موسیقی باروک دورهای ۱۵۰ ساله (۱۶۰۰-۱۷۵۰) در تاریخ هنر غرب را به خود اختصاص میدهد که پس از رنسانس و پیش از دورهی کلاسیک شکل گرفت. این دوره، با ابداع جدید اعتدال کوک سازها، استفاده از گامهای ماژور و مینور به جای مُدهای کلیسایی، به وجود آمدن ژانرهای جدید و تعیین پایههای هارمونی کلاسیک نقش اساسی در سیر تکامل موسیقی غرب داشته است.در این نوشته تلاش خواهیم کرد جنبههای اصلی این دوره را بهمنزلهی مقدمهای کلی بر آن مورد بررسی قرار دهیم. این مقدمه، مدخلی خواهد بود بر نوشتههای جزئینگرتر دیگر که بهتدریج بر روی وبسایت قرار خواهد گرفت. از این رو، نوشتهی پیش رو، بر ظهور دورهی باروک، موسیقی باروک، شروع، گسترش و پایان موسیقی باروک، ژانرهای اصلی این دوره و فرمهای باروکی متمرکز خواهد بود.
ظهور باروک
واژهی باروک در لغت معانی گوناگونی از جمله مروارید، پرزرق و برق، پرتزئین و عجیب و غریب دارد و از واژهی پرتغالیِ باروکو سرچشمه میگیرد. اما این واژه، در معنای امروزی آن، اولین بار توسط منتقد آلمانی، هاینریش ولفلین، در کتاب اصول پایهی تاریخ هنر، در سال ۱۹۱۵ مورد استفاده قرار گرفت. از این رو، آنچه در این نوشته به آن میپردازیم، باروک در معنای امروزی آن، جریان هنری در تاریخ موسیقی غرب است که در اواسط سدهی شانزده در ایتالیا و در شهرهای رم (معماری)، فلورانس و ونیز (نقاشی و موسیقی) شروع، و در اواسط قرن هجدهم میلادی به اتمام رسید. با وجود اینکه این جنبش هنری در هر کشوری (ایتالیا، فرانسه، آلمان) شروع و پایانی متفاوت داشته، اما اغلب دورهی تاریخی ۱۶۰۰ تا ۱۷۵۰ میلادی را برای آن در نظر میگیرند.
طبیعت این دوره با تنش، جلوههای چشمگیر، شکوه، عظمت، کُنتراست و تزیئنات، عجین شده بود. همانگونه که فیلیپ بوسان درمورد باروک میگوید: باروک «دنیایی [است] که آنجا تمام محدودیتها به طور هماهنگ امکانپذیر هستند». هنرمندان در این دوره، متفاوت از دورهی رنساس، تنها در پی خلق و یا تقلید از طبیعت، و یا ستایش خداوند نیستند، بلکه هنر را بهعنوان جلوهای در تصورات و شور و عشق خود میبینند. در واقع، تمام ژانرهای ساختهشده در باروک از طبیعت فاصله میگیرند. همچنین باید به یاد داشت «دورهی باروک در هنر، مقارن با دورانی بود که آن را عصر استبداد نامیدهاند؛ بسیاری از حاکمان این دوره رفتاری مستبدانه با زیردستان خود داشتند» .سرانجامِ این ظلم و استبداد در اواخر باروک، در انگلستان شکلگیریِ جنبشهای آزادیخواه را رقم زد؛ و در فرانسه نیز شعلهی انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) را روشن میسازد. یادگیری موسیقی در این دوره بهمانند رنسانس بیشتر در کلیسا، بهواسطهی گروه همسرایان، و یا در خانواده، بهواسطهی آموزش پسر توسط پدر صورت میگرفته است. برای مثال میتوان اشاره کرد که باخ، ویوالدی، رامو، و پرسل، همگی پدرانی موسیقیدان داشتهاند.
