بیوگرافی آرمان

دوران کودکی

آرمان در سال 1928 به نام آرماند پیر فرناندز از خانواده ماری ژاکه و آنتونیو فرناندز به دنیا آمد. آرمان در سالهای اولیه زندگی خود با ماری به تنهایی زندگی می کرد که تا پنج سالگی آرمان با آنتونیو ازدواج نکرد و در آن سالها اغلب بر تخیل و قدرت خود تکیه می کرد. آرمان با یادگیری شطرنج در سن هشت سالگی، علاقه خود را به بازی های استراتژیک در طول زندگی خود حفظ کرد.

 

اگرچه آرمان قدرت شخصیت مادرش را تحسین می کرد، اما این علایق فرهنگی پدرش بود که کارش را شکل داد. آنتونیو از نقاشی، شعر و موسیقی لذت می برد و به پسرش نقاشی را در سنین پایین آموزش داد. علاقه آنتونیو به جمع آوری، دلال عتیقه جات و مبلمان، الهام بخش مجسمه های آرمان، به ویژه قطعات انباشته شد.

 

طرف خانواده پدرش که در نقاشی نیز مسلط بودند، گرایش هنری آرمان را تشویق کردند، اگرچه سبک او از ترجیح خانواده برای فرم های سنتی متفاوت بود. پس از فارغ التحصیلی در رشته فلسفه و ریاضیات، آرمان در École Nationale d'Art Decoratif در نیس ثبت نام کرد، اما به زودی به دلیل دیدگاه های محافظه کارانه مدرسه ترک تحصیل کرد.

 

آموزش اولیه

آرمان در حین تحصیل در رشته جودو، در سال 1947 با ایو کلین آشنا شد که دوست همیشگی او و همچنین همکار او در جنبش Nouveau Réalisme شد. آرمان و کلاین علاوه بر نقاشی، در چندین سال آینده عمیقاً درگیر مطالعه و تمرین هندوئیسم، آیین Rosicrucianism و ذن بودیسم بودند. و به دلیل تحسین ونسان ون گوگ که نام خود را فقط با "وینسنت" امضا کرد، تصمیم گرفتند فقط از نام کوچک خود استفاده کنند.

 

به دنبال فشار پدرش برای استخدام یک شغل واقعی، آرمان در سال 1949 در مدرسه لوور ثبت نام کرد و برای حراج گزاری تحصیل کرد. در این مدت، او به نقاشی ادامه داد و سبک سورئالیستی را در پیش گرفت. در سال 1951، آرمان تحصیل در مدرسه لوور را رها کرد و شروع به تدریس جودو در مدرسه ای در مادرید به همراه کلاین کرد.

 

در سال 1953، آرمان به نیس بازگشت و پس از مصدومیتی که مانع از تمرین هنرهای رزمی او شد، بار دیگر روی هنر متمرکز شد. او به صورت پاره وقت به عنوان فروشنده برای تجارت پدرش کار می کرد و علاقه جدی به عتیقه جات و اشیاء کلکسیونی پیدا کرد. در همان سال با Eliane Radigue آهنگساز و پیانیست ازدواج کرد. در این زمان، نقاشی آرمان به سبک انتزاعی تری تبدیل شده بود که به شدت تحت تأثیر نقاشان سرژ پولیاکوف و نیکلاس دی استال بود.

دوره بلوغ

پس از دیدن آثار کورت شویترز در پاریس در سال 1954، آرمان شروع به آزمایش تمبرهای لاستیکی کرد و آثاری به نام cache تولید کرد که در اولین نمایشگاه انفرادی او در سال 1956 گنجانده شد. تکنیک تمبر و جوهر نشان دهنده رد غزلیات قبلی او بود. نقاشی از آنجایی که بر تکرار نقوش آماده و یکسان تکیه داشت. و استفاده گاه و بیگاه از مهرهای تاریخ حاکی از یک دغدغه جدید با زمان بود. سپس این کش ها به جذابیت های جذاب منتهی شدند که از اشیاء جامد مانند زنجیر، سنجاق و میخ استفاده می کردند که در جوهر فرو رفته و روی کاغذ حک می شدند. برخی از جذابیت ها با خرد کردن اشیاء شکننده ایجاد شده اند که الهام بخش یک سری کولرها (خشم) هستند. این قطعات عمدتاً شامل آلات موسیقی شکسته شده و سپس بر روی سطح صافی بود. کولرها که شاید به خاطر ذوق فرهنگی پدرش انتخاب شده بودند، همزمان ادای احترامی به کوبیسم و ​​حمله ای تحریک آمیز به جنبه ای محبوب از فرهنگ عامه بودند.

