ریتم آهنگ

مروری گذرا به سازهای نخستین

مروری گذرا به سازهای نخستین

تکانه‌های حرکتی
آثاری که پیش از قرن نوزدهم نگاشته شده و موضوع آن‌ها تاریخِ موسیقی است معمولاً با روایاتی از اختراع اسطوره‌ایِ نخستین سازها آغاز می‌شوند. در این آثار از یوبال نواده‎‌ی قابیل با عنوان «پدرِ همه‌ی نوازندگان چنگ و ارغنون» یاد می‌شود، موسیقار را از اختراعات پان می‌دانند و می‌گویند مِرکوری بعد از پیدا کردن لاشه‌ی خشکیده‌ی یک لاک‌پشتِ آبی در سواحل رود نیل به فکر ساختن لیر رومی افتاد.

اما اکنون مدت‌هاست که تاریخ جای افسانه را گرفته و ابداع سازهای موسیقی دیگر به ایزدان و قهرمانان نسبت داده نمی‌شود؛ هر چند مردم همچنان مشتاق هستند که بدانند کدام یک از سازها پیش از دیگری اختراع شده‌ و البته به دنبال پاسخ‌هایی ساده و سرراست هستند. در این بین نویسندگان آماتور دقیقاً همان پاسخی را تحویل می‌دهند که عموم مردم انتظار دارند: طبل نخستین ساز موسیقی است یا فلوت اولین سازی بوده که بشر ساخته یا اولین سازِ انسان زهِ مضرابیِ کمان شکارچیان بود.

اما پژوهشگران پاسخ‌های متفاوتی برای این پرسش دارند، پاسخی که احتمالاً مردمِ مشتاق را حسابی ناامید می‌کند. واقعیت این است که هیچ‌کدام از نخستین سازهای بشر «اختراع» نشده‌اند. اگر اختراع را مرحله‌ی نهایی فرایند موجودیت بخشیدن به یک ایده بدانیم که وقت زیادی صرف فکر کردن و آزمودن تجربی آن شده باشد، نمی‌توانیم مدعی شویم نخستین سازهای موسیقی نوعی اختراع بوده‌اند. اگر آن‌ها را محصول چنین فرایندی بدانیم، دچار خطا شده و به اشتباه انسان‌های نخستین را صاحب قدرتِ استدلالِ مدرن دانسته‌ایم. واقعیت این است که انسان‌های نخستین اصلاً نمی‌دانستند، با کوبیدن پای‌ خود روی زمین یا ضربه زدن به بدن‌، در حالِ کاشتنِ بذرِ اولین سازهای موسیقیِ خود هستند.

پیش از آنکه به پاسخ این پرسش که «نخستین سازهای بشر کدام سازها بوده‌اند» دست پیدا کنیم، باید به پرسشی اساسی‌تر بیاندیشیم: شکل‌گیریِ سازهای موسیقی دستاوردِ وجود کدام محرک‌های انسانی بوده‌اند؟

تمامیِ موجودات متعالی برای بیان هیجانات‌ خود، از حرکت استفاده می‌کنند. اما آن‌طور که به نظر می‌رسد این فقط انسان است که می‌تواند حرکاتِ هیجانی خود را تنظیم و هماهنگ کند و تنها اوست که از موهبتِ تواناییِ تولیدِ یک ضرب‌آهنگ خودآگاه برخوردار است. انسان پس از رسیدن به خودآگاهی و تجربه‌ی تحریک‌پذیری و شعفِ ناشی از ایجادِ این ضرب‌آهنگ، دیگر نمی‌تواند خود را از نعمتِ حرکات موزونی محروم کند که در قالب رقص، پا کوبیدن روی زمین، به هم کوفتن دست‌ها و ضربه زدن روی شکم، سینه، پاها یا باسن تجسم پیدا می‌کنند. از میان گروه‌های مختلفِ انسان‌ نخستین، فقط تعداد بسیار اندکی بودند که نه تنها هیچ ساز موسیقی نداشته بلکه حتی پاهای‌ خود را روی زمین یا دست‌های‌شان را به هم نمی‌کوبیدند. بومیان وِدا در سیلُن یا برخی قبایل ساکن پاتاگُنیا در این گروه قرار می‌گیرند.

