ریتم آهنگ

دلالت ضمنی در عکاسی

دلالت ضمنی در عکاسی

فرآیند های دلالت ضمنی

دلالت ضمنی تحمیل یک پیام دوم به پیام اصلی عکس در سطوح مختلف تولید عکس پدید می آید. در مجموع می توان گفت که دلالت ضمنی نوعی رمزگذاری هماننده ی عکاسانه است. پس به این ترتیب می توان فرآیندهای مختلف دلالت ضمنی را از هم مجزا کرد. به بیان دقیق سه فرآیند نخستین (جلوه های ویژه ، ژست ها ، اشیا) را باید از سه فرآیند پسین (زیبا نمایی ، هنرنمایی ، همسازی) متمایز ساخت چرا که در سه فرآیند نخست ، معنای ضمنی با اعمال تغییر یا اصلاحی در خود واقعیت، یعنی در پیام صریح ایجاد می شود با این حال اگر آنها را در زمره ی فرآیند های دلالت ضمنی عکس بر شماریم تنها از این رو است که آن ها نیز از اعتبار دلالت صریح برخوردار می شوند

  1. جلوه های ویژه : اهمیت روش شناسانه ی جلوه های ویزه در این است که بدون هشدار و پیش بینی در سطح معنای صریح مداخله می کنند. آن ها از باورپذیری که خاص عکس بهره می گیرند تا پیامی صرفا صریح را به جای پیامی که در واقع کاملا ضمنی بوده قالب کنند
  2. ژست ها : ژست سوژه ی عکس است که خوانش مدلول های ضمنی را میسر می سازد : جوانی ، معنویت و پاکی. مطمئنا تنها دلیل دلالت گر بودن این عکس وجود مجموعه ای از حالت ها و ژست های کلیشه ای است که عناصر حاضر و آماده ی دلالت را شکل می دهند.
  3. اشیا: در این جا باید اهمیتی ویژه برای آن چه می توان ژست اشیا نامید قائل شد زیرا معنای ضمنی همواره از دل اشیای عکس برداری شده پدید می آید. اهمیت اشیا در این است که آنها القا کنندگان متدوال مفاهیم و تداعی کنندگان مقبول معنا هستند و یا به شکلی مبهم تر می توان گفت که اشیا نمادهایی راست نما به شمار می آیند.
  4. زیبانمایی: در زیبانمایی پیام ضمنی در خود تصویر است تصویری که به یاری تکنیک های نورپردازی ظهور و چاپ آن را زیبانموده اند.
  5. هنرنمایی: اگر عکسب بخواهد به نقاشی بدل شود یعنی اگر عامدانه می خواهد خود را به ترکیب بندی یا محتوای بصری بوم و رنگ و روغن نزدیک کند از آن رو است که یا می خواهد خود را همچون هنر قلمداد کند و یا درصدد تحمیل مدلولی است که به طور معمول ظریف تر و پیچیده تر از آن است که به دیگر فرآیند های معنای ضمنی مجال بروز دهد.
  6. همسازی :چندین عکس در کنار هم می توانند مجموعه ای عکس بسازند پس در این صورت دال معنای ضمنی دیگر در سطح هیچ یک از اجزای مجموعه یافت نمی شود بلکه آن را باید در توالی و پیوستگی کل مجموعه جست و جو کرد

 

متن و تصویر

این ها فرآیند های اصلی مطرح در ایجاد معنای ضمنی تصویر عکاسانه اند ، متن همراه عکس خبری را هم می توان عضو ثابت این فرآیندها محسوب کرد در این زمینه سه نکته را به یاد داشت.

اول آن که متن پیامی طفیلی است که برای ایجاد معنای ضمنی در تصویر یعنی برای القای یک یا چند مدلول ثانویه در آن در نظر گرفته شده است. اما ظاهرا از آنجا که این عمل جنبه ی فرعی دارد شیوه ی اطلاع رسانی نوین در کل بیش از هر چیزی بر پایه ی یک پیام عینی استوار است پیامی که کلام در قیاس با آن تنها امری ثانوی و کمابیش بی حاصل به شمار می آید. معنای ضمنی دیگر صرفا بازتاب طبیعی و معمولی معنای صریح به شمار می آید معنای صریح بنیادینی که با همانندی عکاسانه شکل گرفته است و به این ترتیب می توان گفت اکنون با فرآیندی مواجه ایم که ویژگی آشکار آن طبیعی نمایی امور متعلق به فرهنگ است.

نکته دیگر این که احتمالا تاثیر معنای ضمنی بر حسب شیوه ی ارائه ی کلام متفاوت خواهد بود چنین به نظر می رسد که هر چه کلام به تصویر نزدیک تر باشد معنای ضمنی کمتری به آن می بخشد.پیام کلامی که به نوعی در دام پیام تصویری گرفتار آمده ، ظاهرا در عینیت آن نیز سهیم است و معنای ضمنی کلام از طریق معنای صریح عکس خود را توجیه می کند.

نکته سوم در خصوص متن همراه عکس این که با وجود آن چه گفته شد محال است که کلام تصویر را مضاعف کند چرا که در گذر از یک ساختار به ساختار دیگر به ناچار مدلول های دومین دیگری هم پدید می آیند. این رابطه بر نوعی تاکید مبتنی است.

گاهی نیز کلام با ایحاد یک معنای ضمنی تعدیل کننده می تواند تا مرز نفی تصویر پیش رود.

بی معنایی عکس

دیدیم که رمزگان معنای ضمنی به احتمال بسیار نه طبیعی است و نه مصنوعی بلکه تاریخی یا بهتر بگوییم فرهنگی است نشانه های این رمزگان همان ژست ها حالت ها چهره ها رنگ ها و یا جلوه هایی هستند که بر حسب آن که در چه جامعه ای مورد استفاده بوده اند از معنایی خاص برخوردار شده اند : پیوند بین دال  و مدلول اگر نگوییم ناانگیخته دست کم کاملا تاریخی می ماند. هیچ چیز گواه آن نیست که در عکس بخش هایی خنثی وجود داشته باشد یا دست کم به نظر می رسد که بی معنایی محض در عکس امری کاملا استثنایی است. برای حل این مسئله نخست باید سازوکارهای خوانش و ادراک عکس را به تمامی روشن کنیم و این در حالی است که دانش ما در این باره بسیار اندک است.

اگر بنا به برخی از فرضیه های برونر و پیاژه هیچ نوعی ادراکی بدون مقوله بندی آنی وبی واسطه ممکن نباشد پس می توان گفت که عکس در همان لحظه ای که ادراک می شود صورت زبانی می یابد یا بهتر بگوییم عکس فقط به شکلی زبانی ادراک می شود. از این منظر تصویر که بی درنگ به وسیله ی یک فرازبان درونی دریافت می شود در حقیقت هیچ گونه حالت تصریحی در خود ندارد تصویر وجود اجتماعی نخواهد یافت مگر آن که دست کم کاملا در لایه ی اولیه ی اولیه ی معنای ضمنی یعنی در چارچوب همین مقولات زبانی قرار گیرد. بنابراین معناهای ضمنی عکس عمدتا باسطوح گسترده ی معنای ضمنی زبان انطباق دارند. به این ترتیب علاوه بر معنای ضمنی ادراکی که معنایی فرضی اما محتمل است به دیگر وجوه خاص تر معنای ضمنی نیز بر می خوریم که در صدر آن ها معنای ضمنی معرفتی قرار دارد که دال های آن در برخی از بخش های هماننده جای می گیرند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”