ریتم آهنگ

ارکان نمایش تعزیه

 ارکان نمایش تعزیه

نگاهی به ارکان نمایش ”تعزیه”
 

1. صحنه نمایش
در ظاهر، صحنه نمایش، سکویی است در میان حلقه تماشاگران که وقایع اصلی روی آن اتفاق می افتد و سفرها، گذشت زمان،  تغییر مکان و وقایع فرعی در حاشیه دور سکو.  
در بعضی از اجراها سکوی فرعی، کمکی و کوچکی (در نزدیکی سکوی اصلی و در میان جایگاه تماشاگران) نیز وجود دارد که صحنه های مهم روی آن بازی می شود و هر از گاهی شبیه خوانان از این سکوی کمکی، با شبیه های روی سکو سخن می گویند یا درگیر می شوند.  
درحقیقت، صحنه نمایش، کل تکیه یا حسینیه است؛ با تمام تزیینات داخل آن (علم، کتل، بیرق، پنجه، ..) جهت فضاسازی که به مثابه خیمه گاه جلوه می کند و تماشاگران جزیی از بازی اند (شرکت و حضور تماشاگران در نمایش از جمله: نوحه خواندن، بر سر و سینه زدن، گریستن و ناله کردن و از یاران اولیاء خوانان بودن).  
این نوع صحنه، بدون صحنه آرایی و زمینه نقشی خاص است. از این رو در ابتدای نمایش در معرفی زمان، مکان، موضوع و شخصیت ها خنثی عمل می کند.  
دلایل این امر:
- تعزیه، نمایشی با صحنه های فراوان و تغییر صحنه های متعدد است که امکان صحنه آرایی و تغییر مکرر را مهیا می کند.  
- اصرار بر واقع گریزی
- برانگیختن قوه تخیل مخاطب در صحنه آرایی تصوری
- بدون پرده بودن صحنه و اجرای آن در میان حلقه تماشاگران
از این رو، برای جبران نبود صحنه آرایی، تعیین زمان، مکان و وسایل توسط الف. کلام شبیه خوان دکور گویا): گاهی در مورد چیزهایی در صحنه صحبت می شود که مطلقا در صحنه وجود ندارند. برای مثال بر نخلی فرضی تکیه می دهند و حتی از خرمایش تعریف می کنند.) ب. قراردادهای نمایشی: (دور سکو چرخیدن برای نشان دادن گذشت زمان و تغییر مکان) و ج. وسایل نمادین: تشت به نشانه رود، شاخه درخت به نشانه نخلستان؛) بازسازی و تجسم می یابند.    
2. چهره آرایی
عموما در نمایش تعزیه بزک وجود ندارد و ناگزیر باید شمایل شبیه خوانان با نقشی که بازی می کنند، هماهنگ و متناسب باشد، اما در بعضی نمایش ها به خصوص در شبیه مضحک، بزک و شبیه سازی وجود دارد. برای نمونه گل آلود کردن یا خونین کردن چهره، سرخ کردن صورت شیطان و سیاه کردن صورت نوکر حبشی و یا غیر عادی ساختن چهره مالک عذاب و پادشاه جنیان. در شبیه مضحک چهره اشخاص به منظور خنده دار شدن، بزک غلیظ می شد.    
3. عدم رعایت وحدت های سه گانه
- بدون وحدت موضوع: استفاده از گریز و جهش داستانی
- بدون وحدت زمان: حرکت رفت و برگشتی به گذشته (مجلس امیرتیمور)، حال و آینده (مجلس درویش بیابانی)
- بدون وحدت مکان: اجرای همزمان صحنه های متعدد روی سکوی اصلی، سکوی فرعی و طاقنما و محدود و اندک شدن فاصله زمانی و مکانی (همانند نقاشی سنتی ایران که همه چیز، در درون و برون با یک وضوح و فاصله با نگرنده،  ترسیم می شود).    