بیشتر حرکاتِ هیجانی باعث تولید صدا می‌شوند اما انسان‌های نخستین احتمالاً در دورانی که پا بر زمین می‌کوبیدند یا بر بدن‌شان ضربه می‌زدند، هنوز صدای ایجاد شده از این حرکات را یک پدیده‌ی مجزا نمی‌دانستند و سال‌های بسیاری طول کشید تا به این سطح از آگاهی برسند. آن طور که احتمال می‌رود بسیار بعدتر از این‌ها بود که این پا کوبیدن‌ها یا ضربه زدن‌ها در نهایت به رفتارهایی عامدانه تبدیل شدند که هدف آن‌ها دقیقاً ایجاد صدا و از این طریق، انگیزه‌ای فراتر از نیازها و رفتارهایِ اولیه بود.

انسان‌های نخستین با کمک این حرکاتِ ساده، صداهای مختلفی تولید می‌کردند. مثلاً می‌دانستند که برهم کوبیدنِ کف دست‌هایِ گود شده ضرب‌هایی با صدایی گرفته تولید می‌کند در حالی که بر هم کوبیدنِ کف دست‌های صاف، ضرب‌هایی با صدایِ تیزتر تولید می‌کند. به این ترتیب برای تولید صداهایِ متفاوت، گاه با دست و گاهی با پاشنه یا انگشت‌های پا به شکل‌های مختلف روی زمین می‌کوبیدند یا به بخش‌های استخوانی یا گوشتی بدن‌شان ضربه می‌زدند. همه‌ی این صداها، که انواع مختلفی از صدا به شمار می‌آمدند، در شکل‌گیری نوعی موسیقیِ واقعی سهیم بودند که پیش از موسیقی سازی و بدون همراهیِ‌کلام خلق شده بود.

از میان دیگر سازهای نخستین می‌توان به جغجغه‌ی ریسه‌ای اشاره کرد. بر اساس یافته‌های حفاری‌ها در چینه‌های مربوط به دوران پیشاتاریخ، این ساز در بین انسان‌های نخستینِ پیشرفته‌ایی که از سطح فرهنگیِ کم‌تر گسترش یافته‌ایی برخوردار بودند و همچنین در میانِ شکارچیانِ دوران پارینه‌سنگی رواج داشته است. در واقع این دو گروه از جغجغه‌ی ریسه‌ای برای همراهی رقص استفاده می‌کردند؛ فعالیتی پیچیده که دربرگیرنده‌ی حرکات سر، دست‌ها و نیم‌تنه می‌شد و اگر سازی این حرکات را همراهی نمی‌کرد، در این اجراها هیچ صدایی وجود نداشت.

به طور کلی جغجغه، سازی متشکل از چند قطعه‌ی مولدِ صدا است که به واسطه‌ی تکان‌های نوازنده، با شدت به هم برخورد می‌کنند.

جغجغه‌ی موسوم به جغجغه‌ی ریسه‌ای از اجسامی کوچک و سخت مانند پوست گردو، هسته‌ی میوه، دندان یا سُمِ حیوانات تشکیل شده است . در این نوع از جغجغه، اجسام تک‌به‌تک از ریسه رد شده و آویزان می‌شوند. اما در نوع دیگری از جغجغه، اجسامِ مد نظر را به شکل دسته یا خوشه به هم می‌بندند (جغجغه‌های خوشه‌ای). جغجغه‌ها از مچ پا، زانو، کمر یا گردنِ رقصنده آویزان می‌شوند و با حرکاتِ او صدایی در محدوده‌ی صداهای زیر تولید می‌کنند. ضرب‌آهنگِ تولیدشده به‌ندرت دقیق است و اندکی بعد از حرکتِ رقصنده شنیده می‌شود.