نومنهای باشکون از نقاشی باروک اولیه
Jan Brueghel de Velours (1568-1625)
موسیقی باروک
موسیقی در قرن هفدهم جایگاه ویژهای را در اروپا، و بهخصوص در دربار و نزد شاهزادگان، به خود اختصاص داده بود، به طوری که شاهزادگان و اشرافزادگان در فرانسه هنر رقص، آواز و موسیقی را در کنار شمشیرزنی و سوارکاری میآموختند. از این رو، شاهزادگان و دربار نقش مهمی در سیر تکامل موسیقی این دوره ایفا کردهاند، غالباً آهنگسازان شناختهشده در این دوره در خدمت دربار و یا کلیسا بودهاند. مانند ژان-بتیست لولی که در خدمت لویی چهاردهم بود، و ژان-سباستین باخ که میبایست یک کانتت برای هر یکشنبهیِ کلیسای لایپزیگ مینوشت. جامعه نیز موسیقیدانان و آهنگسازانِ این دوره را نه به مانند هنرمندهای آزاد، بلکه در مقام صنعتگران موسیقی میشناخت.
موسیقی باروک از دید ژان-ژک روسو در فرهنگنامهی موسیقی او اینگونه تعریف شده است: «موسیقی باروک را میتوان، موسیقیای با هارمونی نامشخص، مملو از دیسونانسها، خط آوازی سخت و غیرطبیعی و حرکت مخالف [در بخشهای هارمونی چند صدایی] دانست». ماهیت موسیقیایی باروک را، کونینوئو یا باس شمارهدار، کنترپوان و بعد متولدشدن هارمونی (باید عنوان کرد که کنترپوان اهمیت خود را کاملاً از دست نمیدهد)، تضاد یا کنتراست (که یکی از مهمترین شاخصههای باروک است، مانند تضاد در شدت صدا)، تضاد در نغمهی زیر در برابر نغمهی بم، تضاد در ریتمِ کوتاه در برابر کشیده، تضاد در ارکستر در برابر ساز سولو، تضاد در میان قطعههای یک سويیت مانند آلماند در برابر کورآنت و ساراباند در برابر ژیگ، تزیینات نتهای کشیده و گاهاً کوتاه و در آخر فیگورالیسم تشکیل داده است.
باس شماهرهدار در باروک
ویولون اول، دوم و باس شمارهدار در دورهی باروک
شروع، گسترش و پایانِ موسیقی باروک
موسیقی باروک را میتوان به سه بخش باروک اولیه، باروک میانی و باروک متأخر تقسیم کرد و هر بخش را در سه کشور کلیدی این سده یعنی ایتالیا، فرانسه و آلمان پی گرفت. موسیقی باروک از ایتالیا منشأ گرفت و با گسترش کلیسای کاتولیک در سراسر اروپا بسط یافت. تعجبی ندارد که موسیقیدانان ایتالیایی بسیار در اروپا مشهور بودند و دستمزد آنها نیز در دربارهای کشورهای اروپایی از موسیقیدانان محلی بیشتر بود.
کلام در موسیقی قرون وسطی بر موسیقی اولویت داشته است، ولی با گذشت زمان، بافت پولیفونی رفتهرفته پیچیدهتر شده، تاجایی که در اواخر رنساس متنِ موسیقی به سختی شنیده میشده است؛ از این رو، گروهی به نام کامارتا در شهر ونیز با هدف بازگشت به اصل و کمال موسیقی که از نظر آنها موسیقی دوران امپراطوری روم بود (کلام در جایگاه اول و بعد موسیقی)، سبکی نو ایجاد کردند. این سبک نو که یک خط آوازی کلامدار، با ریتمی شبیه به گفتار، به علاوهی موسیقیِ همراهیکننده تشکیل شده بود، یکی از عوامل پیدایش هارمونی کلاسیک است. در ونیر نیز، کلودیو مونتهوردی، اولین اپرای موفق که نوشتههای آن باقی است، اورفئو، را در سال ۱۶۰۷ به سفارش دربار شهرِ مانتوآ نوشت. کمی بعد، در سال ۱۶۳۷، اولین سالن اپرای عمومی در شهر ونیز ساخته شد، اتفاق بزرگی که شانس دیدن اپرا را برای عموم فراهم میکرد، زیرا تا پیش از آن، تمام موسیقیهای والا، تنها برای اشرافزادگان اجرا میشد.