برای نمونه: امام حسین(ع) در قتلگاه کربلا زیر تیغ دشمنان دین است، در همان لحظه به هند سفر می کند و سلطان قیس را از مرگ می رهاند.    
4.  اشیاء
اشیاء در تعزیه به سه گروه تقسیم می شوند:
1. اشیاء واقعی نظیر: شمشیر، سپر، گهواره.    
2. اشیاء تزیینی نظیر: پنجه، علم، کتل، بیرق.    
3. اشیاء نمادین نظیر: تشت، شاخه درخت.    
اشیاء در معرفی سرشت شخصیت (بال ها، نشان دهنده ملائک است؛ صورتک، جن ها را می نمایاند؛ شاخ، نشانه دیو است)؛ جنسیت شخصیت (روسری، روبند و پیراهن بلند ویژه زنان)؛ حرفه شخصیت (چوبدستی ویژه چوپان، کشکول و تبرزین برای درویش) و ویژگی های فردی شخصیت (حضرت عباس (ع) چند ویژگی دارد: جنگنده است. فرمانده سپاه امام است و آب رسان اهل بیت. این مشخصه ها با خود و زره، علم بر دوش و مشک آب نشان داده می شود) نقش دارد.  
5. کلام
کلام در تعزیه موجب برقراری ارتباط بین شخصیت ها و بروز جهان درونی آن ها نمی شود، زیرا آن ها متعلق به دو جهان متفاوت اند.  این دو نیروی متخاصم، مطلق خوبی و مطلق بدی، آنقدر از هم دورند که امکان گفت و گو هیچگاه میسر نمی شود.  اگر مکالمه ای صورت می پذیرد، میان گروهی است؛ اولیاء با هم؛ اشقیاء با هم.  
سخن و کلام در تعزیه جنبه خطابه دارد و طرف گفت و گو، نقطه نگاه و توجه شبیه خوان، تماشاگر است، نه شبیه مقابل او. از این رو، زمانی که اشقیاء و اولیاء مقابل هم اند، هر کدام تک گفتار یا مونولوگ خود را می خوانند؛ نگاهشان و کلامشان هیچگاه در هم گره نمی خورد و چون دو خط موازی، نه متقاطع، حرکت می کند.  
بعضی شیوه مکالمه نویسی در تعزیه را دیالوگ نویسی کر می نامند، یعنی گفت و گوی دو تن یا دو گروه که به یکدیگر گوش نمی دهند و همدیگر را در نمی یابند.          
6. اشخاص بازی
در تعزیه، شبیه ها شخصیت پردازی نمی شوند، یعنی از نظر روحی، روانی، عاطفی، خانوادگی، اجتماعی و اعتقادی ارزیابی و بررسی نمی شوند و مشخصه ها و ویژگی های فردی آن ها بروز نمی یابد.  
شبیه ها در یکی از این دو قالب جای می گیرند: سفید (مطلق خیر) یا سیاه(مطلق شر).  
ویژگی های هر دسته از طریق:
- کلام (آواز خوش مختص اولیاء خوانان و کلام پرخاشگر و پراشتلم مختص اشقیاء خوانان)
- صورت (صورت زیبا مختص اولیاء خوانان و صورت زشت و کریه مختص اشقیاء خوانان)
- اندام (اندام نیکو و متناسب مختص اولیاء خوانان و اندام نامتناسب مختص اشقیاء خوانان)
- حرکت (چه در نوع و چه در جهت. اولیاء خوانان دارای حرکت اندک و آرام اند و اشقیاء خوانان دارای حرکت های متعدد و پرهیجان اند و جهت حرکتشان همیشه مخالف گروه اولیاء خوانان است).  