مسلماً این صدای هیجان‌انگیز تنها ویژگی نهفته در جغجغه‌ی ریسه‌ای نیست. پوست‌ها، مهره‌ها یا دندان‌هایی که جغجغه را می‌سازند نیز دارای یک قدرت جادویی هستند. جغجغه‌ی ریسه‌ای در کنار صدای منحصربفردِ خود، نوعی نمادگرایی را هم در درون خود به همراه دارد. البته هنوز نمی‌دانیم کدام‌یک از این دو ویژگی، یعنی صدا یا قدرت جادویی، ویژگی اصلی جغجغه محسوب می‌شوند اما در هر صورت می‌توان این ساز را نوعی طلسمِ صدادار نیز در نظر گرفت. البته دو ویژگی مذکور بعدها از هم جدا شدند و در قالب اشیاء مجزا تجسم یافتند. النگوها و زنجیرهای ساعت قدیمی که صلیب، دندان‌هایی به شکل شاخ حیوانات یا سایر اشیاء از آن‌ها آویزان می‌شوند و قرار است خوش‌یمن باشند و شیطان را از ما دور نگه دارند، بازمانده‌ی بی‌صدایِ همین طلسم‌های زنجیری هستند. صدای جغجغه نیز در پابندهای زنگوله‌ای رقصنده‌های حوزه‌ی هند و پارس امروزی زنده مانده‌اند و البته بخش بزرگی از باور به قدرت جادویی خود را از دست داده‌اند.



با جایگزین شدنِ ابزارهایی مانند چوبک‌های کوبشی، کدوهای کوبشی و مهم‌تر از همه لوله‌های کوبشی و استفاده از آن‌ها به جایِ پاکوبیدن، شاهد شکل‌گیری سازهایی جدید هستیم. لوله‌های کوبشی ساقه‌های توخالی بامبو یا لوله‌هایی از جنس چوب‌هایی خاص هستند که یک سویِ آن‌ها بسته شده و زمانی که روی آن کوبیده می‌شود صدای خفه‌ای تولید می‌کنند.

لوله‌های کوبشی معمولاً توسط زنان و در مراسمی که به آئین‌های باروری ارتباط دارد نواخته می‌شوند. در جزیره‌ی بورنِئو زنانِ کاهن در پایان فصلِ برداشت، هر روز صبح و عصر نیایش می‌خوانند و در این مراسم دو لوله را با یک ضرب‌آهنگ شناخته شده بر روی یک تخته‌ی حصیری می‌کوبند. در سِلِبز سه یا در برخی موارد پنج دختر، عصرِ روز برگزاری مراسم اهدای قربانی در حالی که لوله‌های کوبشی پُر از بذر را روی زمین می‌کوبند به سمت خانه‌های خود راه افتاده و هم‌زمان این آواز را می‌خوانند: «بر زمین بکوبید، بر زمین بکوبید، دوستان. باید نگاه‌مان رو به پایین باشد، باید نگاه‌مان رو به پایین باشد… با نگاهی ملتمسانه، نگاهی ملتماسه به برنجِ نو!»

این نوع سازهای کوبشی در مرحله‌ی جدا کردنِ پوست ‌برنج در مراسم برنج‌کوبی در بخش غربی مجمع‌الجزایر مالایی و همچنین سیام استفاده می‌شوند. در این مراسم از سازی به نام «هاونِ کوبشی» استفاده می‌شود که در نظر این مردمان، بیش از سازهای دیگر تاثیرگذار است. در این نوع مراسم کُنده‌ی درختی را روی زمین می‌گذارند که سوراخ‌هایی به شکل‌های مختلف بر رویِ آن حفاری شده است. سپس دانه‌های برنج را داخل این سوراخ‌ها ‌ریخته و ردیفی از زنان که در امتداد کُنده‌ی درخت نشسته‌اند با دسته‌‌ی هاون‌ آن‌ها را می‌کوبند. صدای تولیدشده توسط هاونِ کوبشی با توجه به عمقِ هر سوراخ، متفاوت است و ضرباتی که زنان به سوراخ‌ها می‌زنند سمفُنی پُلی‌ریتمیک و پلی‌تُنیک دل‌انگیزی را تولید می‌کنند که بنا به توصیف یک شاعر محلی، به این شکل صدا می‌دهد: «تینگ‌تونگ توتونگ-گولان گاندونگ». حتی زمانی که فصل کوبیدن برنج نیست، این مراسم موسیقایی با حضور دختران دم‌بخت و زنان بیوه‌ای برگزار می‌شود که شب‌ها زیر نور مهتاب دور هم جمع ‌شده و مراسم خاصی را به جا می‌آورند.

