معماری داخلی نقش مهم و چشمگیری در زندگی همه انسانها و به خصوص ایرانیان ایفا کرده است. بررسی ویژگیهای معماری داخلی در تمام دورانها و مخصوصاً دورههایی که دارای معماری داخلی خاص و متفاوتی هستند، میتوانند ما را در درک بهتر معماری داخلی و استفاده از آن در زندگی روزمره کمک کنند. ایرانادکور، مرجع تخصصی معماری و دکوراسیون داخلی در جنوب کشور تلاش دارد تا در این نوشتار نقش معماری داخلی در زندگی ایرانیان را بررسی نماید. تاریخچه معماری در ایران بسیار گسترده و کامل است که آشنایی با این تاریخچه به ما در درک بهتر معماری ایران کمک میکند.
معماری دوره سلوکیان
معماری دوران حکومت سلوکیه
با توجه به نقش هنرآفرینی ایرانیان در زندگی و قدمت و سالمندی آن در معماری داخلی و طراحی مبل و تخت چهارپایه در دوران فرمانروایی هخامنشیان، باید اظهار داشت که بعد از آن دوران یعنی در دوران حکومت سلوکیه به سبب جنگ و خونریزی، مدرکی که گویای تزئینات داخلی یا معماری داخلی در این دوران باشد به دست نیامده و آثار باقیمانده از این دوره نیز بسیار اندک است. در حقیقت، این دوره از تاریخ ایران به قول گیرشمن دورهی مردهای بیش نبود! ولی میدانیم که معماری رسمی دوران سلوکیه تحت تاثیر معماری یونان بود. نمونهای از این معماری در شهر آی خانوم قرار دارد. پروفسور دانیل شلومبرگر در اوائل دهه از این محل دیدن کرد و متقاعد شد که در آی خانوم بقایای یک شهر بزرگ یونانی که از نظر نقشه و عظمت آن قدر برگ است که میتواند به دست خود اسکندر بنا نهاده شده باشد، آرمیده است. آشنایی با شیوههای معماری یونان به ما در درک کامل این سبک کمک میکند.
در حفاریها، مجموعه بزرگی از بناهای معروف به بخش اداری از زیر خاک بیرون آورده شده است. اثری از طاقزنی در این بنا دیده نمیشود. این بخش از یک صحن بسیار بزرگ که به تالاری و سیع و بنایی چهارگوش منتهی میشد، تشکیل شده است. دیوارهای تالار بزرگ با نیمستونها تزئین شده بود و سطوح گچکاری شده را با طرحهای هندسی و استفاده از رنگهای سیاه، سفید، زرد و قرمز شاد رنگآمیزی کرده بودند.
معماری پارتی
معماری دوران اشکانیان
در مقاله معماری پاسارگاد و باغهای پاسارگاد به توضیح این سبک از معماری پرداختیم. اشکانیان (پارتیان) شاهنشاهی بزرگی در ایران بنیان گذاردند و در طول 5 قرن فرمانروایی خود شهرهای بزرگی ساختند. در این دوره باستانی معماری، سقفهای طاقدار یا سقفهای استوانهای با ایوانهای بلند تزئینی در ایران آغاز میشود. از آثار باقیمانده در آسور، الحضر یا هاترا، پالمیر، قلعه یزدگرد و کوه خواجه در سیستان میتوان پی برد که در آنها معماری داخلی اولاً از گچبریهای تزئینی برای دیوارهای محل سکونتشان و یا تالارهای پذیرایی استفاده میکردند. ثانیاً تحت تاثیر معماری یونانی از آرکهای چند ضربی و ستونهای یونیک و برای تزئین دیوارهای جانبی در داخل تالارهای پذیرایی از پیکرههایی در حد طبیعی و یا بزرگتر که از روبرو طراحی و ساخته شده بود بهره میجستند.
معماری هاترا
قدیمیترین محل سکونت پارتها که تا کنون یافت شده در نسا یا پارتانیسا است که فاصله چندانی با عشقآباد امروزی ندارد. کاخی از این دوره در ارگ نیسا کشف شده که اتاق اصلی آن تالاری ستوندار به مساحت تقریبی بیست متر مربع است. سقف آن با استفاده از تیرهای بزرگ روی چهار ستون بزرگ چهار جانبی که در واقع اتاق را به سه راهرو تقسیم کرده، پوشانده شده و این از ویژگیهای معمار داخلی دوره پارتها است.
دیوارها به رنگ قرمز و سفید رنگآمیزی شده و به طور افقی توسط نواری از صفحات کوچک سفالی و به طور عمودی با ردیفهایی از نیمستون که روی هر دیوار 6 عدد از آنها قرار داشت، تقسیم بندی شده بود. بخش پایینی سرستونها، ترتیب متداول در یونان قدیم را داشت، در حالی که سرستونهای بخش فوقانی با استفاده از سبک کورنتی ساخته شده بود.
