ریتم آهنگ

گذاری در تاریخچه سماع

گذاری در تاریخچه سماع

از تاریخچه سماع پیش از اسلام اطلاع دقیقی در دست نیست. ولی مسلم است که سماع و رقص مذهبی برای خداوند، ریشه در تاریخ اساطیری دارد. در آیاتی از تورات، به سماع داوود نبی اشاره شده‌است که «به حضور خداوند جست و خیز و رقص می‌کرد» همچنین در انجیل نیز به رقص و سماع حضرت مریم بر روی پلکان مذبح اشاره شده‌است

 

اما پس از اسلام و تا سال ۲۴۵ هجری اثری از سماع در مراسم مسلمانان به چشم نمی‌خورد. در این سال ذوالنون مصری اجازه تشکیل اولین مجلس قوالی و سماع را به شاگردان خود داد. اندکی بعد و در سال ۲۵۳ نخستین حلقه سماع را علی نتوخی در بغداد به پا کرد.به درستی آشکار نیست که تشکیل مجالس سماع از چه زمانی آغاز شد، با این حال می‌دانیم که سماع سابقهٔ مذهبی غیر اسلامی داشته و در زمان‌های دور در پرستشگاههای مذهبی به کار می‌رفته‌است.

 

در صدر اسلام، سماع بدان صورت که در مجالس صوفیه بود، وجود نداشت. در سال ۲۴۵ ق صوفیان در جامع بغداد از ذوالنون مصری اجازه سماع را گرفتند، با این همه، نخستین حلقه سماع در ۲۵۳ ق توسط علی تنوخی ـ یکی از یاران سری سقطی ـ در بغداد بر پا شد. در باب وجه تسمیه سماع، احمد غزالی معتقد بود که سین و میم سماع اشاره دارد به سم، به معنای سّرِ سماع که مانند سم است و عین و میم به معنی مع، بدین معنا که سماع شخص را به معیت ذات الهی می‌برد .


سیر سماع

در روزهای نخستین، مجالس سماع عبارت بود از یک محفل شعرخوانی که به وسیله خواننده یا گروه جمعی خوانندگان خوش آواز اجرا می‌شد و صوفیان تحت تأثیر صوت خوش، حالی پیدا می‌کردند و به پایکوبی می‌پرداختند. پس از آن، در این مجالس برای تحریک بیشتر، استفاده از دف و نی نیز رواج یافت. به تدریج، توجه روز افزون عوامی که معنای اصلی سماع را درک نمی‌کردند، آنچنان که شیخ اجل، سعدی شیرازی می‌فرماید: جز خداوندان معنی را نغلطاند سماع/ اولت مغزی بباید تا برون آیی ز پوست

 

موجب ناراحتی سالکان گردید و به منظور جلوگیری از ورود این افراد که در انتقادهایی که بر سماع می‌شد، بی نقش نبودند، مقرراتی وضع شد. در سماع آلات گوناگونی کاربرد داشت؛ مهم‌ترین این آلات، دف و نی بود. اهمیت دف بدین خاطر بود که عارفان معتقد بودند، دف، اولین آلت موسیقی بود که در ورود پیامبر (ص) به مدینه استفاده شد. از لحاظ سمبل شناسی، دف برای عارفان، سمبل عالم کبیر و نی نیز که سوراخهای آن را به ماهیت انسان و سوراخهای نه گانه بدن او تعبیر می‌کردند سمبل عالم صغیر است.

 

بنابر نقش مهم سماع در تربیت سالکان، صوفیان آثار تربیتی گوناگونی برای سماع قائل بودند؛ از جمله آنها، این موارد است:

 

ایجاد سرزندگی برای بیرون آمدن از رخوت

تأثیر در شنونده و برانگیختن عواطف وی

نزدیک ساختن سالک به عالم قدس

در طول تاریخ، سماع را به گونه‌های مختلفی نظیر:

سماع عام/ سماع خاص/ سماع خاص الخاص

سماع متسمّع/ سماع مستمع/ سماع سامع

سماع حرام/ سماع مکروه/ سماع مباح/ سماع مستحب

 

تقسیم کرده‌اند؛ این‌گونه دسته بندی‌ها تا جایی پیش رفته‌است که حتی مستمعان سماع را نیز دو گونه دانستند: آنان که معنی می‌شنوند و آنان که صوت می‌شنوند که از نظر هجویری در هر دو اصل، فواید بسیار است و آفات بسیار.