در یک آیین دیگر که اندکی ساده‌تر بوده و در جشن‌های عروسی اهالی مِلانِزی برگزار می‌شود، ریشه‌های گیاه تارو و بادام خشک را می‌کوبند. در این مراسم هاون چوبی را در حفره‌ای در میدان روستا قرارداده و دو مرد با آوازی حُزن‌انگیز صدای کوبیده شدنِ هاون را همراهی می‌کنند. هم‌زمان هشت مرد دیگر نیز دور آن‌ها می‌رقصند و به ترتیب دو دسته هاون بلند را برداشته و در هاون می‌کوبند. در نهایت دسته‌ هاون‌هایی که با قدرت زیاد داخل هاون کوبیده می‌شوند، باید شکسته شوند».

در بخش شرقی گینه نو، مناسک هاون‌کوبی بسیار ساده‌تری مرسوم است. قبایل بومی این منطقه آبشخوری سنگی ساخته و با دسته هاون بر آن می‌کوبند. آن‌طور که بومی‌ها می‌گویند دسته‌ی هاون، آلتِ مردانه‌ی یک روح مقدس است و کاسه‌ی هاون نیز نقش آلت زنانه را دارد. این نمادگرایی که در تمدن‌های بدوی رایج است، یکی از ویژگی‌های اصلی سازهایی به‌شمار می‌رود که در سراسر اقیانوسیه، جزایر پاسیفیک، آفریقا و در قالبی متفاوت، یعنی طبل شکاف‌دار در آسیا یافت می‌شود.

اولین نسل از طبل‌های شکاف‌دار تنه‌ی درختانی بوده‌اند که درون آن‌ها خالی شده و به شکل قایق درمی‌آمدند. این طبل‌ها را روی گودالی روی زمین گذاشته و با پا بر روی‌ آن‌ها می‌کوبیدند.

امروز  نمونه‌ی اولیه‌ی طبل‌های شکاف‌دار همچنان در قاره‌ی آفریقا دیده می‌شود. سرخپوستان ویتوتو که از ساکنانِ بومی کلمبیا هستند، برای ساختن طبل شکاف‌دار، درخت بزرگی را می‌برند و شکافی بزرگ در یک طرف کنده‌ ایجاد کرده، داخل شکاف را تخلیه و تمامی سطح آن را نقاشی می‌کنند. در انتهای یک سرِ تنه‌ی درخت، طرح سرِ زنی را می‌کشند و در انتهای دیگر نیز تمساحی را نقش می‌زنند که در واقع نمادِ آب است. سپس، گودالی را در زمین کنده و روی آن را با الوار می‌پوشانند. چند کُنده را در دو انتهای الوارها قرار داده و تنه‌ی بزرگ درخت را روی کُنده‌ها گذاشته تا مستقیم با سطح الوارها تماس پیدا نکند. زن‌ها شروع به رقصیدن دور گودال می‌کنند و مردها هم در حالی که داخل شکافِ تنه‌ی درخت ایستاده‌اند، بر آن پا می‌کوبند و خودشان را در جهات مختلف تکان می‌دهند تا تنه‌ی انعطاف‌پذیرِ درخت به آهنگی موزون با الوارها برخورد کند. به گفته‌ی بومیان، این مناسک به غلبه‌ی ماهِ نو بر ماه کهنه اشاره دارد.


طبل شکاف‌دارِ نخستین نیز از تنه‌ی درخت ساخته می‌شود اما حفره‌ی داخل این تنه‌ در امتداد یک شکافِ طولی و باریک ایجاد می‌شود. اولین گونه‌های این طبل تقریباً شش متر طول و ۸/۱ یا ۱/۲ متر عرض داشتند و ردیفی از مردان روی‌ آن‌ ‌ایستاده و بر آن‌ پا می‌کوبیدند. نسل‌های بعدی طبلِ شکاف‌دار، با ضربه زدن چوبک به صدا در می‌آمدند و در این صورت کسی روی آن‌ها پا نمی‌کوبید. در طبل‌های شکاف‌دار پیشرفته‌تر از دو چوبک برای ضربه زدن به لبه‌های شکاف استفاده می‌شد.