در ادامه لازم به نوضیح است که هنر درزندگی به قدمت و سالمندی خود انسان است و سالمندی جامعه؛ بنابراین اصل کلی میتوان گفت زندگی ایرانیان وبه طور کلی جامعهی ایرانی هم از دیرباز با هنر آمیخته بوده است . هنر در این جامعه باعناوین مختلف (نمایش، نقاشی، معماری، پیکرتراشی، شعر و غیره) سبب شده که هنرمند با کل جامعه ارتباط داشته باشد. هنرمندان ایرانی در ساخت ابنیه، از بیرون و درون (معماری داخلی) همواره از تزیین بهره جستهاند؛ هنر ایرانی به یک معنا هنری تزیینی است، و به عنوان کاری نمایان و برجسته و به عنوان فعالیتی انسانی در ارتباط با زندگی نیز بوده، یعنی هنری کاربردی است. پیکاسو می گوید: «عالیترین شکل بیان هنر به صورت خط، رنگ، حجم و دیگر هنرهای تجسمی پدید میآید این هنر از دیرباز در خالصترین شکل خود بدون کمک ابزار ماشینی صرفاً با دست انجام میشد و هنوز هم میشود.» هنر ایرانی نیز اینچنین بود؛ در گذشته نقاشی و بخصوص نقاشی دیواری، درست مانند مجسمهسازی، به معماری و معماری داخلی منضم بود؛ گرچه برخی هنر حجاری و سنگتراشی را در گذشته یک هنر صناعتی دانستهاند، ولی باید گفت پیشرفت هنر همزمان با پیشرفت فرهنگ و تمدن بشر از ویژگیهایی برخوردار بوده، به این صورت که نمیتوان مثلاً هنر حجاری و سنگتراشی را در تخت جمشید از مقولهی هنر جدا دانست؛ ازاین رو، وقتی از هنر تزئینی ایرانی سخن به میان می آوریم شامل تمام مقولههای هنر میشود. ولی آنچه هنر معماری داخلی را از سایر هنرهای تزئینی ایران متمایز میکند، تقسیمبندی صحیح فضاهای داخلی یک ساختمان، کاربرد رنگ و فرم، و چیدمان منطقی اشیاء است. در این میان معمار داخلی در مقامِ یک هنرمند با روانشناسی و دریافت سلیقهی زیستی افرادی که در آن فضا زندگی میکنند و با بهرهگیری از دانش آکادمیک خود میتواند فضایی به وجود آورد تا فرد بعد از کار روزانه در آن احساس آرامش نماید. این، خلاقیتی است که هنر معمار داخلی ایرانی را به بهترین وجه نمایان میسازد. با بررسی هنر ایرانی در دورههای مختلف درمییابیم که ایرانیان در تزئین درون ساختمانهاشان به معماری داخلی به مفهوم تقسیمبندی فضا (ستون و دیگر عناصر) و مبلمان توجهی ویژه داشتند. یکی از قدیمیترین اشیاء به دست آمده در یکی از گورهای افراد بومی ایران یک صندلی برنزی درابعاد بسیار کوچک است که شاهدی بر این مدعاست . درنقش برجستهای مربوط به سدهی نهم ق.م. که از شوش به دست آمده و مربوط به هنر عیلامی است، یک زن درحال نخریسی بر روی چهارپایه (تابوره) ای نشسته که به نظر می آید رویهکوبی آن نوعی لمسهدوزی باشد، یا اینکه کنارههای تابوره منبتکاری شده و بالشی برای نشستن وسط آن قرار دارد؛ پیش روی زن میزی را مشاهده می کنید که مانند تابوره با پایهی پنجهشیری طراحی و ساخته شده و بر روی آن میوه و ماهی به چشم میآید. در دورهی بعد از عیلامیان، یعنی دورهی هخامنشیان، در سنگنگارههای تخت جمشید حجاران نمونههای زیادی از طراحی تخت، مبل و چهارپایه ارائه میدهند؛ ویل دورانت می نویسد: «پارسیان هنر زندگی کردن داشتند... و در خانههای خود اثاثیهی گرانبها جمع میکردند؛ از قبیل میزهایی که روپوش طلا و نقره داشتند و یا در ترکیب با این دو فلز گرانبها منبتکاری شده بود؛ و تختهایی که روپوش عالی آنها را از کشورهای دیگر وارد می کردند و فرشهای نرم و زیبایی که همهگونه رنگهای زمین و آسمان بر آنها دیده میشد و کف اطاقهای خود را با آنها میآراستند.» در سنگنگارهی دیگری در کاخ آپادانا، دیده میشود که فراشباشی شاه در ردیف بالایی نگاره، پشت سر شاه چهارپایهای را بر کول گرفته تا کار سوار شدن بر اسب برای شاه آسان شود. به نظر میآید که کف این چهارپایه از حصیر بسیار محکمی بافته شده باشد. نمونهی بسیار زیبایی از طرح و نقش این مبلها یا چهارپایهها بر روی مهری دیده میشود که اکنون درموزهی لوور است، و زن ایرانی متشخصی را مینمایاند که مانند مجلس شاه بر تخت با چهارپایهی زیرپایی نشسته و رویهی پشتی آن برای راحتی به صورت منحنی رویهکوبی شده است. در مهر دیگری (اکنون در آکسفورد) مردی ایرانی با لباس سوارکاری و باشلق روی چهارپایهای نشسته و در مقابل وی زنی جام به دست در حال پذیرایی است. رویهکوبی این چهار پایه تا پایین آمده، یعنی مانند عسلیهای امروزی. و پایههای خراطیشدهی آن پیدا بوده و همچنین از یک بالش برای زیرپایی استفاده شده است.