سماع از دید بزرگان صوفیه

جواد نوربخش: «عالم ملکوت عالم حسن و جمال است و هرجا حسن و جمال است تناسب است، یا بهتر بگوییم هرچه موزون است از تناسب مایه دارد و بنابراین نموداری از عالم ملکوت است. این است که سماع راهی به سوی ملکوت اعلا دارد و استماع اشعار و نغمه‌های موزون دلهای صوفیان را به مصداق حدیث نبوی: به «درستی که خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد»، متوجه بارگاه ملکوتی می‌سازد و کوه هستی آنان را به مدد انوار حق متلاشی می‌کند و راه را بر عاشق صادق هموار می‌گرداند».

 

«در مجلس صوفیان، هرکس خود را بیند لایق سماع نیست و سماع جز کاملان را نشاید». «صوفی چون بی خویش گردد و عاشق چون صادق شود از هر لحنی ندای حق شنود و از هر نغمه‌ای دعوت و اشارتی از معشوق به گوشش رسد، برای او دیگر مجلس و محبس، خانقاه و خرابات، جمع و تنهایی، مفهومی ندارد، در هرجا و در هر حال جلوهٔ یارش در نظر است و آهنگ جانانش در گوش. گاهی بر موج تندخیز سماع نشیند و بد مستی کند، و زمانی در دریای فنا ترک هستی».

 

روزبهان بقلی: «سماع سماع حق است و سماع از حق است و سماع برحق است و سماع در حق است و سماع با حق است، که اگر یکی از این اضافات با غیر حق کند کافر است». «مریدانِ محبت بی نفس سماع شنوند و سالکان شوق بی عقل و شوریدگان عشق بی دل و آشفتگان انس بی روح، اگر با اینها شنوند از حق محجوب اند».

 

شیخ محمود شبستری: سماع جان نه آخر صوت و حرف است —- که در هر پرده‌ای سرّی نهفته‌است

 

ذوالنون مصری: «سماع واردی است خدایی که دل‌ها را بدان برانگیزد و بر طلب او حریص کند. هرکه آن را به حق شنود، او به حق راه یابد و هرکه به نفس شنود در زندقه افتد».

 

سماع در زمان شاه نعمت‌الله ولی

در عهد شاه نعمت‌الله ولی (مؤسس سلسله نعمت‌اللهی) مجالس سماع به نحوی که با آداب شریعت مغایر نبوده وجود داشته‌است:

 

برخلاف سماع معمول آن عصر، رقصیدن و چرخیدن و دویدن متداول نبوده‌است.

 

کف و گاهی نی و دف می‌زدند.

 

در شروع مجلس، شاه نعمت‌الله متوجه قبله می‌نشست که نشان دهد ظاهر و باطن باید متوجه حق باشد. به دستور وی، حضار دل را متوجه دلدار نموده، به خواندن اذکار که اغلب لااله الاالله بود مشغول می‌شدند. با گفتن لااله به معنی نفی ماسوای حق، سر را به طرف راست حرکت می‌دادند (قوس امکان) و با الاالله، سر را به عنوان اثبات وجود حق به طرف چپ (دل) سوق می‌دادند (قوس وجوب).

 

سماع در اشعار صوفیان معاصر

دیوان نوربخش (دکترجواد نوربخش نورعلیشاه، قطب سلسله نعمت‌اللهی):


آغاز سماع

سماع صوفیان از عشق یار است که دلهاشان ز شوقش بی قرار است اگر مست حقی برخیز و کف زن بکوبان پایی و دستی به دف زن رها کن عقل دوراندیش و بر خیز زخود بگذر به سرمستان در آویز که این حال و هوای صادقان است پر از شور و نوای عاشقان است کنون بزم سماع است و دف و نی برآور نعرهٔ هیهای و هی هی مگر ما و منت گردد فراموش روی در بحر وحدت مست و مدهوش شوی از خود تهی با اویی او کنی حق حق، زنی مستانه هو هو

 

موافقان و مخالفان

حتی امروزه پایکوبی و رقص در نزد مسلمانان عملی مذموم است. با اینحال علمای شیعه اتفاق نظری در خصوص جزئیات احکام سماع ندارند. بطور خلاصه همه علمای اسلامی رقصی که باعث تحریک شهوت غیر همسر بشود را حرام می‌دانند.حتی خود صوفیان نیز در خصوص سماع نظر واحدی ندارند. برخی از صوفیه همچون مولانا سماع را سبب جمعیت حال سالکان، آرام دل عاشقان، سرور سینه صادقان، غذای جان سایران و دوای درد سالکان می‌دانند و معتقدند در سماع خداوند بیشتر بر جان مردان خدا تجلی می‌کند.