تقریباً تمامی سازهایی که در ابتدا ابعاد بزرگی داشته و به تدریج کوچک‌تر شده‌اند، در نهایت به ابعادی قابل‌حمل دست پیدا کرده‌اند. تبدیل شدن به یک ساز قابل‌حمل آخرین مرحله‌ی فرایند تحول سازهاست و معمولاً شامل تغییرات اساسی در شکل سازها می‌شود. نسخه‌ی قابل‌حملِ طبلِ شکاف‌دار، سازی سبُک از جنس بامبو است که توسط نگهبانان مالایی حمل شده و در مواقع هشدار بر روی آن نواخته می‌شود 


بسیاری از مسافران و حتی برخی انسان‌شناسان طبل شکاف‌دار را با نام «گُنگ» می‌شناسند. اما به روشنی می‌دانیم که این اشتباه است. واژه‌ی «گُنگ» در واقع فقط به یک ساز اشاره می‌کند: گُنگ یک صفحه‌ی مدور و برنزی با لبه‌های تاشده به سمت داخل است. این ساز در هند و خاور دور ساخته می‌شود. اطلاق نام «تام تام» به طبل شکاف‌دار نیز درست نیست.

بیشتر سازهایی که به واسطه‌ی تکانه‌ی حرکتی به صدا در می‌آیند به ضربات دست متکی هستند و در جریان تحول این سازها، ابتدا، سطح اولیه‌ایی که بر آن ضربه زده می‌شود با یک سطح ثانویه جایگزین شده و در پی این تغییر دست نوازنده نیز جای خود را به ابزار دیگری می‌دهد.

در همین راستا، شاهد اختراع جالبی هستیم که انسان‌شناسان از آن با عنوان طبلِ ماسه‌ای یاد می‌کنند و شبیه به گودال کوبشی است. نمونه‌هایی از این ساز در میان قبایل پیگمه گینه‌ی ‌نو و استانی در اتیوپی به نام وُلُو یافت شده است. حفره‌ی این ساز شبیه به تونل کوچکی با دو دهانه‌ی باز است که دو سویِ آن توسط یک خرکِ ماسه‌ای به یکدیگر وصل می‌شوند و نوازنده نیز روی همین خرک ضربه می‌زند.


اما طبل در معنای نخستینِ آن سازی است که صدای آن به واسطه‌ی ضربه زدن بر روی پوستی ایجاد می‌شود که روی دهانه‌ی قاب یا بدنه‌ای توخالی در شکل‌های مختلف کشیده شده است. در نسخه‌های ابتدایی، نوازنده با دستانش مستقیم بر روی این سطح ضربه می‌زند. اما بعدها، چوبک‌ها جایگزین دست‌های نوازنده می‌شوند. این تغییر مهم تقریباً هم‌زمان با تغییراتِ دیگری در این ساز رخ داده است. در نسخه‌های ابتدایی، پوستِ کشیده‌شده روی قاب یا بدنه‌ی توخالی طبل از پوست آبزیانی مانند مار، مارمولک و ماهی تهیه می‌شد. اما پس از مدتی پوست حیوانات شکاری و گاوهای بزرگ جایگزین پوست آبزیان شد.

در این فصل، به جای معرفی گونه‌ها و انواع بی‌شمار طبل به خوانندگان، به تفاوت‌های بنیادینی می‌پردازیم که بین طبل‌های چوبی تراش‌خورده و طبل‌های سفالی قالب‌گیری‌شده وجود دارد. تراشیدن چوب و خالی کردن داخل آن با استفاده از آتش یا ابزارهای مختلف قدمتی بیشتر از سفال‌گری دارد و به همین دلیل طبل‌های چوبی به احتمال زیاد پیش از طبل‌های سفالی وجود داشته‌اند.

همان‌طور که گونه‌های منسوخ‌شده‌ی طبل لوله‌ای نشان می‌دهند، این نوع طبل‌ها ابتدا از بخش‌هایی از تنه‌ی درختان ساخته می‌شدند. در برخی مکان‌ها، از جمله نیاس و لوآنگو طول طبل‌های لوله‌ای گاه به حدود سه متر می‌رسد. این طبل‌های درخت مانند، در حالت ایستاده و به شکل عمودی نواخته می‌شوند. این طبل‌های لوله‌ای معمولاً بسیار بزرگ بوده و به حالت ایستاده روی زمین باقی نمی‌مانند. به همین دلیل آن‌ها را از سقف آویزان کرده یا کج و اریب قرار می‌دهند تا قابلِ ‌نواختن باشند. این طبل‌ها فقط یک پوست داشته و سمت دیگرشان که روی زمین قرار می‌گیرد، به شکل پایه ساخته می‌شود.