خانم هایده ماری کخ نیز به تزئینات داخلی کاخهای ایرانی اشاره می کند: «پایهی برنزی تختی شاهی که امروزدر موزهی بریتانیا نگهداری میشود در مصر پیدا شده این پایه شبیه نگارهای از تخت جمشید است که درهمان موزه قرار دارد»؛ نگارهی تخت جمشید بهترین برداشت از نمای تخت شاهی را ممکن میسازد. در مرکز پلکان کاخ آپادانا داریوش بر تختی با پشتی بلند تکیهزده و پا روی چهارپایهای گذارده است؛ به نظر میرسد که پایههای تخت به پنجهی شیر منتهی میشوند، و پنجههای شیر بر روی پایهای قرار دارد که با برگهای معلق به شیوهی خاص ایرانیان آراسته شده است، و در مقایسه با تصویر شمارهی دو میتوان دانست که هنر ایرانی حتا تا سدهی پنجم ق.م. تحت تأثیر هنر عیلامی بوده است. این تزئینات در پایههای عودسوزها هم نظر ما را جلب میکند؛ پایههای زیرپایی مقابل شاه نیز مانند پایههای اصلی تخت ساخته شده، اما به جای پنجهی شیر از سُم گاو در آن استفاده کردهاند.
نمونه ی بسیار زیبایی از طرح و نقش این مبلها یا چهارپایهها بر روی مهری دیده میشود که اکنون درموزهی لوور است، و زن ایرانی متشخصی را مینمایاند که مانند مجلس شاه بر تخت با چهارپایهی زیرپایی نشسته و رویهی پشتی آن برای راحتی به صورت منحنی رویهکوبی شده است. در مهر دیگری (اکنون در آکسفورد) مردی ایرانی با لباس سوارکاری و باشلق روی چهارپایهای نشسته و در مقابل وی زنی جام به دست در حال پذیرایی است. رویهکوبی این چهار پایه تا پایین آمده، یعنی مانند عسلیهای امروزی. و پایههای خراطیشدهی آن پیدا بوده و همچنین از یک بالش برای زیرپایی استفاده شده است.
«پایهی تختخوابها نیز مانند تخت شاه بوده است؛ در نگارهای بر عاج که در دمتریاس یونان به دست آمده، مردی که لباس ایرانی بر تن دارد بر روی چنین تختی دراز کشیده است؛ پایههای کوچک تخت به شکل کرههای مطبق خراطی شده است». ما این نوع پایه را در نقش مهر استوانهای که زنی اشرافی را در حال آرایش، نشسته بر روی یک چهارپایه یا عسلی مینمایاند، مشاهده میکنیم؛ دیوارههای این تابوره یا عسلی نقش حصیر دارد، و دارای پایههای کوچک به شکل کرههای مطبّقِ خرّاطی شده است. گاه پایهی این چهارپایهها به گفتهی هرودوتوس از طلا ساخته میشده است. به گزارش پلوتارخوس، اسکندر برای انتقال مبل و دیگر اشیاء قیمتی تخت جمشید از ده هزار جفت قاطر و پنج هزار شتر استفاده کرد. مبلهای نفیس هخامنشی روکشی از فلزات گرانبها داشته است؛ بقایایی از یک مبل در گوری از زمان هخامنشیان در المینا به دست آمده که احتمالاً سازندهی مبل برای روکش چوب های آن از برنز، طلا و نقره استفاده کرده است. دیگر نویسندگان یونانی نیز مبلهای گرانبها و زیبای ایرانی را گواهی داده و آنها را ستودهاند. میگویند بانوان درباری که در لشگرکشی داریوش سوم، آخرین شاهنشاه هخامنشی، در مقابله با اسکندر همراه او بودند با خود مبل و دیگر لوازم زندگی را حمل میکردند و در چادرهایی به سر میبردند که با همهگونه لوازم زندگی از جمله تختخوابهای بسیار زیبا، همراه با کوسن های مختلف و متکاهای برودریدوزی شده مزین بودند.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”