- رنگ لباس (رنگ سبز، سفید و سیاه برای اولیاء خوانان و رنگ سرخ برای اشقیاء خوانان)
- مقام و جایگاه در صحنه (جایگاه اولیاء روی سکو، جایگاه اشقیاء محیط دور سکو) از یکدیگر متمایز و جدا می شود و همواره به لحاظ صوری، حرکتی و کلامی با هم تقابل دارند. اشخاص سفید دارای تمام حسنات اند و اشخاص سیاه دارای تمام شرارت ها وکاستی ها، بدون تغییر و تحول اند به جز یک استثناء(شخصیت حر).  
7. زبان
تعزیه نامه ها، گوشه ای از زندگی اشخاص مذهبی به خصوص شخصیت های واقعه کربلا(10 روز اول محرم) را طی گفت و گویی به شعر عامیانه بیان می کنند. آنچه در تعزیه نامه ها جدا از کلام شبیه خوانان درج می شود، معرفی اشخاص بازی و اسباب مجلس است.  فضای صحنه، لحن کلام، نوع حرکت و تقسیم بندی وقایع در این نوشتار، مشخص نشده است. شعر در تمامی اشکال نمایش سنتی ایران (نقالی، معرکه، روحوضی، عروسکی و تعزیه) حضوری فعال و چشمگیر دارد و هنر نمایش به فراخور موقعیت و هدف خود از آن بهره گرفته، ولی در نمایش تعزیه نمودی برجسته تر یافته، زیرا تمامی متن نمایش و اطلاعات موجود در آن منظوم است.  
علت به کارگیری این نوع زبان در تعزیه دلایل گوناگونی دارد که می توان به چند مورد اشاره کرد:
- ایجاز در شعر
- ریتم های متنوع در شعر
- واقع گریزی
- فراتر رفتن از زندگی عادی و روزمره
8. کارگردان
فکر لزوم یک رهبر ناظر و تعیین کننده در تعزیه از دوره نمایش های دسته ای آغاز شد. سرپرست دسته ها را سردمدار می خواندند.  بعدها این حرفه پرمسئولیت تر شد و با نام های تعزیه گردان، شبیه گردان، استاد و معین البکاء (لقب یک تعزیه گردان به نام میرزا باقر بود که به علت شهرت و مقبولیت نمایش هایش عمومیت یافت و پس از آن به همه کارگردانان تعزیه، خطاب شد) معروف شد.  
وظایف معین البکاء
- کارگردانی: هماهنگی اشخاص بازی با هم، تعیین میزانسن و نوع حرکت، تعلیم شبیه خوانان و تعیین لباس شبیه خوانان
- سوفلوری: زمانی که نسخه خوانی متن خود را گم می کند یا دچار لغزشی می شود، معین البکاء از طریق طوماری (کلیه گفتارهای نسخه خوانان آن مجلس) که در پر شالش دارد، او را یاری می کند.  
- متصدی موسیقی و هدایت نوازندگان
- مدت فعالیت معین البکاء تا قبل از اجرا محدود نمی شود و در طول اجرای نمایش، در محیط بازی به هدایت و رهبری خود ادامه می دهد.  
9. موسیقی
موسیقی در تعزیه به دو شکل آوازی و غیرآوازی است.  
شکل آوازی آن از طریق گفتار اولیاء خوانان نمود می یابد و شکل غیرآوازی آن از سوی گروه نوازندگان (با سازهایی چون: دهل، سنج، طبل، شیپور) که به طور زنده به اجرا می پردازند.  
اجرای زنده موسیقی در دیگر اشکال نمایش سنتی نیز دیده می شود: نمایش عروسکی، روحوضی، گوسانی یا قوالی.  