بسیاری از طبل‌های کوچک از این نسخه‌ی اولیه از طبلِ پایه‌دار مشتق شده‌اند. برخی از طبل‌های کوچک می‌توانند مانند تنه‌ی درخت به حالت عمودی و ایستاده روی زمین قرار گرفته و در همین حالت نیز نواخته شوند. اندازه‌ی کوچک این طبل‌ها باعث می‌شود نوازنده برای لمس پوست طبل نیازی به خم شدن روی آن نداشته باشد. در شرایطی که زمین ماسه‌ای باشد، طبل عمودی را داخل ماسه قرار می‌دهند تا تکان نخورده و ثابت بماند. قرار دادن طبل داخل ماسه زمانی آسان‌تر می‌شود که در انتهای پایه‌های ساز، سه یا چهار دندانه‌ی بزرگ کنده‌کاری شده باشد. نسخه‌ی ابتدایی طبل‌های مجهز به پایه‌های دندانه‌دار در نیوهیبردیس و سراسر آفریقا یافت می‌شوند. یافته‌های باستان‌شناسی حاکی از رواج این سازها در مکزیک باستان هستند، البته با این تفاوت که در این منطقه، حکاکی‌های روی طبل‌ها ظریف‌تر هستند. در شرایطی که نوازنده می‌بایست روی سطحِ سخت و هموارِ طبل ضربه بزند، پایه‌های دندانه‌دار جای خود را به پایه‌های مشبک‌کاری‌شده (نوع رایج در منطقه پلینزی) یا پایه‌هایی شبیه به پیاله با انتهایی مسطح، گردنه و کاسه (نوع رایج در بابِل و شرق آفریقا) و حتی پایه‌هایی به شکل پای انسان می‌دادند. این تغییرات هم در شرقِ مجمع‌الجزایر مالای و هم در قبایل باکوندو در آفریقا دیده شده است. 

نوعی دیگری از طبل‌ها نیز به دلیل علاقه‌ی نوازندگان به استفاده از طبل‌های قابل‌حمل به وجود آمده است. برخی طبل‌هایی که در لوآنگو، آمازون و میچوآکان باستان رواج داشته‌اند به گونه‌ای ساخته می‌شدند که نوازندگان می‌توانستند مانند اسب‌های اسباب‌بازی بر آن‌ها سوار بشوند. در این حالت پوست کشیده‌شده‌ی روی طبل بین ران‌های پای‌نوازنده  قرار می‌گرفته و به این ترتیب می‌توانسته است راحت و بدون دشواری با دست بر پوست آن ضربه بزند. بعضی از طبل‌های قابل‌حمل، دسته‌های فنجان شکل دارند. این طبل‌ها از طریق همین دسته‌ها حمل شده و به آن‌ها طبل‌های دسته‌فنجانی گفته می‌شود. برخی طبل‌های رایج در گینه‌ی‌‌نو از همین نوع طبل‌ها هستند. این دسته‌ها معمولاً در بخش میانیِ طبل تراشیده شده و دو انتهای طبل نیز با هدف حفظ تعادل به صورت قرینه ساخته می‌شوند. در سایر طبل‌های قابل‌حمل، طبل شکلی پیاله مانند دارد. آن‌طور که شواهد نشان می‌دهند، طبل‌های پیاله‌ای راحت‌تر زیر بازو قرار می‌گیرند زیرا بدنه‌ی باریکی داشته که به راحتی بین بازو و قفسه‌ی سینه‌ی نوازنده جا ‌گرفته و پایه‌ی آن‌ها نیز مانع از افتادن طبل از دست نوازنده می‌شود. 