 

آرماند پیر فرناندز پس از اشتباه چاپگر در کاتالوگ نمایشگاهی برای نمایش گروهی خود در گالری آیریس کلرت در سال 1958 نام آرمان را برگزید که در آن "d" از نام او حذف شد.

 

شاید بزرگترین شهرت آرمان در پی نمایشگاه او در سال 1960، Le Plein (فول آپ) بود. در پاسخ به نمایشگاه قبلی ایو کلاین در همان گالری، لو وید (خالی)، آرمان گالری را کاملاً پر از زباله کرد تا جایی که فقط از طریق پنجره از خیابان قابل مشاهده بود. آرمان در اصل، مطابق با عشقش به شانس، می‌خواست کارگران بهداشتی را به هر شکلی که می‌خواهند به گالری بریزند، اما شهر اجازه نداد.

 

لو پلین توجه منتقد هنری پیر رستانی را به خود جلب کرد، او اعلام کرد که آثار آرمان "بعد معماری مناسب" یک رئالیسم جدید را به نمایش می گذارد. و در همان سال آرمان مانیفستی را امضا کرد که او را با رستانی هماهنگ کرد، کلاین و هنرمندان دیگر جنبش جدیدی به نام Nouveau Realisme را تشکیل دادند که معادل فرانسوی هنر پاپ در آمریکا بود. مدت کوتاهی پس از این، شهرت فزاینده آرمان باعث شد تا او در نظرسنجی مهم آمریکایی، The Art of Assemblage، که در موزه هنر مدرن به روی صحنه رفت، شرکت کند. در طول نمایش، آرمان چند ماه در نیویورک ماند و شیفته فرهنگ آمریکایی شد و بعداً در سال 1963 به همراه خانواده اش به آنجا رفت.

 

سالهای پایانی و مرگ

اولین نمایشگاه موزه انفرادی آرمان در سال 1964 در مرکز هنری واکر در مینیاپولیس افتتاح شد و دو سال بعد اولین نمایش گذشته او در بروکسل برگزار شد. در سال 1971 آرمان پس از طلاق از همسر اولش با کوریس کانتون ازدواج کرد. آنها برای همیشه در نیویورک ساکن شدند و تابعیت آمریکا را به دست آوردند، آرمان به طور قانونی نام خود را به آرماند پیر آرمان تغییر داد. در نیویورک، آرمان به تولید تغییرات در هنر قبلی خود ادامه داد، و همچنین در مقیاس بزرگ‌تری کار کرد و مجسمه‌های به یاد ماندنی مانند پارکینگ طولانی مدت (1982) و امید برای صلح (1976) خلق کرد. آرمان که به دلیل دیدگاه های قوی خود در مورد سیاست و حقوق بشر شناخته می شود، به مدت پنج سال به عنوان رئیس بخش نیویورک عفو بین الملل خدمت کرد. این اصول بشردوستانه همچنین باعث شد که او از اولین نمایشگاه گذشته خود در زادگاهش، نیس، که میزبان کنوانسیونی بود که طی آن یک نئونازی سخنان ضدیهودی ایراد می کرد (نمایشگاه برای سال 2002 مجدداً برنامه ریزی شد) کنار بکشد. آرمان در سال 2005 در سن هفتاد و هفت سالگی بر اثر سرطان درگذشت.

 

میراث آرمان

آثار آرمان پل مهمی بین گرایش های اروپایی و آمریکایی در هنر پاپ در دهه 1960 تا 1970 است. مجموعه خود او از هنر آفریقایی افزوده بسیار ارزشمندی برای موسسات در سراسر جهان است، از جمله موزه هنر آفریقا در نیویورک، جایی که همسرش یکی از اعضای فعلی هیئت مدیره است. آرمان آرمان تراست و کوریس کانتون آرمان همچنان از میراث او حمایت می کند و از آموزش و تحقیق در مورد زندگی و کار این هنرمند حمایت می کند. نمایشگاهی جامع از آثار آرمان در فوریه 2011 در موزه تینگولی در بازل به همراه مرکز پمپیدو افتتاح شد که بر ارتباط پایدار آرمان در دنیای هنر امروز تأکید می کند.