ریتم آهنگ

تاثیر حافظ از خواجوی کرمانی

تاثیر حافظ از خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی و خواجه حافظ از نظر زمانی خیلی به هم نزیک بودند و نزدیکی زمانی و هم‌زمانی خواجو و حافظ خیلی قابل توجه است. خواجو در سال 735 و حافظ در سال 792 از دنیا رفته یعنی حافظ 40 سال بعد از خواجو از دنیا رفته است. اشاره‌های فراوانی به نقاط اشتراک بین شعر خواجو و خواجه در مقالات و پژوهش‌های مختلف شده است که این نمونه‌ها و نقاط اشتراک بین دو شاعر از مقاله‌ی حافظ و طرز سخن خواجو از دکتر علیرضا ذکاوتی استخراج شده است.  هردو به حمیدالدین بلیانی ارادتی داشتند. هردو از ستایشگران شاه شیخ ابواسحاق اینجو هستند. هردو در شیراز سکونت داشته‌‍‌‌اند و در شیراز به خاک سپرده شدند. هر دو به اصفهان رفته‌اند و خاطرات خوبی هم از اصفهان نقل کرده‌اند. هر دو به تشیع گرایش ملایمی دارند.
 هر دو به آئین رندی و مغانه گرایشی دارند. هردو ساقی‌نامه سروده‌اند. هر دو، ملمع یعنی شعرهایی که به دو زبان سروده‌ شده‌اند، دارند. هر دو صنعت سؤال و جواب را در شعرشان آورده‌اند.
دکتر دادبه نیز بر این باور است تأثیری که خواجو از سعدی گرفته بسیار کمتر از تاثیری است که حافظ از خواجو گرفته، با این تفاوت که تقریباً می‌توان گفت که خواجو نتوانسته بر مضمون سعدی چیزی بیفزاید و زمانی که خواجو از سعدی تأثیر می‌گیرد چندان نکته‌ی ویژه و چشمگیری به آن اضافه نمی‌کند. ولی وقتی حافظ دخل و تصرفی در شعر خواجو می‌کند، حتماً چیزی به آن اضافه می‌کند، حتماً یک پرده زیباتر می‌سراید، حتماً لطافت دیگری به این شعر می‌افزاید. این‌که حافظ از خواجو تأثیر پذیرفته است کاملاً مشخص است.

خواجو نسبت به حافظ حق تقدم و استادی دارد

خواجو نسبت به حافظ حق تقدم و استادی دارد؛ هم تعداد ایهام‌هایش راوان است و هم توازی معنایی دارد. در شعر حافظ معنی سنتی ایهام دستخوش تغییر و دگرگونی می‌شود. در قدیم ایهام یعنی اینکه شما یک کلمه‌ای بیاورید که دو معنا داشته باشد، یک معنا دور از ذهن و یک معنا نزدیک به ذهن، طوری که وقتی آن را می‌شنوید ابتدا معنای نزدیک و بعد از فکر و تأمل بیشتر معنای دور از ذهن به ذهن شما می‌رسد. اما حافظ این ایهام را گسترش داد و می‌بینید در ادامه‌ی کار خواجو، کار حافظ این است که این قانون که یک کلمه دو معنا بدهد را زیر پا گذاشت، گاهی در بیت حافظ دو معنا که سهل است، بیست معنا می‌بینیم؛ یعنی گاهی بیت به نحوی تنظیم شده است که هر گوشه‌ی این بیت یک ایهام دارد، یا شاید بیست معنا در یک بیت بیابید. در حقیقت یک بیت را می‌توان به صورت بیست گزاره به نثر ساده نوشت، یعنی حافظ اینقدر ظرفیت معنایی را بالا می‌برد.
در واقع حافظ هم میزان معانی که یک بیت به ما می‌رساند را زیاد می‌کند و هم اینکه توازی معنایی ایجاد می‌کند؛ توازی معنایی به این معنا که اصلاً در شعر حافظ معانی قریب و بعید یا دور و نزدیک نداریم؛ بلکه هر دو معنا هم قریب‌اند و هم بعید؛ به این صورت که برای افراد کم‌سواد معانی قریب و ظاهر به ذهن می‌رسد، ولی برای کسانی که مطالعه دارند و با قرآن، تفسیر، تاریخ و فلسفه و با تمام آن سرچشمه‌هایی که حافظ از آنها تأثیر پذیرفته و استفاده کرده است، آشنا هستند، معنای دور به ذهن می‌رسد و متوجه شگردهای عجیب و غریبی که حافظ در شعر و مضامین آورده است، می‌شوند. از خوشبختی‌های حافظ این است که بر دوش سعدی، خواجو، مولانا و شاعران معاصر و پیش از زمان خودش ایستاده است.