در فرانسه نیز که پیشتر، ژان-بتیست لولی به طور انحصاری در دربار لویی چهادهم مشغول نوشتن تراژدیهای فرانسوی بود (۱۶۷۲)- او شمار زیادی باله و کمدی باله به سفارش لویی چهاردهم نوشت- برای نظارهی اپرا میبایست تا اواخر قرن هفدهم منتظر ماند. اما در آلمان شرایط بهگونهای متفاوتی رقم خورد. این کشور که به سبب جنگ ۳۰ ساله (۱۶۱۸-۱۶۴۸) که میان مسیحیان کاتولیک و پروتستان رخ دادهبود، تقریباً خالی از سکنه شده بود و یک سوم جمعیت آن از بین رفت. از این رو، آلمان بیشتر تحتتأثیر ایتالیا در جنوب و فرانسه در شمال قرار داشت؛ اما در باروک متأخر، موسیقی آلمان به لطف باخ و هندل بسیار شکوفا شد. در ایتالیا، ویوالدی و دومینیکو اسکارلاتی، و در فرانسه رامو و کوپرن موسیقی باروک را به اوج خود رساندند و در سال ۱۷۵۰ دورهی باروک با مرگ یکی از شاخصترین آهنگسازانش، یعنی باخِ پدر به پایان میرسد.
موسیقی باروک: ژانرها و تحولات
فرم و ژانر های بسیاری در دورهی باروک متولد شدند که آنها را میتوان به دو دستهی فرمهای آوازی و فرمهای سازی تقسیم کرد. فرمهای آوازی اُپرا، کانتت، اُرَتوریو، کرال را در بر میگیرند و فرمهای سازی نیز شامل سوییت رقص، سونات (متفاوت از فرم سونات)، کنسرتو گروسو و کنسرتوی سولیست است. همچنین فرمهای اپرا نیز به دو دستهی اپرا بوفا و اپرا سریا تقسیم میشود. اپرا سریا در نقطهی مقابل اپرا بوفا قرار میگیرد، چراکه اپرا سریا، داستانی درام و جدی را پی میگیرد، اما اپرا بوفا شامل داستانی کمدی است که بیشتر جنبهای سرگرمکننده دارد. ارتوریو از لحاظ داستانی مانند اپرا سریا است، اما آنچه آن را متمایز میسازد، موسیقی مذهبی آن و همچنین نبود آرایه یا دکور است. کرال نیز فرمی مذهبیست که در کلیسای پروتستان توسط گروه همسرایان خوانده و معمولاً با ارگ همراهی میشود، اگرچه ریشهی این فرم به دوران رنسانس باز میگردد (۱۵۱۷)، اما شکوفایی آن حاصلِ دوران باروک است..
«موسیقی و رقص همواره پیوندی تنگانگ داشتهاند […] آهنگسازان باروک با الهام از رقصهای فولک و برخی از رقصهای اشرافی، موسیقیِ سازی را به نام سوییت رقص بهوجود آوردند. گرچه تمپو، وزن و ریتم این موومانها با رقصهایی مشخص ارتباط داشت، اما نه برای رقص بلکه برای شنیدن طراحی شده بودند». از شناختهشدهترینِ این موومانها و عضوهای اصلی یک سوییت میتوان آلماند، کورانت، ساراباند و ژیگ را نام برد. مهمترین و با وقارترین رقص یک سوییت آلماند است (چهار ضربی و سرعت آن اینگونه توصیف شده: «مانند انسانی که قدم میزند». یک سوییت میتواند برای یک ساز تنها (سولو) یا یک ارکستر طراحی شده باشد؛ باخ، رامو، هندل و کوپرن شمار بسیاری سوییت در دورهی خود به رشتهی تحریر درآورند.
پویههای مهمِ مختلف در یک سوئتِ دانس
پویههای مهمِ مختلف در یک سوییتِ دانس.
