ریتم آهنگ

تئاتر بیومکانیک چیست؟

تئاتر بیومکانیک چیست؟

وسوالد میرهولد کارگردان و بازیگر 1874-1940 است. میرهولد سازندۀ سیستم بیومکانیک است. او کار خود را در تئاتر هنر مسکو زیر نظر شناخته شده ترین چهرۀ تئاتر یعنی کنستانستین استانیسلاوسکی آغاز کرد و توسط او و ولادمیر دانچنکو آموزش های اولیه را دید. میرهولد در آن جا با 18 نقش مختلف که بیشتر آن ها نمایشنامه هایی از چخوف بودند ظاهر شد. میرهولد در دانشگاه در رشتۀ حقوق تحصیل می کرد هرچند که آن را نیمه کاره رها کرد. وی قبل از ورود به دنیای تئاتر قصد داشت دریک گروه ارکستر به عنوان ویولنیست حضور داشته باشد اما در روز آزمون پذیرفته نشد. میرهولد را در جهان با سیستم بیومکانیکش می شناسند. هرچند که او دستاوردهای گوناگونی در زمینه نمایش داشته است. شاید بتوان گفت او اولین کارگردانی است که دیوار چهارم را درهم شکست مثال این موضوع یکی از نمایش هایش است که آن را دریک سالن رقص برگذار کرد. این نمایش درحالی اجرا شد که تماشاگران روی صندلی هایی نشسته بودند و بازیگران از آن ها پذیرایی می کردند. مثال هایی دیگر از شکستن دیوارچهارم در آثار میرهولد دیده می شود. میرهولد در زمان انقلاب روسیه می زیست یعنی زمانی که روسیه تزاری نابود شد و جماهیر شوروی جای آن را گرفت. این کار میرهولد یعنی درگیر کردن تماشاگران با رویداد در حال اجرا ارتباط مستقیمی با این انقلاب داشت. هدف او مشارکت مردم در اتفاقاتی بود که درون جامعه در حال رخدادن بود. اما کمی به سیستم بیومکانیک میرهولد بپردازیم. این سیستم با الهام از صنعتی شدن دنیا به وجود آمد. میرهولد قصد داشت بازیگرانش را همانند چرخ دنده های موجود در یک کارخانه به ماشین هایی بدون روح تبدیل کند. وسوالد میرهولد در این کار تا حد زیادی هم موفق بود. زمانی که این اندیشه در او پا می گرفت به دلیل مخالفت هایی که از طرف تئاترهنرمسکو با کار او شد از آنجا رفت و شروع به ساخت آثار خود کرد. البته که چند سال بعد استانسلاوسکی در اواخر زندگی اش میرهولد را به عنوان جانشین خودش در تئاتر هنر مسکو معرفی کرد.میرهولد و طرد شدگی از تئاتر

سال 1930 جوزف استالین قوانینی را مشخص کرد که منجر به محدود کردن هنرمندان می شد؛ از آن ها خواسته شد تمام کارهایشان رئالیسم سوسیالیستی باشد این موضوع هنر کارگاهی و آوانگارد را کاملا کور کرد. در این میان یکی از کسانی که دیگر نتوانست به کار خود ادامه دهد میرهولد بود.

درنهایت میرهولد به عنوان دشمن واقع گرایی سوسیالیستی طرد و از نظر سیاسی خطرناک شناخته شد چندی بعد او را دستگیر و به اردوگاه کار اجباری در قطب شمال منتقل کردند. بعد از این دستگیری همسر او زینایدا رایخ را کشته یافتند در حالی که گلویش را بریده بودند. اینکه میرهولد در تبعید مرد یا خودکشی کرد مشخص نیست.

 

روش کار میرهولد

در سال ۱۹۱۳ ميرهولد استودیویی برای آموزش تکنیک های صدا و حرکت همراه با مبانی تاریخ سنت های تئاتر مردمی (از قبیل کمدیا دل آرته) برای بازیگران افتتاح کرد. اراست گارین می گوید: “با الگوهای خیلی ساده و منظم شروع کردیم و به تدریج به کارهای پیچیده تر رسیدیم: توانایی انجام حرکت های آزاد ریتمیک برخلاف یک الگوی منظم و نهایتأ، کسب مهارت در آزادی عمل برای انجام حرکت های ناهمگون.”تئاتر بیومکانیک چیست؟

بازیگران میرهولد علاوه بر یادگیری ژیمناستیک، می بایست به مطالعۀ آناتومی وفیزیولوژی نیز بپردازند، حاصل تلفیق این سخت گیری آکادمیک و انضباط بدنی ایجاد “بیومکانیک” بود. سیستمی از حرکت ها که از تعارض نیروهای متضاد به عنوان عاملی برای ایجاد تنش شدید بدنی استفاده می کرد.

