اصول كلی طراحی صحنه عروسكی
1- تكنیك نمایش (منظور نوع عروسك و تكنیك عروسك گردانی میباشد)
2- امكانات فنی سالن نمایش (این نمایش در چه سالنی باید اجرا شود و چه امكاناتی سالن دارا میباشد.)
3- طراحی كاربردی باشد(هر چیزی كه در صحنه بكار برده میشود حتما باید مورد استفاده قرار بگیرد.)
طراحی صحنه عروسكی بر دو نوع كلی استوار است.
1- طراحی صحنه عروسكی سیار
الف: باید قابل حمل باشد. ب: اندازه آن كوچك ولی كاربردی باشد. ج- كم هزینه باشد.
2- طراحی صحنه عروسكی ثابت
كه این طراحی صحنه مستلزم وجود شرایط زیر میباشد:
1- نورپردازی مناسب برای دكور
2- موسیقی (شرایط مكانی برای استفاده از موسیقی زنده و یا ضبط شده)
3- شكل ساختمان سالن كه خود به 3 بخش اصلی تقسیم میشود:
الف: صحنه آزاد: مانند سالن مولوی، خورشید، قشقایی
ب: صحنه قاب عكسی: مانند سالن تئاتر شهر، رودكی، آمفی تئاتر
ج: صحنه جعبهای: كه صندلی آن ثابت است و سن دارای اختلاف سطح میباشد.
4- اكوستیك صوت (تا چه حد میتوان از صورت در این سالن استفاده كرد)
طراحی صحنه در صحنههای آزاد چند ویژگی دارد كه به ترتیب به آنها اشاره خواهم كرد.
1- صندلی به زمین متصل نیست و به راحتی میتوان جایگاه تماشاگر را نسبت به نمایش تغییر داد.
2- عدم استفاده از لتههای تو پر و بسته كه مانع دید تماشگران نشود.
3- استفاده از دكورهایی با ارتفاع كوتاه
4- استفاده از اختلاف سطحهای متحرك مانند پودس و پراتیكابل
5- تنوع شكل صحنه (دایره، مربع، مستطیل، مثلث و غیره...)
اصول طراحی صحنه در نمایش
«1- ثبات: قسمتهای جلویی دكور در طرفین صحنه در ایجاد ثبات وایستایی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این قسمتها بر روی تماشگر اثر زیادی میگذارد. خصوصا به هنگامی كه بازیگران بر صحنه رها میشوند و تعداد آنها افزون از پنج یا شش نفر باشد، باید به خوبی از این نقاط استفاده كرد.»[2]
2- تعادل: یعنی تقسیم انرژی در فضای كلی صحنه به واسطه محورهای اصلی افقی و عمودی. «گاه یك عنصر بسیار كوچك میتواند تعادل صحنه را تنظیم كند. مثلا تابلویی كم وزن میتواند سنگینی یك دیوار را افزایش زیادی ببخشد و گاه میتوان با افزودن یك تابلو در سمت روشن،دكور را متعادل ساخت. چنانچه تابلوی جانشین شده، كمی بزرگتر و یا تیرهتر باشد، بر سنگینی آن طرف میافزاید.»[3]
3- توازن: از لحاظ وزن، حجم، سبكی و سنگینی از لحاظ بصری و جرمی.
موارد رنگ، شكل، خط، حجم و فرم كه هر یك از لحاظ وزن بصری و روانشناسی باید مورد بررسی قرار بگیرد.
تبصره: چیدمان دو وسیله مثل میز و صندلی كه فضای خالی بین آن دو مربع باشد، از فضای خالی نیز به یك حجم رسیدهایم.
4- تاكید: در صحنه هیچ وقت، هیچ شیی مورد تاكید قرار نمیگیرد چون میتواند بقیه لوازم را تحت شعاع قرار دهد. مثلا شمشیر براق در یك صحنه كهنه و كدر.