حافظ می‌خواست امضای خودش پای شعر باشد

حافظ که سوگلی هنرنمایی او ایهام، گونه‌گونی ایهام و گونه‌گون‌خوانی ایهام‌های گوناگون است؛ چه کار می‌کند که از خواجو جلو می‌افتد؟ اگر حافظ می‌خواست همان ایهام‌های سنتی و هنرنمایی‌های خواجو را تکرار کند، حافظ می‌شد نسخه‌بدل خواجو، یا شاعری در حد خواجو، اما او نمی‌خواست شاعری در حد خواجو یا سعدی بماند، او می‌خواست کاری کند که امضای خودش پای این شعر باشد، بوی حافظ را بدهد و در حقیقت شعرش در انحصار خودش باشد. از ویژگی‌های حافظ این است که همه چیز را چکیده کرده است. مثلاً اگر خواجو در 900 غزل یک ایهام را 10 بار تکرار کرده که خیلی هم با هم تفاوتی ندارند، حافظ این 10 بار را به یکبار تبدیل کرده که همین یکبار هم تکرار شگرد خواجو نیست بلکه چیزهایی بدان افزوده است.

استاد اقبال آشتیانی در جایی می‌گوید: نویسنده، هنرمند و شاعر خوب این است که ممکن است از صدها یا هزاران شاعر یا نویسنده دیگر مطلب بگیرد، اما کلاً آن‌ها را فراموش کند و چیز تازه‌ای بیاورد. حافظ گاهی اوقات یک رندی می‌کند، حافظ مثل زنبور عسل کار کرده است، همان‌طور که زنبور عسل می‌رود گرده‌ی گل‌های مختلف را جمع می‌کند، ولی وقتی به کندوی خودش می‌آورد آن‌ها را به عسل تدیل می‌کند و دیگر گرده‌ای وجود ندارد. می‌توان گفت حافظ هم گاهی یک مضمون از سعدی را با یک مضمون از خواجو مخلوط می‌کند و آلیاژی درست می‌کند از سعدی‌واری و خواجوواری، اما در آخر امضای حافظ پای آن است و این اوج هنرمندی است و این مطلب کشف خود بنده است و کسی در جایی نگفته است.

حافظ تمام هنرنمایی‌های سعدی و خواجو را می‌گیرد

حافظ در برابر این همه زیبایی قرار گرفته، در برابر زیبایی‌‌هایی که سعدی و خواجو آفریده‌اند. شاید هر فرد دیگری جای حافظ بود ناامید می‌شد و در برابر هنرنمایی‌های سعدی و خواجو ضعف از خود نشان می‌داد، اما حافظ تمام هنرنمایی‌های سعدی و خواجو را می‌گیرد و یک تابلوی جدید می‌سازد. درست مصداق اینکه می‌گویند زبان خانه‌ی تفکر است، جهانی که حافظ با این بیت می‌سازد، جهانی است ورای جهان ساخته‌ی سعدی و خواجو، چون اگر می‌خواست در حد سعدی یا خواجو ایهام‌آفرینی کند، حافظ نمی‌شد و دیگر آفرینش جدیدی به ذوق و تخیل ما اضافه نمی‌کرد. کشف زیبایی‌های شعر حافظ بر اساس خواجو و بیان آن، چیزی از ارزش شعر خواجو کم نمی‌کند، بلکه باید گفت خواجو حق بسیاری بر گردن حافظ دارد که حافظ را به اینجا رسانده است.
آخرین نکته‌ای که باید بگویم این است که حافظ شمول معنایی را وسیع و ایهام را گسترده کرده است و یک نوع ایهام که شاید بتوان گفت حافظ مخترع آن است، ایهام گونه‌گون‌خوانی است، یعنی شما مصراع را خبری می‌خوانید، یک معنی می‌دهد، اگر سؤالی بخوانید معنای دیگری می‌دهد یا مثلاً تأکید روی بخش اول باشد یک معنا و اگر روی بخش دوم باشد معنای دیگری می‌دهد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”