کارویژه این نوع اجرای موسیقی: ایجاد جذابیت، جلب تماشاگر، واقع گریزی و نمایشی بودن واقعه روی صحنه است. نوع موسیقی در تعزیه آمیزه ای از اصوات در هم یا سر و صداهای ناموزون و بدون ملودی مشخص است که دو درونمایه غالب در آن مشهود است: درونمایه حزن آور با ضرباهنگ آرام، مختص اولیاء خوانان و درونمایه رزمی با ضرباهنگ تند، مختص اشقیاء خوانان. وظیفه این موسیقی در نمایش تعزیه پرکردن خلاء و وقفه های صحنه ای، بیان و تقویت حس کلی صحنه و تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب است.  آنچه موجب قطع متناوب موسیقی در نمایش می شود، شروع گفتار شبیه خوانان است؛ یعنی موسیقی هیچگاه زمینه و همراه گفتار نمی شود، بلکه در فاصله کلام ها نواخته می شود.  
10. حضور اموات در نمایش
11. حضور شخصیت های معاصر یا غیر دینی مربوط به تاریخ و ملل گوناگون

12. استفاده از اشیاء و البسه امروزی در تعزیه
   
13. شکل حرکت بر صحنه
شکل عمده حرکت شبیه خوانان بر سکوی نمایش و اطراف آن حرکت دورانی است. شبیه از حرکت راست و مستقیم اجتناب می کند تا فاصله میان دو گروه متفارق را به خوبی القا کند.  
14. صاحب روح شدن اشیاء و صاحب احساس شدن حیوانات در نمایش تعزیه
15. نوع کشمکش و چالش درمیان اشخاص بازی
در نمایش تعزیه نوع کشمکش میان اشخاص بازی افقی، یعنی میان انسان ها (زمینیان با زمینیان یا اشقیاء با اولیاء) است؛ در حالی که نوع چالش در تراژدی های یونان، عمودی (خدایان و زمینیان) است.  
16. بدون نورپردازی
در نمایش تعزیه زمان نمایش و نور صحنه از طریق قراردادهای نمایشی مشخص می شود. برای مثال هنگامی که در صحنه روشن تکیه، از شب ظلمانی سخن می رود، شبیه با حرکات کورمال و پاورچین خود، شب را تداعی می کند.  
17. اولیاء خوانان از ابتدا تا انتهای نمایش روی سکو حضور دارند  
هنگامی که نقشی دارند، بازی می کنند. پس از پایان آن، بی حرکت می ایستند و از نظر تماشاگر فراموش می شوند.  (هیچگاه مانند تئاتر غرب شاهد  ورود و خروج اشخاص بازی نیستیم).  آن ها هیچوقت سکو را ترک نمی کنند، چون در محاصره اند. تنها هنگامی که قصد مبارزه می کنند و یا زمان مرگشان فرا می رسد، سکو را ترک می کنند.  
18. بدل پوشی
به علت ممنوعیت حضور زنان بر صحنه نمایش تعزیه، یکی از شکل های بدل پوشی یعنی زن پوشی مورد استفاده شبیه خوانان قرار می گیرد. بدین معنی که مردان جوان، که صدایی زیر و نازک دارند، نقش زنان نمایش را بازی می کنند.  
19. فاصله گذاری
یکی از عناصر مهم و به کار گرفته شده در نمایش تعزیه استفاده از فاصله گذاری است که از طرق مختلف حاصل می شود:
- اسم بازیگر: مخالف خوان، شمرخوان: به یاد بازیگر می آورد که او شمرخوان است نه شمر. او مخالف خوان است، نه مخالف و دارد بازی می کند.  
- از رو خواندن اشعار از سوی نسخه خوان، تاکیدی بر شبیه بودن.  
- حرکات موزون رزمی به جای جنگیدن: شبیه خوانان در هنگام رزم با هم نمی جنگند، بلکه جنگ را یادآوری می کنند.  
- نسخه خوان از طریق گفتارخود با نقش فاصله می گیرد. (به دلیل مقدس بودن شخصیت اولیاء و منفور بودن شخصیت اشقیاء.  مانند: لعن فرستادن اشقیاء خوانان بر اشقیاء)
- متوقف کردن بازی از سوی معین البکاء: یکی دو بار بین نمایش به اشاره دست او، بازی معلق می ماند. او به کوتاهی با مردم حرف می زند. آن ها را به نکته ای حساس توجه می دهد یا همدردی و یا عبرت آن ها را طلب می کند و دوباره به اشاره دستش، بازی از همانجا ادامه می یابد.  