در این مرحله متمایز کردنِ شکلِ طبل‌های سفالی از طبل‌های چوبی دشوار خواهد بود. در نمونه‌های یافت شده، بسیاری از طبل‌های پیاله‌ای که در اصل می‌بایست از جنس چوب می‌بودند در دوره‌های مختلف، از جنس سفال ساخته شده‌اند و این امر نشان می‌دهد که بیشتر تمدن‌های آشنا به هنر سفالگری، به ویژه سفالگری با چرخ، این تکنیک جدیدتر را به فرایند دشوار و پرزحمتِ کنده‌کاری چوب با قلم ترجیح می‌داده‌اند. در همین راستا، سطح مقطع‌های زاویه‌داری که نجار با برش ایجاد کرده و ساختار طبل را شکل می‌داده است، در نمونه‌های اخیرتر با مقطع‌هایی نرم و خوش‌تراش جایگزین شدند.


لوح
فرایند ساخت طبل و سبوهای سفالیِ ویژه‌ی نگهداری موادِ غذایی نیز به یکدیگر شبیه هستند. این ظرف‌های نگهداری غذا، درست مانند طبل‌ها، در ابتدا از پوسته‌ی سختِ میوه‌ها ساخته می‌شدند و این گذر زمان بوده که آن‌ها را با سبوهای سفالی جایگزین کرده است. طبل نقاره‌ایی شرق آفریقا، بهترین نمونه برای اشاره به شباهت طبل‌ها و ظروف آشپزخانه‌ است. ضلع‌های نیمه فوقانی این طبل، صاف و عمودی هستند و البته از نقطه‌ای مشخص، به تدریج به سمت داخل شیب پیدا کرده و پایه‌ی کوچک و مسطحی را شکل می‌دهند که روی زمین قرار می‌گیرد. این طبل استوانه‌ای – مخروطی دقیقاً شبیه به همان کوزه‌هایی است که از چینه‌های متعلق به اواخر دوره‌ی نوسنگی در اروپای مرکزی و شرقی کشف و استخراج شده‌اند. طبل آفریقایی سفالی نیست و از چوب ساخته شده است. اما این تفاوت چندان مهم به شمار نمی‌آید. تاریخ صنایع دستی به روشنی نشان می‌دهد ابزارهای مختلفِ ساختِ بشر، از لحاظ شکل و جنس همیشه از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند .


در سیر تحول طبلِ دوسویه نیز شاهد تغییراتِ مشابهی هستیم و البته در این‌جا طبل‌های چوبی جایگزین طبل‌های سفالی شده‌اند. طبل دوسویه با فاصله‌ی زمانی بسیار زیادی از طبل یک طرفه اختراع شد و در واقع نیایِ طبل‌های مدرن محسوب می‌شود. اولین طبل‌های استوانه‌ای از چوب ساخته می‌شدند در حالی که استوانه‌ها یا بشکه‌های محدب اولیه از جنس سفال بودند. البته امروز بیشتر این محفظه‌های محدب نیز از چوب ساخته می‌شوند. دلیل این تغییر احتمالاً کاربردی‌تر بودن محفظه‌های چوبی است.

در برابر طبل‌های لوله‌ای و مخزنی، طبل‌های قابی شکل را داریم. در این طبل‌ها، یک پوست یا دو پوست در دو سرِ بدنه‌ی استوانه‌ایی به کمک نوعی حلقه یا قاب در چارچوبی محکم قرار گرفته و به حالت صاف و کشیده نگه داشته می‌شوند. این گروه از طبل‌ها دو نوع دیگر از طبل‌ها را در خود جا می‌دهند که احتمالاً هیچ پیوندی نیز با یکدیگر ندارند. یکی از این طبل‌ها، طبلی موسوم به طبل شَمَن است که در سراسر هند، مرکز و شمال آسیا و همچنین قاره‌ی آمریکا یافت می‌شود. این طبل یک‌رویه است و ساختاری فاقد ظرافت دارد. نوازنده برای در دست گرفتن طبل شَمَن دسته‌ی متصل به قاب یا شبکه‌ای از سیم‌ها که در سراسر سویه‌ی بازِ طبل کشیده شده‌اند را در دست گرفته و با چوبکی که در دست دیگر گرفته شده، بر روی ِ پوست و گاه قاب ضربه می‌زند. طبل دیگر که بیشتر با نامِ دایره زنگی شناخته می‌شود، در خاور نزدیک و بخش‌هایی از اروپا رواج دارد و بر یک یا دو سوی آن پوست کشیده شده که نوازنده با دو دست‌ بر آن‌ها ضربه می‌زند. .

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”