي ژانرهاي ديگر را کنار بزند و خودش را تبديل به يکي از جريانهاي قدرتمند و درعينحال پرخواننده در سرتاسر جهان تبديل کند. کتاب ساختاري پليسي، جنايي و اسرارآميز دارد اما برخلاف رمانهايي که در قرن گذشته منتشر شده بودند، اين مدل کتابها فراتر از يک واقعيت را هدف روايت خويش قرار ميدهند.
در گذشته، رمانهايي اينچنيني، ساختاري بيشتري خانوادهاي داشتند و اگر به واقعيتهاي اجتماعي نزديک ميشدند، گروه يا بخش مشخصي از جامعه را بدل به دلمشغولي شخصيتهاي داستاني خويش ميکردند. حال در قرن جديد، همهچيز تغيير کرده است. حالا ما با رمانهايي روبهرو هستيم که در وراي روايت داستاني خويش (قالباً در سطح يک خانواده) واقعيت(هايي) در سطح يک جامعه يا سرتاسر جامعهي بشري را هدف روايت داستاني خويش قرار ميدهند. اين کتابها فروش فوقالعادهاي دارند (مثلاً سهگانهي استيک لارسون را امروز ميتوان بهزبان انگليسي در کتابخانههاي بسياري در تهران ديد. همين کتاب را ميتوان از شهرکتابهاي اصلي شهر خريد. مجموعهاي که در طول سه سال گذشته در جهان درخشيده و جلد اول آن را ديويد فينچر به فيلم تبديل ميکند) و خوانندهي مشخصي در طبقه متوسط جهان دارند.
خوانندهي اينگونه رمانها از يک سو دنبال روايتي جذاب و پرماجراجويي است که او را از اين سو به آن سوي جهان کتاب بکشاند، جهاني که از دنياي واقعيت الهام گرفته است. در «گزارش محرمانه»، لئو دميدوف، افسر پيشين اداره امنيتي در عذاب وجدان خويش غرقه است. او سه سال براي استالين کار کرده و صدها نفر را به سرنوشتي هولناک محکوم کرده است. حالا در مسکو زندگي ميکند. سعي ميکند زندگي معمولي داشته باشد و خانوادهاش را در آرامش اداره کند. اما چنين حقي دارد؟ آيا چنين فرصتي خواهد داشت؟ رمان همانند ديگر رمانهاي اين چنيني، در دنيايي خانوادهاي شروع ميشود اما بهسرعت از مرزهاي خانواده گذشته و وارد حلقههاي گستردهتري از روايتهايي در هم پيچ خورده ميگردد.
نويسنده براي اينکه بتواند اين حلقهها را خلق کند و ارتباط بين آنان را توضيح دهد، بايد رمان محدود خويش – حجمي بين ۴۰۰ تا ۵۰۰ صفحه براي بيان تمام اين حقايق، حجم زيادي نيست – را به بخشهاي کوچکتري تقسيم کند و اين بخشها را درون يکديگر مونتاژ کند. براي همين «گزارش محرمانه» مانند «کودک ۴۴» يا رمانهايي مانند آن، به فصلهاي کوتاه تقسيم ميشود که هر فصل راويت و ديدگاه خودش را دارد، فصلها سريع ميگذرند – چون زمان سريع ميگذرد – و دلمشغوليهاي يک راوي در روايتهاي ديگري قفل ميشود تا چهارچوب کلي کتاب شکل بگيرد: چهارچوبي براي بيان حقيقت، چون هدف استفادهاي کامل از اين مجال سخن است، تا از يک سو حرفهاي ذهني نويسنده در شکلي داستاني بيان شود، از سويي ديگر خواننده لذتي وافر از خوانش رماني دلچسب ببرد و درنهايت، حقيقتي به حقايق ذهني خواننده – و نويسنده – اضافه شود.
