ریشارد واگنر
ویلهلم ریشارد واگنر (ریچارد واگنر 1883-1813) آهنگساز، رهبر ارکستر، نظریهپرداز موسیقی و مقالهنویس آلمانی بود. وی در شهر لایپزیگ و در محله یهودیان به دنیا آمد. شهرت او بیشتر به خاطر اپراهای اوست. در دنیای موسیقی کلاسیک از او بهعنوان ادامهدهنده راه لودویگ فان بتهوون یاد میشود.
او فرزند نهم کارمند اداره پلیس، کارل فریدریش واگنر و دختر نانوایی به نام یوهانا روزین(نیپیتز) بود. شش ماه پس از تولد ریشارد، پدرش کارل بر اثر ابتلا به بیماری تیفوس درگذشت. پس از آن یوهانا با دوست کارل، لودویگ گییر که خود بازیگر و نمایشنامهنویس بود، زندگی مشترکی را آغاز کرد. آن دو احتمالاً در اوت 1814 ازدواج کردند، اگرچه هیچ سندی از این ازدواج در ثبت کلیسای لایپزیگ یافت نشدهاست. یوهانا و خانوادهاش در محل اقامت لودویگ در درسدن سکنی گزیدند. واگنر تا 14سالگی با نام ویلهلم ریشارد واگنر شناخته میشد. او احتمالاً فکر میکرد که گییر پدر واقعیاش است. علاقه گییر به تئاتر، به پسرخواندهاش منتقل شد و واگنر در اجراهای او شرکت کرد. واگنر در خودزندگینامهاش به یاد میآورد که یکبار نقش فرشتهای را بازی کرده بودهاست.
ناپدری و دوخواهرش بازیگر تئاتر و خواهر دیگرش آوازخوان اپرا بودند. رویای نوجوانی اش آن بود که شاعر و نمایشنامه نویس شود. اما در پانزده سالگی چنان مقهور موسیقی بتهوون شد که تصمیم گرفت آهنگساز شود.
در هفده سالگی هنگامی که در دانشگاه لایپزیک نام نویسی کرد. بیش از آنکه علاقمند درس های دانشگاهی باشد به زندگی پرآشوب گروه های دانشجویی دلبسته بود. خانواده اش او را فقط اهل نزاع، میخوارگی و قمار میپنداشتند. این شیوه زندگی در سراسر دوران حیات او ادامه یافت؛ واگنر بی شرمانه از جیب دیگران گذران زندگی می کرد و قرض های هنگفت بالا می آورد که هرگز پرداخت نمی شد.
در سال های بیست تا سی سالگی در تماشاخانه های کوچک آلمان به رهبری ارکستر پرداخت، چندین اپرا نوشت و با مینا پلانر. بازیگر زیبا و سرشناس ازدواج کرد. در 1839 تصمیم گرفت که به پاریس، کانون آثار پرشکوه اپرایی برود. به دلیل قرض ها و شکایت های طلبکاران نمی توانست گذرنامه بگیرد و همراه مینا به صورت قاچاق از مرز گذشتند. دو سالی که در پاریس سپری کردند آکنده از فقر و فلاکت بود و واگنر برای گذران زندگی به کارهای پیش پا افتاده تن داد. پیامد صورتحساب های پرداخت نشده اش نیز باعث شد مدت کوتاهی پشت میله های زندان بگذراند.
در 1842 به آلمان بازگشت و اپرای ری ینتزی را اجرا کرد که بسیار موفق از کار درآمد. شش سال در آنجا گذراند و به عنوان اپرانویس و رهبری برجسته مشهور شد. شورش های 1848 که سرتاسر اروپا را فرا گرفته بود در زندگی حرفه ای او نقطه عطفی پدید آورد و با امید فراموش شدن وضعیت اجتماعی و مقروض بودنش در شورش درسدن شرکت کرد. نارنجک های دستی سفارش داد و کوشید سربازان پادشاه را به نافرمانی وادارد. هنگامی که حکم توقیفش صادر شد به سوئیس گریخت.