تبصره «تاكید گذاری: استثنا در تاكید است به این معنا كه در طراحهای گوناگون معمولا تنها بر یك عنصر طرح تاكید میگذارند و بقیه طرح را تحت الشعاع آن قرار میدهند این كار محاسن بی شماری به همراه دارد و از بسیاری مشكلات جلوگیری میكند اما در طراحی صحنه كمتر به چنین تاكید گذاریهایی نیاز میشود... هر دكوری كه برای جلب توجه، قصد رقابت با بازیگر را داشته باشد، بیارزش شمرده میشود.»[4]
5-عناصر طرح:
1-نقطه 5- درجه رنگ
2-خط 6- خلوص رنگ
3-شكل 7- ارزش رنگ
4-حجم و وزن 8- تضاد و هماهنگی رنگها
6- قانون وحدت و تنوع در شكل و رنگ
«معمولا تنوع در شكل و رنگ باعث تشتت طرح میشود، ولی وحدت آنها طرح را از شلوغی و پراكندگی نجات میبخشد، نمیبایستی از وحدت و تنوع به یك اندازه استفاده كرد، بلكه باید هر كدام را تا آنجا كه لازم است و طرح طلب میكند، به كار گرفت. اگر چه این دو با یكدیگر سازگاری ندارند، گاهی اوقات میتوان یكی (وحدت یا تنوع) را مثلا در شكل و دیگری را در رنگ گسترش داد.»[5]
7- قانون الاكلنگ:
«استفاده از قرینه سهلترین روش به دست آوردن تركیب متعادل است. بدین گونه كه یك طرف صحنه آینه طرف دیگر میشود. تنها برخی از صحنهها نیاز به قرینهسازی دارد.
عنصری فرضی در صحنه وجود دارد كه به عنوان تعادل دهنده پنهان عمل میكند. این عنصر مانند یك الاكلنگ كار میكند. یك شی سبك را در یك طرف صحنه بر روی پایانه یك سوی این الاكلنگ فرضی در نظر بگیرید و سپس آن را با یك عنصر سنگین دیگر در طرف دیگر صحنه متعادل سازید.»[6]
عناصر بصری:
1- نقطه: «سادهترین عنصری بصری است كه در علم ریاضی از برخورد دو خط، نقطه به وجود میآید. و یا میتوان آن را اثر هر گونه وسیله اثر گذار مانند مداد و گچ بر روی كاغذ و تخته وغیره دانست. اثری كه هیچ گونه شكل و فرم ندارد، نه پهنا دارد و نه درازا، نوك سوزن، ماه، خورشید و ستارگان در آسمان نیز همگی نقطهاند، خلاصه هر چه در طبیعت به صورت یك لكه به نظر آید، یك نقطه است.»[7]
2- خط: «خط مهمترین عنصر در طراحی است. آن نیز مانند نقطه در تعریف هندسی عرض و ضخامت ندارد ولی ما هر چیزی را كه مانند یك رشته باریك تصویر شود خط مینامیم، حركت یك وسیله طراحی مانند مداد و قلم و غیره میتواند خط را ایجاد كند، خط در واقع تصویری است كه برای دیدن چشم ما در یك جهت حركت میكند. امتداد حركت هر چیز را میتوان خط شمرد.»[8]
انواع خط و تاثیرات روانی آنها
«واكنش چشم و مغز انسان نسبت به خط، یك واكنش غریزی است، مثل واكنشی كه از لمس زبری و نرمی، دیدن سفیدی و سیاهی و یا چشیدن شوری و شیرینی داریم، خط میتواند تاثیرات متضادی در ما ایجاد كند كه ناشی از خاصیت روانی – بصری خط میباشد.
الف: خط عمودی: خطی است نیرومند و فعال كه نمایشگر تعادل، ایستایی، صراحت، دوام و ارتفاع است.
ب: خط افقی: خطی است آرام و بیهیجان كه عدم فعالیت و وسعت را القاء میكند.
ج:خط كج (مایل): عمودی است كه تعادل خود را از دست داده و خطی است عصبی، مهیج، بیثبات و نشاندهنده سقوط.
د: خط زاویهدار: خطی كه مسیر گردشش در زمانهای مختلف تغییر كرده و نشان دهنده حركت، سرعت و هیجان است.