رمانهايي اينچنيني، ديگر در اتاقخواب نويسنده و در تنهايي شکل نميگيرند. ما در قرني نو زندگي ميکنيم و در اين قرن، صرف خيالباقيهاي نويسنده – هرچقدر هم که به واقعيت زندگي نزديک باشد و هرچقدر هم که زندگي را زيبا روايت کرده باشد – براي خواننده چندان ارزشي ندارد. خوانندهي امروز، خوانندهاي است با سطح توقعي بالا: او روايتي پرپيچوخم ميخواهد که در مکانهاي مختلف بگذرد و همچنين ميخواهد رمان «گاف» نداشته باشد. درنتيجه نويسنده بايد براي نوشتن، در ابتدا چهارچوبهاي روايتي خويش را خلق کند و بعد براي پر کردن چالهچولههاي رمان، دست به تحقيق و کنکاش بزند. براي همين رمانهايي مانند کتابهاي تام راب اسميت، بيشتر از گذشته به روزنامهنگاري نزديک ميشوند. نويسندهي امروز بايد چهارچوب آکادميک تحقيق و جستجو را بلد باشد و بتواند زماني گسترده – حداقل چند ماه، شايد چند سال کامل – را براي دستيابي به حقايق صرف کند. رمان بهتدريج نوشته ميشود، همانطور که حقايق بهتدريج بهدست نويسنده و شخصيتهاي داستاني ميرسند.
تمامي اين حرفها بهکنار، رمان امروز، رمان عامهپسند و رمان قرن بيستويکمي، چيزي است شبيه به «گزارش محرمانه»: کتاب به کنکاشي دروني مشغول است. شخصيت اصلي بايد با گذشتهاش کنار بيايد، خودش را راضي کند و ببخشد، خانوادهاش او را قبول کنند و او را ببخشند – دو دخترخواندهي وي، بازماندگان والدينهايي هستند که خود دستور قتلشان را داده است – و درنهايت، جامعه – مخصوصاً بخشي از جامعه که او زندگيشان را نابود کرده – بايد او را ببخشند و او را قبول کنند. در اين کنکاش، او با خودش درگير است و با خانواده درگير است و با جامعه درگير است. خانواده در قالب شخصيت زويا و جامعه در قالب گروهکهاي جنايتکار، ميخواهد از او انتقام بگيرد. او بايد دست به سفر بزند تا به رستگاري برسد اما چنين امکاني خواهد داشت؟ وراي تمامي اين چهارچوب روايتي پرپيچوخم و دلنشين، تام راب اسميت حقايقي دربارهي زندگي در عصر استالين و عصر پس از وي، بيان ميکند.
اين حقايق، از ابتداي کتاب شروع ميشوند (فصل او روايت نابودي يک ساختمان کليسا است. جمعيت جمع شدهاند تا همگامي کليسا و دولت را تماشا کنند و کليسايي سيصد ساله نابود شود. ديناميت کار گذاشته شده تا اين ساختمان را خراب کنند و يکي از بزرگترين استخرهاي سرپوشيدهي کشور را بهجايش بنا کنند. کليسا جنگهاي داخلي و دو جنگ جهاني را پشتسر گذاشته ولي حالا کليسا ميگويد بنا سست است و براي مومنين خطرناک و دولت ميخواهد نمادهاي مذهبي را از سطح کشور حذف کند و دستدردست هم به نابودي اين بنا مشغول هستند اما کليسا مقاومت ميکند. اين تصوير نمادين در رمان گسترش مييابد و مقاومت را در قالب جامعه و فرد نشان ميدهد، تقابلي که کتاب را تبديل به اثري خواندني ميکند.)
و تا انتهاي کتاب جابهجا خود را نشان ميدهند و بخشي از حقايق باقي ميمانند تا در جلد سوم کتاب بيان شوند، تا از سطح شوروي و جمهوريهايش خارج شوند و به تقابل جهان شرق و غرب برسند. کتاب جديد در تابستان سال ۲۰۱۱ منتشر شده و نادر قبلهاي در حال ترجمهي آن است. تام راب اسميت يکي از استادان نگارش در قرن معاصر ما است. او رمان امروز را ميشناسد و در چهارچوب همين رمان حرکت ميکند: کتابي که براي خوانندهي عام نوشته شده و در دل خود، داستانها دارد. او مجالِ سخن را ميشناسد و از اين مجال، حداکثر استفادهي ممکن را ميبرد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”