 

گروهی از صوفیه همچون امام محمد غزالی و امام قشیری راه میانه پیموده‌اند و نوع خاصی از سماع را فقط برای کسانی حلال می‌دانند که نفس ایشان مرده و دل ایشان زنده باشد. همچنین برخی ورود مبتدیان و اغیار را به مجلس سماع منع نموده و برگزاری آن را محدود نموده‌اند.

 

با وجود این مخالفت‌ها در میان برگزار کنندگان مجالس سماع نام‌های مشهور زیادی همچون ذوالنون مصری، جنید بغدادی، ابوسعید ابوالخیر، احمد غزالی، عین‌القضات همدانی، شمس تبریزی، اوحدالدین کرمانی، عطار نیشابوری، مولوی (برای اطلاع بیشتر از موافقان سماع نک: ویکی‌پدیا، مدخل مولوی) امیرخسرو دهلوی و شاه نعمت‌الله ولی نیز به چشم می‌خورند

 

اما در باب حلال یا حرام بودن سماع، افرادی که به سماع گرایش داشتند بالطبع آن را حلال می‌دانستند و در مقابل، بی میلان به سماع، آن را ناپسند و حرام. از مخالفان سماع، ابن جوزی- از بزرگان قرن ۶ق/۱۲م- بود که برای خود دلایل منطقی ای در ناپسند دانستن سماع داشت. او معتقد بود از آنجا که سماع دل را از تکرارِ عظمت خدا بازمی‌دارد و به برخورداری از لذات آنی تشویق می‌کند، ناپسند است.

 

اوحدی مراغه‌ای نیز در رساله جام جم از سماع عارفان انتقاد می‌کند و می‌سراید: این سماعی که عرف و عاداتست/ پیش ما مانع سعاداتست و او تنها سماع را در یک صورت حلال می‌داند: عارفی راست این سماع حلال/ که بود واقف از حقیقت حال با این همه به نظر می‌رسد ابن جوزی و اوحدی از این رو که میل عارفان به شعر و سماع را از میل به قرآن بیشتر می‌دانستند سماع را جایز نمی‌دانستند و حتی اوحدی به طعنه در باب این گروه می‌گوید: اینکه در شعر می‌گرایی گوش/ مدتی بر سماع قرآن کوش ابوالحسن هجویری در باب سماع رویکردی معتدل تر دارد و در حجاب یازدهم کتابش به مبحث سماع می‌پردازد.

 

او از قول شیخ خود ـ ابوالفضل ختلی ـ نقل می‌کند که سماع توشه بازماندگان است و هر که به او رسید به سماع حاجت پیدا نمی‌کند؛ هجویری حکایاتی از سماع مقبول و حتی آداب سماع نقل می‌کند و در آخر نیز نظر خود را این‌گونه بیان می‌کند که بهتر است مبتدیان را به سماع نگذارند که در آن خطرهای عظیم است.

 

در مقابل مخالفان سماع، بسیاری بودند که بدان اعتقاد داشتند و آن را انجام می‌دادند؛ از جمله آنان احمد غزالی، از عارفان صاحب حال قرن ۵ و ۶ ق. بود. وی گاه‌وبیگاه به سماع می‌پرداخت و حکایات بسیار در باب سماع وی در منابع مختلف آمده‌است. غزالی، سماع را وسیله‌ای مؤثر در ارتقاء روح و تجرد آن از عالم جسمانی می‌دانست.

رقص سماع چیست؟ رقص با شعر مولانا
با وجود مخالفان بسیاری که احمد غزالی در باب سماع داشت، برادرش، امام محمد غزالی سماع کردن او را عیب نمی‌دانست، حتی آن را ستایش می‌کرد. از دیگر همراهان با سماع، نجم الدین رازی است که در مقام ملهمگی که نفس به شرف الهامات حق مشرف شده، سماع را به چند دلیل حلال می‌داند:

 

۱)چون نفس از صفات ذمیمه مرده‌است.

 

۲)برای تهنیت دل که بر معانی غیب دست یافته‌است.

 

۳) نفس، دیده حق بینی و حق شنوی پیدا کرده‌است و هر مناسبتی که باشد از آن ذوق الهامات غیب حاصل می‌کند. با این حال رازی، شرط سماع کردن مرید را حضور شیخ و غیبت اغیار می‌داند و اینکه مرید تا جایی که بتواند سماعش را فروخورد و تنها در حالتی سماع را برپادارد که اختیار از او سلب شود. عزالدین محمود کاشانی نیز در کتاب خود فوایدی را برای سماع از جمله از بین بردن ملالت سالک، از بین بردن حجاب‌هایی که سالک گرفتارش شده و باز شدن سمع روح ذکر می‌کند و فصلی مشبع را به موضوع سماع اختصاص می‌دهد.

 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”