هـ : خط دندانهدار (شكسته): از تكرار یكنواخت و یا ناهماهنگ خط زاویهدار پدید آمده و نمایشگر خشونت و عصبانیت است.
و: خط منحنی: بخشی از یك دایره است. خطی است نرم و لغزنده، بدون خطر، آرامش دهند، موزون و با وقار، نوسانات خطوط منحنی را روی تپههای شنی میتوان مشاهده كرد.
ز: خط مواج: خطی است كه از تكرار نامنظم منحنی پدید میآید و احساس آرامش، لغزنده بودن و نرمی را القاء كرده و با تغییر فرم آن، حركت به وجود میآید.
ح: خط مارپیچ: تكرار منحنیهاست كه گردیك محور میچرخند و احساس حركت و در خود چرخیدن را القاء میكنند.
پهن یا نازك بودن خط نیز در تاثیر روانی و بصری آن سهم بسزایی دارد. تغییر ضخامت خطها بر تاثیر تجسمی آنها میافزاید.»[9]
3- سطح: پس از نقطه و خط، سومین عنصر میباشد. (شكل دو بعدی) اگر خطوط در یك صفحه حركت كنند القاء كننده سطح هستند. حتی اگر نقطهها هم در یك صفحه متراكم شوند سطح را مینمایانند.
4- حجم: شكلی سه بعدی است كه دارای طول و عرض و عمق باشد، در طبیعت ما حجم را به صورتهای گوناگون میبینیم حجم یك قوطی كبریت، حجم یك لیوان، حجم یك تخته سنگ و ....
5- بافت: عنصری است كه با لمس كردن اشیاء براحتی مشخص میشود ولی گاهی تنها با دیدن نیز احساس میشود. شما به راحتی میتوانید تفاوت بافت سطح خشن یك آجر را از بافت صاف و براق پوست یك سیب تشخیص بدهید، بدون آنكه آنها را با دست لمس كنید.
5- ریتم: «ریتم یا آهنگ عبارتست از تكرار با قاعده عناصر یا اجزایی از یك حركت یا فعل در جریان یا نظایر آن مانند ریتم ضربان قلب، ریتم سخن گفتن یا ریتم حركت پاندول ساعت و غیره. ریتم با زمان رابطه دارد اما در مورد دیدن (ارتباط بصری) هم مستلزم صرف وقت است و از دیدگاه ناظر اگر به نحوی موزون و ریتمیك باشد، خوشایندتر است. در مبانی هنرهای تجسمی هر گاه یك یا چند عنصر بصری بطور یكسان تكرار شوند، ریتم به وجود میآید.»[10]
انواع ریتم: الف – ریتم تكراری: تكرار یك شكل، رنگ یا خط معین، ریتمی را به وجود میآورد كه میتواند جلب توجه كند مانند رژه رفتن سربازان.
ب – ریتم متناوب: در هنرهای بصری هنرمند برای اینكه به نحوی از كیفیت آرامش بخش ریتم استفاده كند و در عین حال باعث خستگی نشود، از تكرار همراه با تنوع استفاده میكند. در تكرار تنوع ایجاد میشود.
ج – ریتم تصاعدی: همراه با یك تغییر است. در این نوع ریتم با عنصر قبل و بعد از خود رابطه و تناسب دارد كه در مجموع یك ریتم یكسانی را القاء میكند. این نوع ریتم احساس حركت را نیز به وجود میآورد.
د- ریتم پیوسته: ریتمی است كه در آن اجزاء تشكیل دهنده به نحوی آرام و ملایم به یكدیگر متصل شده باشند، مانند حركت موج دریا.
6- حركت : سادهترین تعریف حركت تغییر مكان یا تغییر موقعیت است. در زندگی هر موجود زندهای به نحوی از انحاء حركت میكند. حركت یك از بارزترین جنبههای حیات است.
در هنرهای بصری عنصر حركت از ارزش بصری زیادی برخوردار است. خود وجود ریتم در هر یك از عناصر بصری میتواند احساسی از یك حركت را بیننده منتقل كند. (حضور ریتم نشان دهنده وجود حركت است.)
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”