در این بین. چند سالی به خلق موسیقی نپرداخت و نظریه های هنری اش را در مقاله هایی مانند هنر و انقلاب (1849). کار هنری آینده (1850) و .. به نگارش درآورد.
واگنر پس از پایان اپرای مشهور تریستان و ایزولده چند سال دشوار پیش رو داشت و طلبکاران بابت بهای ابریشم. ساتن. تور و عطرهایی که «لازمه» شیوه زندگی واگنر بود. آرام و قرار برایش نمی گذاشتند.
نوآوریهای واگنر در زمینه موسیقی کلاسیک اروپایی تأثیر زیادی بر آهنگسازان بعد از او داشت. او در آثار خود، از گام کروماتیک و فواصل نامطبوع استفاده میکرد و از این نظر پیشگام موسیقی مدرن اروپا است. استفاده از نغمه معرف پس از او بسیار رایج شد و در موسیقی فیلم در سده بیستم اثر گذاشت.
اپراهای حلقه نیبلونگ از مهمترین کارهای اوست. او تا مدتها با یکی از بزرگترین همعصرانش فریدریش نیچه، فیلسوف نامدار آلمانی، روابطی بسیار دوستانه داشت، اما پس از چندی این روابط به کدورت انجامید.
آثار:
هلندی سرگردان
تانهویزر
لوهنگرین
تریستان و ایزولده
خوانندگان استاد نورنبرگ
حلقه نیبلونگ
پارسیفال
زیگفرید
ریشارد واگنر در نوشتههای خود عقاید یهودستیزانه ابراز کردهاست. او گفته بود که آهنگسازان یهودیتبار مانند فلیکس مندلسون بارتولدی، از «خلاقیت بدیع و اصیل» محروم هستند. ریشارد واگنر آهنگساز محبوب رژیم نازی (1933 – 1945) در آلمان نازی بود. آدولف هیتلر و سران رژیم نازی به موسیقی او عشق میورزیدند. با این حال عقاید یهودستیزانهای که او در برخی نوشتههای خود ابراز کرده، موجب شده اجرای بسیاری از آثار او با حاشیههای فراوان همراه شود.
حاشیهها
اجرای اپراهای واگرا با مشکلات متعددی مواجه میشوند:
واپسین سال های عمر
در 1864 لودویگ پادشاه باواریا جوانی هجده ساله که یک واگنری دو آتشه بود او را از وضع اسفبارش نجات داد و بر آن شد در اجرای اپراها و به پایان رساندن مجموعه حلقه نیبلونگ به او کمک کند. اپراهای تریستان و ایزولده و استادان آوازخوان نورنبرگ (1862-1867) با نهایت گشاده دستی در مونیخ به اجرا درآمدند. او سپس زیگفرید (1869-1870) را به پایان رساند و آخرین اپرای حلقه نیبلونگ یعنی غروب خدایان (1869-1874) را آفرید.
واگنر در این دوره به کوزیما فون بولو دل باخت؛ کوزیما دختر لیست و همسر هانس فون بولو –دوست صمیمی و رهبر ارکستر واگنر- بود. کوزیما هنوز همسر فون بولو بود که دو فرزند واگنر را به دنیا آورد. کمی پس از مرگ همسر واگنر. کوزیما به همسری او درآمد.
واگنر یک ناسیونالیست متعصب آلمانی بود و در یادداشت هایش چنین نوشته است: «آلمانی تر از هر موجود دیگرم. من روح آلمان هستم.» در حقیقت او عامه مردم را که به اپراهای متعارف خو گرفته بودند همچون آهن در کوره گداخت و شکل داد و آنان را به شنوندگان درام های موسیقایی پیچیده اش بدل ساخت.
او یک سال پس از به پایان رساندن واپسین اپرایش پارسیفال (1877-1882) از ونیز دیدن کرد و همان جا بود که در شصت و نه سالگی درگذشت.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”