در این سده، سونات به معنی قطعهای سازی است، برخلاف کانتت که قطعهای آوازی را معین میکند. سونات از کلمهی ایتالیایی sonare به معنی بهصدادرآوردن ریشه میگیرد. در قرن هفتدهم میلادی، سونات را به دو دستهی سونات برای کلیسا(sonata da Chiesa) که از چهار موومان و سونات تالار (sonata da camera)که از شماری مووان رقص تشکیل شده است، تقسیم میکردند. دومینیکو اسکارلاتی بیش از ۵۰۰ سونات برای کلوسن نوشت. باید بخاطر داشت که «ژانر سونات» با «فرم سونات» که در دورهی کلاسیک تکامل پیدا میکند و از دو یا سه موومتن یا پویه تشکیل شده است، متفاوت است.
کنسرتو را نیز میتوان به دو نوع کنسرتو گروسو و کنسرتو سولیست تقسیم کرد؛ کنسرتو گروسو در دورهی باروک باقی میماند، اما کنسرتو سولیست تا امروز ادامه و رشد پیدا کرده است. کنسرتو گروسو از یک گروه کوچگ که شامل سه نوازندهی سولیست است به نام concertino و گروه بزرگتر که شامل ارکستر و کنتینوئو میشود به نام grosso تشکیل شده است.
کنسرتوی سولیست گفتوگوی میان یک نوازندهی و ارکستر است که معمولاً در این دوره شامل سه موومان میشود. این ژانر موفقیت خود را مدیون آهنگساز و نوازندهی ویولون و گیتار آنتونیو ویوالدی است که بیش از ۵۰۰ کنسرتو برای سازهای مختلف نوشت که بخش اعظم آن به ویولون اختصاص یافته است (۲۵۵ کنسرتو برای ویولون).
آهنگسازان دوره باروک
موسیقیشناسان و متخصصان این دوره را عموما این دوره را در کشورهای ایتالیا، فرانسه، آلمان و انگلسات مورد بررسی قرار میدهند چرا که هر یک از این کشورها شیوهی آهنگسازی و استیلیستیک مختص به خود را داراست.از این رو ما هم معرفی آهنگسازان مهم این دوره را به همین تقسیمبندی انجام میدهیم:
جدل آهنگسازان مهم دوره باروک (در پایین، تاریخ ساخت قطعات و رخدادها مهم)
جدل آهنگسازان مهم دوره باروک (در پایین، تاریخ ساخت قطعات و رخدادها مهم)
اصلی ترین آهنگسازان قرن هفدهم میلادی:
ایتالیا
کلودیو مونته وردی (۱۵۶۷ -۱۶۴۳) Claudio Monteverdi
جویانی پائولو سیما (۱۵۷۰-۱۶۲۲) Giovanni Paola Cima
ژیرولامو فرسکوبالدی (۱۵۸۳-۱۶۴۳)
ژیاکومو کاریسیمو (۱۶۰۵-۱۶۷۴) Giacomo Carissimi
آرکانجلو کورلی (۱۶۵۳-۱۷۱۳) Arcangelo Corelli
گیوسپ تورلی (۱۶۵۸-۱۷۰۹)
انگلستان
جان دولاند (۱۵۶۳-۱۶۲۶) John Dowland
هنری پروسل (۱۶۵۹-۱۶۹۵) Henry Prucell
آلمان
هنریش شوتز (۱۵۸۵-۱۶۷۲) Henrich Schutz
یوهن یاکوب فروبرگر (۱۶۱۶-۱۶۶۱) Johann Jacob Froberger
هنریش بیبر (۱۶۴۴-۱۷۰۴)
فرانسه
دنیس گوتیه (۱۶۰۳-۱۶۷۲)
هنری دو مونت (۱۶۱۰-۱۶۸۴)
لویس کوپرن (۱۶۲۶-۱۶۶۱) Louis Couprien
جان بتیست لولی (۱۶۳۲-۱۶۸۷) Jan Baptiste Lully
مارک آنتوآن شرپانتیه (۱۶۴۳-۱۷۰۴) Charpaniter Marc Antoin
مارین مارای (۱۶۵۶-۱۷۲۸)
Marin Marais
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”