در آن زمان، روش بیومکانیک نوآوری هایی در نحوه ی اجرای کنش های صحنه ای به وجود آورد. سلسله کنش های گنجانده شده در صحنه، در تضاد با روند کلی آن قرار تا از این طریق بر تأثیر کنش افزوده شود. ميرهولد وسط صحنه ای که ریتمی تند می طلبید، ناگهان حرکت های آهسته وارد می کرد، تا از طریق تنش ریتمیک حاصل از این تغییر غیرمنتظره، تماشاگر را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین گاهی اجرای صحنه ها بود که در یک آن احساسات متضادی را بر می انگیخت:

برونو ایستاده رو به تماشاگران، با صورتی رنگ پریده و بی حرکت و با لحنی یکنواخت… مونولوگ پرطمطراق را ادا می کرد. در همان حال، بازیگر دیگری با اجرای شیرین کاری های آکروباتیک در پرشورترین لحظات سخنرانی برونو، او را مسخره می کرد و او همزمان که به طرزی احساس برانگیز از غم و اندوهی رنج می برد باد گلویش را خالی می کرد و چشمانش را با حالت مسخره ای می چرخاند.پیداست که بیومکانیک تنها به ایجاد شرایط بدنی لازم برای اجرای حرکت های ناهنجار نمی پرداخت، بلکه در کنار آن توانایی روانی قرار گرفتن در دو موقعیت را در آن واحد، فراهم می کرد. یعنی موقعیت بازیگر و کاراکتر. :بازیگر نوین” ميرهولد چنین بود؛ کسی که می توانست فاصله ی قابل توجهی را نسبت به کاراکتر حفظ کند و به تبع آن، قادر بود تماشاگر را نیز به همین کار را دارد.

میرهولد از تغییر ناگهانی زاویۀ دید که باعث سرگردانی تماشاگران می شد، دو هدف داشت: اولاً اینکه می خواست توجه آنان را به برخی از جنبه های خاص نمایش جلب کند؛ ثانیاً می خواست تجربۀ عدم قطعیت را به آنان بچشاند؛ چرا که دنیای پیرامون از دید میرهولد (با وجود اعتقاد راسخ اش به بلشویسم)، غیرقابل پیش بینی بود. میر هولد علاوه بر احیای شیوه های تصنعی، با ارائۀ تصویری ملموس از جهان ناهمگون و پرتردید، به تناتر قرن بیستم شکل داد. اساسا ًمهم ترین جنبه ی کار میرهولد، بیش از آنکه مربوط به تمنع در مقابل واقع گرایی باشد، نشئت گرفته از شکاکیت عمیق و تعدد جهان بینی های ممکن است. همین مسئله میرهولد را به شخصیتی واقعا مدرن و پیشرو تبدیل می کند.

 

اجرای نمایش غرفه بازار مکار

در اجرای غرفۀ بازار مکاره (۱۹۰۶) سوفلور و دستیاران، روی صحنه در معرض دید تماشاگران بودند. استفاده از فضای پیش صحنه، انجام حرکات موزون و فقدان انگیزه های عاطفی، هر یک به نحوی نشئت گرفته از مشاهدات ميرهولد از تئاتر ژاپن بود. طرز استفادهی میرهولد از این شیوه ها، «مبتکرانه» نبود. موفقیت او در این بود که در دوره ی سیطرهی همه جانبهی رئالیسم، به ارزش چنین تکنیک هایی پی برد و جسارت بازگرداندن تصنع را به تئاتر داشت.

در بطن انقلاب ميرهولد، درک صحیحی از نحوۀ استفاده از قرارداد در تئاتر دیده می شود. قرارداده ابزاری است که به تماشاگر کمک می کند تا رویدادهای صحنه را به عنوان واقعیت بپذیرد. میرهولد می نویسد: “هنر و زندگی از قوانین متفاوتی پیروی می کنند. بازی بازیگر به دلیل استفاده از ضرباهنگ به خصوص و شیوه های خاص بازیگری، با رفتار مردم در زندگی روزمره متفاوت است.”

وقتی که مخاطبان به تئاتر می روند، نه تنها این قوانین را درک می کنند، بلکه به استفاده از چنین تمهیدات خاصی علاقه دارند؛ چیزی که بخش عمده ای از جنبه ی سرگرم کنندۀ تئاتر را تشکیل می دهد: “تخیل تماشاگر در تئاتر می تواند ناگفته های باقیمانده را تکمیل کند. این معما و اشتیاق به حل آن، همان چیزی است که این مردم را به تئاتر می کشاند.”

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”