- روایتگری: عنصر روایتگری تاکیدی است بر نمایشی بودن رویدادها؛ یعنی واقعه ای را، که در گذشته اتفاق افتاده، تعریف می کنیم.  بنابراین آنچه می بینید تعریف واقعه است، نه خود واقعه.  
از سوی دیگر به علت وجود صحنه های متعدد نمایش، بی دکور بودن صحنه، روایتگری در معرفی شخصیت ها، موضوع، مکان و زمان و بیان مطالبی که اجرای آن روی صحنه ممکن نیست، مدد می رساند.  
- اجرای زنده موسیقی در نمایش
پیشخوانی: مردانی که نقش مخالف خوان را بازی می کنند، صرفا بازیگرانی اند که به وظیفه خود عمل می کنند. آن ها نیز در غم و سوگواری مردم شریک اند. یکی از شرایط اصلی اجرای پیش خوانی (نوحه جمعی) شرکت تمامی شبیه خوانان در گروه همسرایان است.  
- لو دادن طرح واقعه: از سوی بعضی از اشخاص بازی در شروع نمایش، جدا از زمینه چینی برای سوگواری و ندبه تاکیدی بر این امر است که آنچه به تماشا در می آید، تعریف رویداد است، نه خود آن.  
- مرگ: درنمایش تعزیه، عموما مرگ شبیه، خارج از صحنه اتفاق می افتد و خبر آن توسط نشانه هایی چون اسب بی سوار، پرواز کبوتران و غیره نمایش داده می شود، اما اگر شبیه روی صحنه بمیرد، پس از آن، آهسته برخاسته، در مقابل دیدگان تماشاگران، از مکان بازی خارج می شود.  
- ارتباط مستقیم شبیه خوان با تماشاگر. برای مثال:
ام لیلا خطاب به تماشاگران: ای جوان مرده های مجلس، امان از داغ جوان.  
علی اکبر(ع) خطاب به تماشاگران درباره علی اصغر(ع): شما ای شیعیان انصاف بدارید. شما هریک به خانه طفل دارید.  
ام لیلا: به یاد همه خواهران چشم انتظار.  
20. استفاده از نقالی در نمایش تعزیه
نقالی و نقالان سهم به سزایی در تکوین و تحول نمایش تعزیه داشته اند. آن ها نخست با خلاقیت و فی البداهه درباره رنج و اعمال قهرمانان شیعه سخن می راندند و سپس با استفاده از کتبی نظیر روضه الشهدا(نوشته مولانا حسین واعظ کاشفی سبزواری) برخی وقایع اولیاء دین را انتخاب می کردند و با تنظیم صدای خود و حرکت مناسب بدن، عواطف تماشاگران را بر می انگیختند و آن ها را متاثر و وحدت احساس و طلب شفاعت در آن ها ایجاد می کردند.  
- بیان غمناک آوازی در دستگاه های معین موسیقی ایرانی که مظلوم خوانان به کار می بردند، بازمانده نقالی مذهبی است.  
- بیان غلو شده، پرتحرک و پرطمطراق که اشقیاء به کار می بردند، بازمانده نقالی حماسی است.  
- عنصر روایتگری در نمایش تعزیه از نقالی و روضه خوانی وارد شده است.  
- سبک بازی: غلو در حرکت و بیان در نمایش تعزیه به خصوص در شبیه مضحک برای نشان دادن معصومیت و مظلومیت اولیاء یا شقاوت اشقیاء از جمله لگد بر زمین زدن یا دست ها را به هم کوبیدن و تاکیدهای کلامی از نقالی گرفته شده است.  
- چوبدستی معین البکاء(مطراق) برای هدایت گروه موسیقی یادآور چوبدستی نقال است.  

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”